بلوغ و کوس و کون فاطی

0 views
0%

سلام من کامران 24 سالمه الان تهران زندگی میکنم اولین بارمه داستان می نویسم اگر جایی کم یا زیاد نوشتم معذرت میخوام داستانی که میگم مال دوران بلوغمه و شیرین ترین خاطره زندگیمه سوم راهنمایی بودم و تازه به سن بلوغ رسیده بودم که باعث شده بود چشم و گوشم بجنبه اما از جق و آب کیرو این چیزا سر در نمیاوردم از پشت پنجره زنا رو دید میزدم و با خودم ور میرفتم تو راه مدرسه به دخترا و کونشون خیره میشدم و میگفتم زیر این مانتو و لباسا چی باشه یه روز با دو سه تا از همکلاسیا نشسته بودیم و راجب این مسائل حرف میزدیم که یکیشون از دختر همسایشون حرف میزد که به عشقش جق میزنه و ابش میاد منم از این چیزا بی خبر بودم و کنجکاو شدم جق چیه ک بععععععله خودم به طور حرفه ای واردش شدم و به یاد کوس و کون این و اون جق میزدم فاطمه خانم و اقاشون زوج جوان که دو تا دختربچه هم داشتن همسایمون بودن و از یه شهر دیگه بخاطر شرایط کاریش به شهر ما اومده بودن و با ما هم دوستی گرفته بودن که هم از تنهایی در بیان و هم شوهرش که میره سر کار خیالش بابت اینا راحت باشه یه زن 31 ساله با قد 170 وزن 65 چهره ای تو دل برو و سکسی و لباسشم معمولا دامن بلند و یه پیرهن و چادری بود اما جلو من راحت بود و مقنعه داشت خلاصه این شده بود مورد من برای جق زدن به هر بهونه ای خودمو بهش نزدیک میکردم از بهونه کمک درسی گرفته تا کمک تو خرید و دو تا داداشمم سفارش کرده بودم کاراشو انجام بدن البته اون هر روز خونه ی ما بود و مام هر روز خونه اونا و من به بهونه دختر کلاس دومیش تو مسایل درسیش کمکش میکردم و هر روز به مادرش دید میزدم که مادرش فهمیده بود بهش دید میزنم اما به رو خودش نمیاورد اندامش دیوانم کرده بود و من خیلی زیاد تو کف کون و سینه هاش بودم البته اینم بگم اون هم متوجه این رفتارم که شده بود عمدا عشوه و ناز در میاورد تا من تحریک شم منم کلی میترسیدم که یه پیشنهادی چیزی بهش بدم که برام گرون تموم شه همینطور سه ماه چهار ماه گذشت تا یه روز از روستا زنگ زدن و خانوادمو دعوت کردن برا عروسی و اونام تصمیم گرفتن سه چار روزی به روستا برن منم به بهونه امتحانام و این مسائل بهونه اوردم و گفتم نمیرم که اولش مخالفت کردن ولی بعدش به فاطمه خانم و شوهرش گفتن از دور هوامو داشته باشن منم تو فکر این بودم چکار کنم ک یه نقشه بکشم و با این یه حالی بکنم از اونجایی که مادرم کلید خونمونو محض احتیاط دستش داده بود نقشه منو راحت تر کرده بود تو سی دیمون فیلم سوپر گذاشتم و کیرمم در اوردم و هی منتظر بودم که بیاد و به سیم اخر زده بودم که هر چی میخواد بشه بشه دل تو دلم نبود زمان خیلی دیر میگذشت بعد سه ساعت دیدم در میزنن فهمیدم خودشه باز نکردم تا خودش درو باز کنه تا دو دقیقه در زد دید باز نمیکنم اومد تو و تا وارد شد و صحنه ی من و فیلم سوپر رو ک دید شوکه شد منم فیلم بازی کردم و ادای اینا ک جا خورده بودن رو در اوردم و فوری شلوارمو پوشیدم اونم با این صحنه داشت خونه رو ترک میکرد که گفتم وایستا و وایستاد و کلی بهش خواهش و التماس و تمنا کردم که این صحنه رو برا خانوادم تعریف نکنه اومد تو خونه بهم گفت خب این چه وضعشه تو میدونستی من میام ولی خودتو جمع نکردی گفتم فاطمه خانم باور کن اصلا متوجه اومدنت نشدم تو رو خدا به هیچ ک س نگو گفت نمیگم گفتم فاطمه خانم راستشو بخواین مدتهاست تو کف شمام و اروم قرار ندارم که یدفعه خندید و من از خندش سواستفاده کردم و خوابوندمش رو زمین و در حال خنده میگفت هووووی دیوونه چکار میکنی گفتم میخوام بغلت کنم باورم نمیشد کسی که این همه تو کفش بودم رو تو بغلم حس کنم انگار دنیا رو بهم داده بودن گفت اخه من چی دارم که میگی تو کفت بودم گفتم سینه هات و کونت منو کشته بود که خیلی خندید گفتم چرا میخندی گفت این حرفا از یه بچه همسن تو خیلی خنده داره و بیشتر میخندید راست هم میگفت من 15 سالمم نبود کیرم خیلی شق شده بود که داشت میشکست و ازش خواستم ب شکم دراز بکشه اونم کشید من فقط شلوارمو در اورده بودم و روش دراز کشیده بودم لباساش تنش بود یه دامن نازک مشکی که شورتم نداشت کیرم لا پاهاش بود که و پاهام رو پاهاش و سینه هام رو کمرش جفتمون داغ بودیم و من گوشاشو شروع ب خوردن کردم که ی جیغ از مستی کشید نتونستم طاقت بیارم و دامن مشکیشو زدم بالا و یه کون سفید و گندمی داشت که منو دیوونه ی خودش کرده بود منظره ی دامن مشکی و کون سفید حشریم کرده بود و اروم کیرمو رو سوراخ کونش گذاشتم که گفت چکار میکنی گفتم میخوام بکنمت گفت دیوونه کونم درد میگیره گفتم اروم میکنمت و از زیر پیرهنش سینه هاشو هم گرفته بودم هر چی کیر شقمو به کونش فشار میدادم داخل نمیرفت گفت اینجوری نمیکنن که گفتم پس چجوری گفت باید اول با کونم بازی کنی با انگشتات و یادم داد و منم با انگشتام کونشو باز می کردم و کیرمو کرم زدم و کردم تو کونش و فشار دادم تو که جیغ میزد که درد داره که جیغش بیشتر تحریکم میکرد هفت هشت تا تلمبه زدم و بیشتر نذاشت گفت کوسمم هست وقتی کیرمو از کونش در اوردم کیرم بوی کونشو گرفته بود و ازش خواستم بخورتش اونم میگفت بو میده و ازم خواست بشورمش منم کیرمو شستم که یه ذره برام ساک زد و کردم کوسش و تا پنج دقیقه تو کوسش تلمبه میزدم و گفتم فاطمه من عشق اینو دارم بکنم تو کونت و گفت باشه کونش از کوسش تنگتر بود و کیرم بزور میرفت توش و نزدیک بیست تا تلمبه تو کونش میزدم و بوی کونش و اخ اوخش فضارو پر کرده بود که حس کردم آبم داره میاد و حجم زیادی از آب کیرمو تو کونش خالی کردم فاطمه هم دید بی حال افتادم خودشو انداخت روم گفت خیلی قشنگ کردی و منم ازش خواستم که بره دسشویی و اب کیرامو خالی کنه که مشکل ساز نشه اونم خودشو خالی کرد و تو اون سه روز دوبار سکس کردیم و در کل بیست باری سکس کردیم و خیلی خوب بود اما هیچکدوم شیرینی سکس اولمونو نداشت منتظر نظراتتون هستم خاطرات سکسی دیگه ای هم دارم که اگه دوست داشتین تعریف میکنم نوشته

Date: August 16, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *