ابوالفضل و سکس با مادرزن

0 views
0%

سلام خدمت همه شهوانی های عزیز خاطره ای که براتون تعریف میکنم یک درصد هم دروغ نیست و کاملا واقعیت داره من اهل شمال کشورم توی یکی از شهرای مازندران زندگی میکنم سال 87 بود که نامزد کردم و سال 90 عروسی کردیم و رفتیم سره خونه زندگی اوایل من به مادر زنم اصلا چشم نداشتم همیشه بهش احترام میذاشتم از مادرزنم بگم یه زن 50 ساله با قد 170 و وزن حدود 90 و سینه با سایز 75 و یه بدن سفید که آب هر مردیو میاره بعد از ازدواج منو خانمم به اصرار خانوادم زود بچه دار شدیم توی شیش ماهگی بارداری خانمم بود و منم تو کف کس داشتم میمردم توی دوران بارداری خانمم مادرش یکسره خونه ما بود جلوی من همیشه لباسای یکسره و گشاد می پوشید اواسط خرداد بود منم بیکار بودم تو خونه مادر خانمم خونه ما بود صبح بابام اومد دنباله خانمم برن برای کارهای بیمه که ساعت 8 بود رفتن و ساعت نه مادر خانمم بیدار شد زنگ زد بزای خواهرش داشت با خواهرش حرف میزد منم اوله صبح سیخ کرده بودن در حد لالیگا کنارش رو مبل نشستم تو تمام مدتی که داشت حرف میزدم به این فکر میکردم چطوری ترتیبشو بدم تلفنش که تموم شد از استرس داشتم میمردم پاشد که بره صبحانه آماده کنه من دستشو گرفتم کشیدم سمته خودم که خودشو گشید و افتاد زمین من اصلا متوجه نبودم دارم چیکار میکنم منم کنارش افتادم پایین که لبمو ببرم سمتش که سرشو آورد پایین و منو میزد و مقاومت میکرد منم حالیم نبود دیگه مغزم کار نمیکرد بلندش کردم رو باسن نشست منم نشستم پشتش با دست سمت راستم دوتا دستشو از پشت قفل کردمبا دسته چپم سینشو محکم میمالیدم اون روز یادمه بر خلافه روزای دیگه یه رکابی و یه ساپورت سبز چسبون پوشیده بود دو تا پاش صاف بود رو زمین پاشو جم کرد که بلند بشه دو تا پاش از هم فاصله گرفته بود و منم فرصت غنیمت دیدم دست کردم کسشو گرفتم میمالیدم از بس تقلا کرده بود نا نداشت دیگه کسشو از بس مالیده بودم خیس شده بود و ساپورتش جلوش خیس شده بود دستاشو ول کردم همینجوری که پشتش نشسته بودم موهای کوتاهی داره موهاشو از پشت کشیدم و سرشو آوردم عقب و شروع کردم به لب گرفتن چشماشو بسته بود حرفی نمیزدم خوابودنمش رو بالشت افتاد به جون سینه هاش و میمالیدمشون دیگه سکوت کرده بود رکابیشو دادم بالا یه جفت سینه خوشکل و سفید افتادن بیرون آقا ما مثله قحطی زده ها شروع کردیم به خوردن یه ده دقیقه از خوردن سینش گذشته بودن که با دو تا دستش سرمو گرفته بود فشار میداد دیگه شهوت مادر زنمو به کنترله خودش در آورده بود بیست دقیقه داشتم سینشو میخوردم دیگه فکم خسته شده بود با دستش سرمو فشار داد به سمت پایین فهمیدم که باید کس خوری کنم منم که دیوونه کس رفتم پایین از رو ساپورتش کسشو میمالوندم و گاز میگرفتم دیگه نفسش بالا نمیومد شلوار و شرتشو با هم کشیدم پایین وای چه کسه ناز و سفیدی داشت دیروزش هم حموم بود یه خال مو رو کسش پیدا نمیشد زبونمو آروم کشیدم لای کسش موهامو محکم کشید و کمرشو صفت کرد و از زمین بلند کرد منم شروع کردم به لیس زدن با زبونم با چوچولاش بازی میکردم زبونمو فرو میکردم تو کسش در می آوردم دیگه دیوونه شده بود از شهوت یه لحظه به خودم اومدم دیدم یه سوارخ ناز و براق پایین داره چشمک میزنه بهم دستمو گذاشتم زیر کونش فشار دادم به سمت بالا یه ماچ از سوراخ کونش کردم سوراخ کونشو میلیسدم سوراخ کوسشو میلیسدم غرق در شهوت بودیم فضای خونرو شهوت گرفته بود سینه هاشو چنگ میزدم اون ناله میکرد چه کسیه ناز و تپلی داشت الان یادش میافتم دهنم آب میافته دیگه صداش در اومده بود داد میزد بسته بکن منو ابوالفضل منو بکن من تازه شلوارمو از پام در آوردم کیرم حدود سانتی میشه ولی کلفت قطرش حدود 8 سانت میشه هر کاری کردم مادر زنم گیرمو بخوره نخورد آقا ضد حال زد بهم منم کیرمو تف زدم سرشو آروم گذاشتم جلو کسش فشار دادم سره کیرم رفت تو یکم دیگه فشار دادم دیدم قرمز شد و نفسش بند اومد داد زد بکش بیرون خیلی تنگ بود دردش گرفته بود پدر زنم نقاش بود و 65 سال سنش بود به خاطره سردی بینشون چندین سالی می شد از هم جدا میخوابیدن واسه همین تنگ شده بود کلا پدر زنم یه آدم بی خاصیت و عیاش بود که کیرش راست نمیشد بگذریم کیرمو کشیدم بیرو تف زدم این بار آرومتر فرستادم تو کسش نصفش کردم تو یه کوچولو عقب جلو میکردم که دیگه بازشده بود مادر زنم داشت کسشو میمالوند من داشتم تلمبه میزدم روش به خاطره وزن بالام که 110 بودم زانوهام درد اومد بهش گفتم بیا روم من دراز کشیدم کیرمو گرفت کرد تو کسش بالا پایین میکرد رو کیرم سینه هاشو فشار میدادم حال میکرد کسه گوشتیش به بالای کیرم که میخورد صدا میداد حال میکردم دلم میخواست کونشو پاره کنم بهش گفتم من کونتو میخوام گفت نه کونش خیلی عالی بود سفید با سوراخ صورتی بهش گفتم یه بار میذارم اگه دردت اومد میکشم بیرون گفت نه و من تاحالا به پدر زنت از کون ندادم و نمیشه با هزار زور و زحمت کس لیسی قبول کرد آقا ما تف کردیم سره کیرمون گذاشتم دمه کونش یکم باز کردم عقب جلو کردم از شهوت زیاد یکدفعه محکم زدم تو تا ته کیرم رفت تو دیدم صداش در نمیاد صداش زدم مادرجون خوبی که نفس زنان گفت درش بیار دارم میمیرم فقط درش بیار دیگه نتونست تحمل کنه چنان جیغی کشید که گوشم کر شد گفتم الانه همسایه ها بریزن اونجا کشیدن بیرون دیدم سوراخش گشاد شده داره خون میاددستمال گرفتم پاکش کردم براش آب آوردم خورد بهش گفتم بیا الان دیگه گشاد شد راحت میره تو گفت نه داره میسوزه نمیدم گفت بذار تو کسم آبتو بریز تو منم از رو ناچار اون کون طلایی بیخیال شدم کردم تو کسش کسشم دسته کمی از کونش نداشت یه ده دقیقه شایدم کمتر تلمبه زدم لبمو گذاشتم رو لباش میمکیدم که با ناله زدنم آبم اومد ریختم توش بیحال افتاد روش کیرم شل شد از کسش اومد بیرون غلط زدم افتادم کنارش سینشو گذاشتم دهنم میخوردم که گفت تو هموز سیر نشدی گفتم مادرجون شیش ماهه مسدوده پاشد بره دستشویی دیدم لنگ میزنه رفت اومد میگه تو روحت بیاد میخوام راه برم نمیتونم کونم درد میکنه منم پاشدم یه ماچ آبدار به باسنش زدم و بقلش کردم گفتم از این به بعد ماله خودمی اونم از سره کیرم بگیه نیشکون گرفت لباسشو پوشید رفت تو آشپزخونه تا صبحانه آماده کنه خانمم که از بیمه برگشت دید مامانش میلنگه گفت مامان چیشده من تو اتاق پای سیستم بودم که مادرش گفت صبح رفتم برم دستشویی کف دستشویی لیز بودم خوردم زمین پام درد میکنه یه چمک به من زد تو اون سه ماه آخری که مادر زنم پیشه ما بود هفته ای سه بار سکس میکردیم و خیلی حال میداد الان که بچم پنج سالشه هنوز سکس داریم و هفته ای یه بار نهایت دو بار تو خونشون سکس میکنیم و خیلی راضی هستیم از هم این بود خاطره من با مادر خانمم منتظر نظراتتون هستم برای نوشتن سکس بعدی منو مادر زنم میخوام ازش یه درخواست کنم امیدوارم قبول کنه و اگه اوکی بشه یه نفر جدید به جمع دونفره منومادر زنم اضافه میشه و دفعه بعد اولین سکس با اون نفرو میذارم نوشته

Date: February 11, 2020

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *