بیغیرت ۲

0 views
0%

8 8 8 8 8 8 1 8 1 قسمت قبل سلام نمیدونم اون کسایی که زیر داستان قبلم چرت و پرت گفتن واسه چی اومدن تو این سایت واقعا اینجا دنبال چی میگردید مهم نیست خوش باشید داستان قبلم با اسم بیغیرت۱ منتشر شد و یه سری از دوستان خواستن که ادامه بدم ممنون که وقت گذاشتید خوندید اصلا واسم مهم نیست بقیه دوستان فکر کنن واقعیه یا نه اونی که بخواد میفهمه خودش دنیا رو سرم خراب شده بود در مغازه رو بستم و رفتم خونه یکی از دوستان فقط آرامش میخواستم یکم با هم گفتیم و خندیدیم و ویسکی خوردیم ولی ظاهرا میخندیدم فقط و ذهنم داغون بود مست مست شده بودیم ساعت حدود ۱۲ شب بود دقیق یادم نمیاد رفتم سمت گوشیم دیدم ۵تماس از دست رفته دارم همش مامانه بیچارم بود دلم واسش میسوخت با این بچه های ناخلفش شمارشو گرفتم هیچ معلومه کجایی نیماااا خیلی عصبانی بود مامان جان سلام شرمنده خبر ندادم دوستم تصادف کرده و مجبور شدم بیارمش بیمارستان کدوم دوستت فرهاد وااای با چی تصادف کرده حالش خوبه آره خوبه حالا میام میگم بهت یکم که حالم بهتر شد رفتم خونه مامان خواب بود و در اتاق نرگسم بسته بود رفتم تو اتاقم و خوابم برد نیمااااا پاشو دیگه خوابالو نرگس بود تو چهار چوب در دوست داشتم پاشم بزنمش بچه پرو رو ساعتو نگاه کردم ۱۰صبح بود مامان کجاس رفته پیش فرشته تو چرا نرفتی میخواستم باهات حرف بزنم نرگس خواهشا اون بحثو تمومش کن داداش بذار یکم حرف بزنیم خیلی آروم شده بودم صورتمو مالیدم و گفتم باشه اومد نشست کنارم رو تخت نیما تو الان به من میگی چیکار کنم دست از این کارا بردار و کارمونو فراموش کن من هیچوقت نمیخوام شوهر کنم چرا خوشم نمیاد مجردیمو دوست دارم به من چه هرکاری میخوای بکن درسته ازدواج نمیکنم ولی شریک واسه سکس لازم دارم چون من خیلی داغم نرگس ادب داشته با ول کن دیگه دیشب کیرت تو کسم بود ادب داشتی اون یه اتفاق بود من مست بودم تقصیر تو بود واسم مهم نیست اگه تو این کارو نکنی میرم دنبال یه غریبه تو غلط میکنی آشغال برو فکراتو بکن شب مامان نمیاد تا ساعت ۱۱ منتظرتم اگه اومدی که هیچ اگه نه که میرم و پشت سرمو نگاه نمیکنم رفت بیرون و درو بست یعنی میخواد مارو ترک کنه نه بابا کجا میخواد بره ولی اگه بره چی مامان میمیره لباسای دیشبم تنم بود رفتم مغازه و تا ساعت ۱۰ شب اونجا بودم یه اس واسم اومد که ۱ساعت مونده یه زنگ زدم به مامان و حال فرشته رو پرسیدم راه افتادم سمت خونه فکر و خیال بهم امون نمیداد به خودم اومدم دیدم رفتم آسمون و اومدم پایین چشمامو که باز کردم مامانم بالا سرم گریه میکرد پسرم چی شدی آخه خوبی گریه گریه گریه سرمو تکون دادم پاهام سالم بودن دست راستم با پای راستم شکسته بود فقط ولی کل بدنم کبود شده بود بردنم خونه نرگس از نیما خوب مراقبت کنا من باید پیش فرشته باشم باشه مامان خیالت راحت ۱ساعت بعد مامان رفت و من و نرگس مونده بودیم داداشی سوپ آوردم واست هیچی نمیخوام عه اینجوری نمیشه ها به مامان میگم تازه چشمم بهش افتاده بود یه تاپ پوشیده بود نازک نازک کلا سینش معلوم بود و سوتینم نداشت و نوکش پیدا بود دامن سیاه کوتاهشم به چشم میخورد کنارم نشست و آروم بهم سوپ میداد نمیدونم چی شده بود ولی نمیتونستم چشم از رونش و سینه هاش بردارم یکم که جا به جا شد شرت صورتیش افتاد بیرون کیرم کاملا راست شده بود و خیلی تابلو نمیدونم چی شد که کارمون به اینجا رسید نرگس تو خواهر منی خب باشه خواهر و برادر باید تو هر شرایط به هم کمک کنن ولی کار ما گناهه زشته پس چرا راست کردی این این غریزه منه قربون غریزت بشم بشقابو گذاشت کنار و دستشو گذاشت رو کیرم نکن نگو که بدت میاد شلوارکمو کشید پایین و کیرمو در آورد و شروع کرد به ساک زدن آخخخ لذت زیادی داشت واسه منی که زیاد سکس نداشتم بلند شد و کامل لخت شد واسه اولین بار کسشو اینقدر واضح میدیدم نشست رو صورتم و گفت بخور شروع کردم لیس زدن و اونم با کیرم ور میرفت لذت زیادی داشتم و احساس کردم آبم داره میاد که یهو پاشید بیرون یه خنده ای کرد چه زوووود بازم از خودم بدم اومده بود لذت رفته بود و جاشو داده بودبه تنفر شروع کرد به ساک زدن بعد چند دقیقه دوباره سفت سفت شد و نشست روش آخخخخ چقدر داااغ بود اونم تو حال خودش نبود از حرکاتش میشد فهمید که راست میگه که خیلی داغه خم شد روم و لرزید به شدت میلرزید لبامو با ولع میخورد دوباره شروع کرد به بالا و پایین شدن و احساس کردم آبم داره میاد نرگس داره میاد جووون همشو خالی کن توش بابا حامله میشی بدبخت میشیم نترس عشقم چیزی نمیشه تمام وجودم دوباره تو اون غار تنگ و داغ خالی شد کلی عرق کرده بودم نیماااا هوم دیدی کاری نداشت همیشه مال خودمی نرگس این کار اشتباهه اه بس کن دیگه پاشد رفت حموم و من موندم کیر شل و ول خیلی خب از اون روز تا به حال هر موقعیتی جور میشه سکس میکنیم میدونم کارم اشتباهه ولی چیکار کنم امیدوارم خوب نوشته باشم تا راضی باشید ببخشید که طولانی شد موفق باشید نوشته

Date: February 6, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *