اولین سکس با دوست دختر

0 views
0%

سلام دوستان وقت بخیر قبل از هر چیز بگم این داستان کاملا واقعیه و دروغی در کار نیست من اسمم نیماست و 17 سالمه و ساکن شهرستان کاشمرم یک پارکی توی شهرمون هست به اسم پارک بسیج خیلی شلوغه و از همه شهر میان اونجا با خانواده هاشون دختر پسرام میان چون جای خلوت زیاد داره واسه حرف زدن و قرار گذاشتن من یه روز ماه قبل داشتم اونجا راه میرفتم طبق معمول دنبال یکی بودم شماره بدم اقا چشمتون روز بد نبینه یه دختر موبور و خوشگللللل همسن خودم داشت راه میرفت تنها بود یقمو درست کردم سینمو صاف کردم چون تو شماره دادن ماهر بودم یه لبخند لاکچری به دختره زدم اونم خوشش اومد شماره رو گرفت توی شهر ما یکم مذهبی ترن مردم ولی بازم تیپ بالا و پایین هم هست به هر حال اون دختره اونجا رو پسرای تو پارک نشون کرده بودن اقا یکی از این پسرا هیکلی بود حدودا هیفده ساله رفت سمت دختره خواست شماره بده دختره اسمش سمیراست شماره رو نگرفت پسره اصرار کرد من رفتم سمتش گفتم چیکار داری گفت نخم وصله بعد من گفتم خب نختو بکن بین دوستاش بود میخاست قپی بیاد همونجا اومود طرفم گفت هاااا چیه خوب کسیه میخامش اقا من برایی که از دختره دفاع کنم زدم تو گوشش دعوا شد ولی رفیقاش وایستادن اقا اون بد میزد ولی منم کم نیاوردم یه مشت زدم تو چشش کبود شد ولی رفتم خونه با رد مشت رو صورت و خون دماغ و کبودی صورت خلاصه دعوا به خیر گذشت ساعت دوازده شب دختره اومد پیوی تلگرام منم که داشتم از خوشحالی بال در میاوردم دختره گفت لازم نبود این کارو کنی نمیگرفتم و اینا و کلا لوس میکرد یه جورایی خوشش اومده بود اقا خلاصه اون شبو تا صبح چت کردیم بعد از یک هفته چت قرار کافی شاپ گذاشتیم شهر کوچیکه ولی صاحابش رفیقم بود کاشمریا میدونن کافی شاپ منچ اون شبو من ذرت مکزیکی سفارش دادم اون شیرموز بعد منم که حس خنوکیم گل کرد گفتم نکنه تو میخای منو بکنی بعد قرمز شد شوخیمو با سکوت جواب داد ولی همونجا فهمیدم که یه جورایی خوشش اومد اون شبو خیلی حرف زدیم دو ساعت تو کافی شاپ نشستیم لاس زدیم اولین سکسمون پریشب درست یک ماه بعد از شماره دادن اتفاق افتاد چند شبی بود من دپرس بودم کم چت میکردم سمیرا پیام داد چیشده و اینها بیا خونمون خالیه یکم صحبت کنیم منم رفتم البته بعد از نیم ساعت چت ساعتای دوازده شب که مامان بابام خواب بودن خدا وکیلی نمیدونستم که سمیرا سکس منظورشه چت کرده بودم اهل دلا میدونن راه افتادم سمت خونشون لامسب مرکز شهر بود تاکسی هم نبود با موتور بابام رفتم زنگ درو زدم درو باز کرد رفتم بالا تا اونموقع با تاب شلوارک ندیده بودمش سینه هاش کوچیک ولی برجسته بود کاملا سکسی و آرایش کرده بود همون موقع شستم خبر دار شد که سکس میخاد اول بروش نیاوردم سلام علیک و روبوسی باخجالت کردم و رو مبل نشستیم و نیم ساعتی حرف زدیم و سمیرا میپرسید چیشده مشکل چیه با کسی دعوا کردی و اینا ولی زیر چشمی حواسم بش بود وقتی حرف میزدم اصلا گوش نمیکرد و ناخوناشو میمکید و زمینو نگاه میکرد وقتیم حرف میزد حرفای بی ربط همش کس میگفت حالا بریم سر سکس سکس اقا گفتگو داشت طولانی میشد که سمیرا یه دفه دستمو گرفت اومد رو مبل رو پاهام نشست ازم لب گرفت لباش داغ نرم و خوشمزه بودن شاید باورتون نشه ولی خیسی کسشو روی کیرم حس میکردم مست بود کس کش اون لحظه حسابی داغ شدم و درجا راست کردم اروم گفتم سمیرا بعد بلندش کردم اونقرام اسون نبود بهم گفت بریم تو اتاق من بردمش تو اتاق پرتش کردم روی تختخواب یه جیغ کوتاه کشید منم از بس حشری بودم تابشو خاستم در یارم که گیر کرد به گوشوارش یه جیغ دیگه کشید خلاصه سرتونو درد نیارم ممه هاش خیلی خشکل بود و از برف سفید تر بی اختیار زبونمو گذاشتم روی سینش اونم اروم اه کشید بع د رفتم سراغ کس خیسش شلوارکشو در اوردم و پرت کردم یه گوشه لامصب اولین کسی بود که دیده بودم از نزدیک ولی مطمعن بودم بهترین کسیه که میشه دید سمیرا لباسامو دوست داشت خودش در یاره در اورد و کیر مستمو تو دستش فشار داد من در کل زیاد جق نمیزنم وگرنه همون صحنه که روی پاهام نشست باید ابم میومد از بس سکسی بود سمیرا چند دقیقه ای برام ساک زد و ابم نیومد وقتیم جلق میزنم حداقل پنج دقیقه طول میکشه اون شبم نمیدونم چه مرگم بود سمیرا رو تخت خوابید پاهاشو هفتی باز کرد چشماشو خمار کرد و گفت منو از کس بکن نیما بهش گفتم مگه پرده نداری با تعجب چشماش گرد صد و من من کرد و گفت نیما من دوستت دارم منم برام سوال پیش اومد که این قبلا به کی داده ولی اون لحظه از بس حشری بودم با عصبانیت کردم تو کسش تلمبه زدم تا ده ثانیه اومدم ابمو ریختم رو شکمش بعد کنارش دراز کشیدم و چند دقیقه استراحت کردم و اروم با هم حرف میزدیم که سمیرا گفت نمیخای منو بیاری اقا ما که نمیخاستیم از همچین کس بوری بگذریم همونجا با دست و دهن و کلی کس لیسی بعد از بیست دقیقه ارضاش کردیم دیشب تو بغل هم خوابمون برد و ساعت هفت بیدار شدیم منم زودی تخت گاز گرفتم خونه خوشحال ازینکه کس کرده بودم امشب هم بابام منو از خونه انداخته بیرون چون نصفه شبی با موتور رفتم ناکجا آباد الانم خو نه رفیقمم و سکسمو براش تعریف کردم حرومزاده جلق زد شب خوش عاشقانه بکنید ولی عاشق نکنید که بکنید نماز روزه هاتونم قبول نوشته نیما

Date: April 16, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *