انتقام سینا

0 views
0%

توجه این داستان شامل صحنه هاییست ک ممکن از برای همه مناسب نباشد انتقام این کلمه شمارو یاد چی میندازه من با شنیدن این کلمه یاد یه کار ناتموم میوفتم کاری که نیمه کاره موندهو باید حتما تمومش کنم اون روزو خوب یادمه دوست صمیمیم اومد تلگرامو اون لینک گروهو برام فرستادو گفت اون همون چیزیه که دنبالشی ادمینش همون کسیه که میخوای بالاخره کیسمو پیداکرده بودم رفتم تو گروه دوروز اول بگو بخند مدیرشو نشون کرده بودم اون دختر یه مشکل داشت همونی که داشتم روش تحقیق میکردم رفتم تو پی ویش سلام ببخشید چند تا سوال راجبتون داشتم برا تحقیقام میشه بپرسم _سلام چرا که نه بپرس ببخشید اگه سوالی پرسیدم که خصوصی بود یا ناراحتتون کرد میتونید جواب ندید فقط بگید جواب نمیدم _باشه بپرس تو دختری یا پسر _معلومه ک دخترم عکس پروفایلش یه دختر بود با موهای کوتاه سینه های کوچیک دانشجو بود میدونم راجب تایپتون سوال داشتم میشه یکم راجبش بهم بگید _ببین من یه دختر با تایپ لزبین فاعل دوستانی که نمیدونن یعنی فقط از دختر خوشش میاد به عنوان کننده فاعل تاحالا تجربه کردی رابطه رو یا همینجوری حس میکنی فقط _داشتم پارتنر شریک جنسی که برای اون دختره دارم زندگیش برای من جالب بود از خودش میگفت خیلی بهش احترام میزاشتم خیلی شجاع بودخیلی کارای خلافی کرده بود تو زندگیش و اگه کسی میفهمید اعدام رو شاخش بود دختر خوب و با ادب که نظرمو راجب رنگین کمانیا دگر گرایشای جنسی کلا عوض کرده بود باهاش راحت شده بودم و برای اینکه خجالتم نکشه از بیماریم براش گفتم اره اعتیاد به سکس خب یکم زندگیامون برای هم عجیب بود قرارمون این بود که این یک راز بین خودمون باشه و از اونجا که دوستمو میشناخت بهش گفتم که نگو اینو بهش چون ناراحت میشه ازم اونم قبول کرد که این یک راز باشه بینمون تحقیقاتم تموم شده بود قسمتای پایانیش بودم باهم دوست شده بودیم چون تایپش با من فرق داشت نگاهم جنسی نبود درواقع اصلا اونجوری نگاهش نمیکردم فقط دوست بودیم ندیده بودمش میترسید منزوی بود و کلا از پسرا بدش میومد به گفته خودش وقتی فیلم پورن میبینه میخواد بالا بیاره حالش بهم میخوره اون فقط با ارضا کردن دخترا ارضا میشد خاص بود یه جورایی مثل من خیلی به هم نزدیک شده بودیم تا اینکه یه روز اومدم سر گوشیم دیدم ده نفر غریبه بهم پیام دادن دونه دونه چکشون میکردم دوستاش بودن همشون یه چیز نوشته بودن _کسی ک معتاد سکسه حق نداره به یه همجنسباز پیشنهاد سکس بده تو لیاقتت مرگه گیج شده بودم کلا اصلا ما راجب سکس اونجوری حرف نزده بودیم رفتم بپرسم چیشده دیدم بلاکم کرده از گروهم انداخته شدم بیرون خب گیج شده بودم رفتم پیش دوستم که بپرسم چیزی میدونه یا نه گفت شاید به خاطر اینه که به من یه چیزی میگی به بقیه یه چیز دیگه بلهههه بهش گفته بود سعی کردم متوجش کنم بلاکم کرد اون دوست سه سالم بود خیلی ناراحت شده بودم با چند تا اکانت رفتم پیشش آرزو اگه اشکالی پیش اومده بگو سوتفاهم شده بیا حلش کنیم _برو دس از سرم ور دار بلاک آرزو حسابی حالمو گرفته بود دیونه شده بودم بهش گفته بودم که خطرناکم ولی گوش نکرده بود فک میکرد دستم دیگه بهش نمیرسه خیلی راحت بود پیدا کردنش برام ظرف یه هفته ردشو زدم تا دم در خونش جلو چشامو خون گرفته بود دوستمو ازم گرفته بود رازمونم گفته بود میتونستم رازشو به همه بگم کاری کنم که شلاقه رو بخوره ولی من نامرد نبودم من انتقام میخواستم همه چیو آماده کرده بودم تصمیممو گرفته بودم باید فکر اینجاشم میکرد یه شاخه گل رز گرفتم رفتم دم در خونشون منتظر موندم ردشو زده بودم ساعت ۴ میرفت با پارتنرش خرید طرفای۵ بود که اومدن بیرون از موهای کوتاهش از دور شناختمش پارتنرشو میشناختم بماند چجوری با خونسردی به سمتشون حرکت کردم گل هم دستم بود تو چشماش نگاه میکردمو نزدیک میشدم خونم به جوش اومده بود از دور متوجم شد فک کنم شناخت با پارتنرش تند تند حرف میزد خشمو از ظاهر خونسردم دیده بود ولی سعی کرد به رو خودش نیاره آرزوووو خانوم بانو چی شده انتظارمو نداشتی _چی شما درحالی ک داشتم گلو میدادم به پارتنرش اخی ببخشید معرفی نکردم سینام عجلت خانوم دیگه مطمعن شده بود رنگش پریده بود شوکه شده بود _چی میخوای اومدم حرف بزنیم یکم به پارتنرش گفتم مریم جان میشه تنهامون بزاری بانو برو دم ماشین با آرزو میایم آلان باشه پس من منتظرم پارتنرشم منو میشناخت و میدونست چقد خطرناکم و میترسید از اینکه فکری تو سرم باشه نتونست مخالفت کنه ترسو تر از این حرفا بود خب آرزو میدونی که چه کار کردی خودت منتظرم _چی میخوای از جونم خواستم مشکلو حل کنم خیلی بیشتر عصبانیم کردی و خودت نخواستی که درست بشه الان وقت داری جلوم زانو بزنیو ازم معذرت بخوای و بگی با دوستم حرف میزنی و میگی اشتباه شده نبودنش تقصیر توهه _هه مسخره خنده داری ببین دس از سرم وردار وگر نه بد میبینی از جلوم ردشدو دست پارتنرشو گرفت و رفت این آخرین تلاشم برای نجاتش بود مغزم کار نمیکرد انتقام جلو چشممو گرفته بود برگشتم خونه تا لباسمو عوض کنم اون کراوات خاکستری هم که همیشه ازش استفاده میکنمم پوشیدم دیگه اجتناب نا پذریر بود اون دختر دیگه راهی برای فرار نداشت یک لباس شیک پوشیدم و رفتم منتظر بشم تا اون دختر از خرید بیاد یک ساعت بعد اومدن متوجمم نشدن توماشین بودم و عوضش کرده بودم منتظر شدم تا پارتنرش بزنه از خونشون بیرون فک کنم حسابی عشق بازی کردن چون نیم ساعتی طول کشید پارتنرش اومد بیرونو درو زدو سوار ماشین شدو رفت خونشون طبقه هفتم بود ورود به ساختموم خیلی راحت بود عملا دربی نداشت خیالم راحت بود واحد ۱۴ الان دیگه دم در ایستاده بودم روبه روی چشمی در نفس عمیقی کشیدم زنگو زدم فک کرد اون پارتنرشه نگاه هم نکرد دربو باز کرد سرشو اورد بیرون تا دیدم رنگش پرید شوکه شد سلام درب رو محکم حل دادم کامل پرت شد عقب اومدم تو دربو بستم و قفل کردم صدای التماساش هنوز تو گوشمه میگفت غلط کردم بغض کرده بود فکر میکرد قراره بهش آسیب برسونم خب شایدم رفتم سمتش و هنشو گرفتم خفه شو التماسات دیگه فایده ای نداره شکه شده بود نمیدونم چرا نمیتونست جلومو بگیره شاید واسه این بود که زورم زیاده شایدم فقط میخواست تموم شه تیشرتشو از تنش در اوردم بردمش سمت اون تختی که با دخترا روش حال میکرد بعدم شلوارکشو کندم میگفت ولم کن دیگه دیر بود در چشم به هم زدنی لخت شده بود خودشو جمع کرد که سینهاشو نبینم _چی میخوای از جونم هیچی فقط یک انتقام بغضشو خورد _تروخدا هر کاری بگی میکنم چیشده یاد خدا کردی مگه نمیگفتی خدایی وجود نداره همش کشکه الان یادت افتاده بهش کراواتمو در اورد دستاشو محکم به هم فشار دادمو با اون کراوات بستم اورمش بالا و به بالای تخت فلزیش بستمش گریه میکرد التماس میکرد دیگه دیر بود بخشش سینا حدی داشت و فقط داشت به انتقام فکر میکرد برش گردونم کس صورتی نازی داشت خیلی تمیز معلوم بود بهش میرسه ولی قرار نبود بهش خوش بگذره اون از سکس متنفر بود چی برسه به این مدلش پیراهن سفیدمو کندم شلوارمو دادم پایین شرتمو کشیدم رو کسش گریه میکرد جیغ میکشید موهاشو محکم کشیدم گفتم دهنتو ببند تا خفت نکردم سعی میکرد صداش در نیاد ولی نمیتونست کیرمو از شورتم دراورم هیچ لذتی نداشت فقط انتقام کشیدمش رو کسش تا شق بشه تا دسته کردم تو کسش حتی مرطوبشم نکردم فقط میخواستم درد بکشه اره جیغ میکشید چشماشو بسته بودو اشک میریخت محکم عقبو جلو میکردم نمیخواستم لذت داشته باشه تا بیشتر دردشو احساس کنه خشم تمام وجودمو گرفته بود نزدیک ده دقیقه اونقد جیغ کشید ک دیگه صداشو نمیشنیدم کسش مرطوب شده بود دردش کم شده بود فقط اشک میریخت دیگه نه هنوز زوده لذت ببری کیرم که حسابی مرطوب شده بودو در اوردم نفس نفسش قطع نمیشد هنوزم التماس میکرد اروم گذاشتم رو سوراخ کونش تاحسش کنه قبل از اینکه بخواد از درد جیغ بکشه چشماشو محکم به هم فشار میداد فهمیده بود الان چه دردی خواهد داشت با حداکثر فشار محکم کردم تو خیلی تنگ بود درد زیادی داشت از جیغی که کشید معلوم بود چقدر درد داره داشتم لذت میبردم از زجرش حتی سینه هاشم نمیمالیدم نمیخواستم کوچکترین لذتی ببره میکردم توشو عقبو جلو میکردم تند تند در حالی ک موهاشو میکشیدم جیغاش بلد بود شورت صورتیشو که در اورده بودم از پاش کنارش بود برش داشتمو کردمش تو دهنش تا صداش در نیاد دهنشو نگه داشته بودم تمام وجودم خشم بود لذتی نمیخواستم جز انتقام صورتش خیس اشک شده بود سرخ سرخ من نمیزدمش ولی از شکنجه هم براش بد تر بود صداش کم کم قطع شد موهاش تو دستام بود دیدم کامل از حال رفته کاملا از هوش رفته بود دیگه دردی احساس نمیکرد چه فایده داشت خودمو ازش جدا کردم برش گردوندم تا حالش دوباره سر جاش اومد ناله شروع شد ولش کردم تا به خودش بیاد رفتم تا آب بخورمو براش یکم آب بیارم تا دوباره حالش جا بیاد دستش هنوز بسته بود چشماشو اروم باز کرد نفسی نداشت _سینا اشتباه کردم هر کاری بخوای میکنم ولم کمن نفس نفس میزد سرشو اوردم بالا لیوانو گذاشتم رو لباش تا آب بخوره نامردی تو مرام من نبود از طرفی هنوز باهاش کار داشتم حرفی نمیزدم تا نترسه باز از حال بره نزدیک پنج دقیقه طول کشید دلم خنک نشده بود ارضا هم که نشده بودم رفتم به سمتش فهمید ولی مقاومت نکرد برش گردوندم بازهم کیرمو گذاشتم رو سوراخ کونش که حسش کنه ایندفعه خشمم با لذت همراه شده بود که باعث میشد ارضا بشم تا ته فشار دادم باز هم جبیبیغ تند تند تلمبه میزدم نالهو جیغاش داشت دلمو خنک میکرد خشک خشک کردم تو کونش درد میکشید خون اومده بود برام مهم نبود فقط درد کشیدنشو میخواستم نفس نفس میزد محکم تلمبه میزدم تند تر و تند تر باز هم موهاشو میکشیدم التماس میکرد لذت میبردم دیگه حشریم کرده بود اون صحنه حسابی تحریک شده بودم خیلی تند عقبو جلو میکردم دیگه داشتم ارضا میشدم انگار بدنمم ازم بدش اومده بود چند تا نفس تند و اهههههه یک ارضا از روی خشم نمیدونم چجوری حسشو بگم یهو چشمم باز شد خودمو دیدم که یکیو بسته و میکنه یک لحظه از خودم بدم اومد هنوز جیغ میکشیدکیرمو از کونش کشیدم بیرون زخم شده بود خون میومد ناراحت شدم با خودم گفتم چه کار کردی سینا دشتشو باز کردم گریه میکرد سرخ شده بود درد داشت ترسو تو چشماش میدیدم همین کافی بود به سرعت خوشو جمع کرد زیربتو و فقط صدای گریشو میشنیدم دلم واسش میسوخت لباسمو پوشیدم جعبه دستمال کاغذی روی میزشو برداشتم رفتم طرفش سرشو اروم اورد بیروم فک میکرد هنوزم سیر نشدم دستمالو به طرفش دراز کردم نگاهش کرد با گریه من چند برگ دستمال برداشتمو اومدم سمت صورتش چشماشو محکم بست ترسیده بود حقم داشت اشکاشو پاک کردم کراواتمو از کنارش برداشتمو پوشیدمش ببین واقعا متاسفم من بهت زندگیمو گفتم گفتم چقد خطر داره گفتم به کسی نگو گفتم حلش کنیم ولی تو مثل مغرورا به هیچیتم نگرفتی همینو میخواستی ببخشید نمیخواستم ازیتت کنم خودت خواستی هیچی نگفت فقط گریه میکرد میدونستم خیلی ازیتش کردم دلم دیگه راضی نبود ولی به انتقامم رسیده بودم درو زدمو رفتم حس خوبی نداشتم میدونستم کاری نمیتونه بکنه این زندگی من بود و باید مثل یک راز نگهش میداشت اره انتقام کلمه ای که منو یاد اشتباهات و کار ناتموم میندازه انقام کلمه ای که همه دنبالشنو انتظار دارن بخشش کنی بخششی که تا آخر عمر حسرتشو تو دلت میزاره هنوز دوستم منو بلاک کرده و رابطه ای ندارم باهاش آرزو هم همینطور خبرشو دارم که حالش خوبه حتی خودکشیم نکرد و به زندگیش ادامه داده دوس دختر داره و راضیه از خودش اینم براش یه تجربه بود نمیدونم شاید خودشم فهمید اشتباه کرده کلام آخر دوستان ببخشید به خاطر طولانی بودن داستان سعی کردم تمام حسشو بهتون منتقل کنم امیدوارم دوس داشته باشید نمیگم لذت برده باشید چون زیاد جالب نبود دوستان یه داستان خشن درخواست کرده بودن و منم از عاشقانه خارجش کردم این داستان برخلاف بقیه داستانام برگرفته از واقعیت بود و بیشتر جنبه داستانی داشت منتظر نظرای خوبتونم هستم راه ارتباط با منم که میدونید نظراتونو میخونم حتما در کارای بعدیم تاثیر میزارم توهین هم نکنید امیدوارم بتونید بدون فحش دادن هم نظر بدید لایکم بدید اگه خواستید داستانام برای لایک نیس برای لذت از نوشتنه از این داستان هر کی برداشت خودشو میکنه تقصیرو گردن یکی میندازه پس امیدوارم این حسو به شما هم داده باشه بازم بابت غلط املایی عذر میخوام نوشته

Date: April 4, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *