انگار واقعا عاشقش شدم

0 views
0%

سلام قبل از هرچیز بگم تو این داستان خبری از سکس و اینا نیست پس اگه دستتون تو شورتتونه داستانو نخونید من امیرم یه دانستان تواینجا دارم به اسم من عاشق مردای پشمالو هستم و اگه مایلید کامل بشناسید منو اون رو بخونید قضیه ای که میخام براتون تعریف کنم واسه امتحانای نوبت اول پیش دانشگاهیم هستش به خاطر دلایلی نتونستم یکی از درس ها رو بخونم و تو امتحان واقعا بد نوشتم از بچه ها شنیده بودم که دبیرمون در اضای پول نمره میده بعضی ها هم میگفتن بچه بازه و دراضای نمره میده یه شب دلمو زدم به دریا و بهش پیامک دادم سلام آقای خوبید من امیر هستم امتحان رو خراب کردم میتونم درخواست کمک کنم ازتون سلام چ کمکی مثلا اگه بشه نمره منو درست کنید و در عوض هر چیز که بخاید میدم یعنی چی اصلا ممکن نیست حرفتون رو به شوخی میگیرم بای حسابی ترسیده بودم وااای چرا حرف بچه هارو قبول کردم و پیام دادم حالا چی کار کنم واقعا شرمنده هرچی که بگید حق دارید فکر کنید نگفتم اصلا ببخشید که مزاحم شدم خدانگهدار تو دلم آشوب بود شب خوابم نمیبرد نکنه ناراحت شده باشه نکنه به مدیر یا کسی بگه نکنه نکنه نکنه صبح شد تقریبا ظهر بود که پیام داد زنگ بزن هم خوشحال شدم که حتما میخاد کمک کنه هم ترسیدم که نکنه دردسر شده باشه زنگ زدم سلام خوبید سلام ممنون دیشب چی میگفتی چه کمکی میخای هیچی دیگه ببخشید اشتباه کردم نه خب بگو من به خاطر دلایلی نمیتونستم تو پیام همه چیو بگم اها درسته دردسر سازه واسه شما من میخاستم اگه میشه یه کم نمره منو زیاد کنین و هزینش هرچی باشه رو چشم اوهوم میتونی بیای پیشم اینو که گفت خوشحال شدم درسته که اونطور که من دوست داشتم نبود نه ریش و سبیل داشت نه هیکل درشتی داشت ولی منم خیلی وقت بود که با کسی نبودم و دوست داشتم باهاش باشم و تو چند ثانیه کلی رویا و فانتزی چیدم برای خودم الووو بببخشید حواسم پرت شد بله میتونم بیام کی و کجا باید بیام بیا خونم شنبه ساعت ۱۱ میتونی بیای بله میام فقط ادرسو میدید بیا رسیدی سر کوچه زنگ بزن میام دنبالت باشه چشم فقط چیزی لازمه بیارم چه چیزی مثلا نمیدونم من هرچی شما بگی اها منظورت هزینه کلاسه منظورم اصلا این نبود ولی چه میشد کرد اره اره چقدر باید تقدیمتون کنم یه مقداری گفت و قرار شد ببرم با خودم باشه پس شنبه میبینمتون از صدام کاملا معلوم بود ناراحتم و چیزی میخام چیزی شده انگار ناراحتی نه فقط کمی استرس دارم تا حالا خونه معلم نرفتم نترس واست مایه میزارم نگران نباش اینو گفت باز رفتم تو رویا باشه به امید دیدار تو روز شنبه خداحافظ تا قبل شنبه باز چند باری پیام دادم بهش ولی پیامارو کاملا رمزی جواب میداد تا شنبه رسید منم کلی رویا بافته بودم واسه این روز رسیدم سر کوچشون زنگ زدم جواب نداد پیام دادم که کجایی سر کوچه هستم بعد از پنج دقیقه پیام داد بیرون بودم الان تو راهم دارم میام چند دقیقه بعد رسید خونش کمی پایین تر بود رفتم جلو سلام خوبید سلااام آقا امیر خوبی ممنونم درو باز کرد و رفتیم داخل خونش یه خونه که به نظر مجردی میومد اخه خیلی شلوغ بود نشست رو صندلیه میز و منم نشستم رو صندلی بقلی خب چجور میتونم کمکت کنم نمیدونم هرجور صلاح میدونید رفت برگمو اورد بد بود یه چنتا سوال رو درست کرد و نمرمو زیاد کرد منم پول رو دادم بهش یه کم حرف زد واسم که بخون و اینا منم فقط میگفتم چشم کلا انگار تو باع نبودم کلا با فانتزیای من فرق داشت ولی انگار که عاشقش شده بودم از پشت شیشه عینک چشمای تیله ایه رنگیش رو نگاه میکردم و چشمم رو لباش بود که داشت حرف میزد که یهو پسرش اومد تو واقعا شکه شدم یعنی چی چرا اینجور شد کلا نا امید شدم حالم گرفته شد پسرش ۱۳ یا ۱۴ ساله بود سلام داد و رفت تو اتاقش من فکر میکردم مجرده ولی بچش اومد اصلا خیلی بد شد حالم کلا ناامید بودم که رفت چنتا برگه اورد و داشت بهم درس میداد ولی من کلا تو فکر رابطه باهاش بودم و سرتا پاشو نگاه میکردم و باز هم میگم انگار واقعا عاشقش شده بودم نزدیک یک ساعت درس داد که چیزی نفهمید چون گوش نمیدادم و الکی تایید میکردم داشت میرفت بیرون کار داشت گفت میرسونمت تا یه جاهایی سوار ماشین شدیم داخل ماشین کمی راجع به درسش و رشتش حرف زد و رسوندتم تا ایستگاه و خداحافظی کردیم اومدم خونه بدون اینکه حتی دستش بهم بخوره الان که دارم داستان رو مینویسم شب شنبست ساعت ۱ ۴۱ دقیقه و من تو فکرشم و خوابم نبرده واقعا برام عجیبه من عاشق چشم درشتم ولی این چشمای ریزی داشت عاشق مردای هیکلی ولی این کوچیک جسته نه ولی هیکلی هم نبود عاشق پشمالو ولی معلوم بود زیاد نیست عاشق ریش و سبیل ولی این آنکارد شده بود هنوزم گیج اینم که چجور اینهمه بهش علاقه مند شدم و انگار واقعا عاشقش شدم نوشته

Date: August 29, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *