جنده ی دوست داشتنی ۱

0 views
0%

کون تنگش رو سفت نگه داشتم و حرکت کیرم رو به کس داغش تندتر کردم به اندازه ی کافی لذت برده بودم و میخاستم با یه ارضای عمیق واسه خودم و یه ارگاسم محکم واسه اون تمومش کنم با هر ضربه ی محکمم چن سانت میرفت جلو و دوباره خودش رو به کیرم فشار میداد آه و ناله هاش کم اما عمیق بود نزدیک ارضا شدنش یه لحظه اروم نمیگرفت یا خیلی میرفت جلو اونقد که فقط سر کیرم توش باشه یا اونقد خودشو فشار میداد که کسش پر میشد از کیرم و همونجوری کونشو بالا پایین میکرد از تک تک حرکتاش لذت میبردم دیگه به جنون رسیده بودم خم شدم در گوشش اروم گفتم توله سگ کشتی منو داشته باش پس دو دستی کمرشو گرفتم با همه قدرتم کمر میزدم با اخرین تلمبه ای که به کس تنگش زدم ابم اومد صدام و ازاد کردم و با اخرین قطره ای که از کیرم خارج شد ساکت شدم هر دومون نفس نفس میزدیم و ازین ماراتنی که شرکت کنندهاش کیر منو کس اون بود خیلی لذت برده بودیم بیشتر ازونی که فک میکردم جذاب و داغ بود اونقد دلبری کرد که دیگه جونی واسم نمونده بود افتادم کنارش و دستامو دو طرف باز کردم نگاهم سمت سقف بود اومد بالا سرم لبامو کوتاه بوس کرد و گفت الان میام حدس زدم رفت حموم ولی چن دیقه بعد با یه لیوان اب پرتقال اومد تا اینو بخوری من میرم یه دوش کوتاه بگیرم عزیزم لیوانو از دستش گرفتم و همشو سر کشیدم خنکی و شیرین بودنش حالمو بهتر کرد نزدیک در بود که بهش گفتم سیگارمو ندیدی اتاق تاریک بود ولی نوری که از بیرون میمومد روی بدنش افتاده بود و تن لختش بهم چشمک میزد خم شد از جیب شلوارم یه نخ برداشت و با فندکی که روی کنسول بود برام روشنش کرد یه پک زد و گذاشت روی لبم تا لحظه ی رفتنش چشم از کونش برنداشتم حالا داشتم به حرفای دیشبش که قلقلکم داده بود فکر میکردم تو یه مهونی باهاش اشنا شدم اونروز با دوسدخترم قهر کرده بودم و تنها رفته بودم مهمونی رفیقم از همون اول میدونستم دست خالی ازین مهمونی بیرون نمیام رو اون همه داف و پرو پاچه های سکسی شون نمیشد چشم بست از طرفیم حوصله ی وقت گذاشتن و دوست شدن و ایا پا بده ایا پا نده رو نداشتم واسه همین به سروش گفتم دوسدختر یه شبه میخوام کدوماشون جندن با دست دو سه نفرو نشونم داد داشتم آنالیزشون میکردم به دلم ننشستن رو مبل نشستم و یه پیک کرونا رو مزه مزه میکردم اینستاگراممو چک کردم سایه دوسدخترم یه سلفی تو تراس گذاشته بود یه تاپ دو بنده ی مشکی تنش بود و سوییترشو روش پوشیده بود یه کپشن دپ هم گذاشته بود که مخاطبش خودم بودم لایک نکرده گوشی رو قفل کردم سیاوش اومد سمتم خب کدومو هیچکدوم متنفرم ازین جنده های بلوند پروتزی ای بابا الانم دنبال نچرال بیوتی میگردی دست خودم نیست واسه اینا شازده بلند نمیشه فک میکنی بزا همین لبای پروتزی رو شازده بشینه عمرا راست نشه یه فش زیر لبی بهش دادم خندید و پاشد رفت به سایه فک میکردم و اون تن لطیفش لبای خوش حالت و کوچیکش که وقتی به دنون میگرفتشون دیوونه میشدم سینه های کوچیکش که تو دستم کاملا جا میشد و اون کس تنگ و روانی کنندش باسن برجسته و گوشتی ای نداشت واسه همین همیشه بهش غر میزدم بره باشگاه و توپر شه دوستش داشتم ولی نه اونقد که امشب تنها برگردم نمیتونستم دست از شیطنت هام بردارم و هرچن وقت یکبار خوشگذرونی میکردم دیگه اخرای مهمونی بود که دیدم سیاوش پیش یه دخدره ایستاده دوسدخترش نبود واسه همین کنجکاو شدم ببینم کیه چهرش به دلم نشست اونقد که حاضر بودم واسش وقت بزارم تا باهاش اشنا شم فقط چشمامو از چشای کشیده و روشنش به سینه های پر و خوش فرمش کشوندم موهای لخت قهوه ایش رو ازاد گذاشته بود و فقط یه بافت ریز تل مانند روی سرش داشت گردنبند ظریف تک مروایدش روی ترقوه ی هوس انگیزش خود نمایی میکرد ارایش چهرش لایت بود و سرخی لباش بیشتر به چشم میومد یه پیرهن حریر زرشکی تا بالای زانو تنش بود به باسن برجسته و گردش که رسیدم دیگه تردید نکردم کتمو دراوردم دکمه ها ی سرآستینمو باز کردم و استینامو تا ارنج تا کردم نزدیکشون شدم خیلی کوتاه سلام دادم و رو به سیاوش گفتم مرسی از دعوتت من دیگه باید برم فقط چن لحظه کارت داشتم قبل رفتن دختره رو به سیا گفت من میرم نوشیدنی بخورم تا کارت تموم شه نگاهمو دوختم به مسیرش به لمبرای کونش تو اون لباس زرشکی دیوونه کنندش واسه داشتنش بی تاب شده بودم اگه خودمو نمیشناختم میتونستم بگم عاشقش شده بودم ولی میدونستم اینم ازون هوساس که اتیش تندش زودم سرد میشد با صدای سیا به خودم اومدم چشتو گرفته اره کی بود این بسوزه پدر رفاقت کمی مکث کرد و ادامه داد واسه تو نوش جونت لعنت بهت الان جلو مهتاب داشتی لاس میزدی باش بیخیال پسر اونم سرش گرمه خیلی خب امار این دختره رو بده میخوامش میدونم به قیافش نمیخوره ولی همونه که امشب میخوای تازه اومد وقت نشد بهت معرفیش کنم با اونیکه خوشش بیاد میخابه پولشم میگیره ولی اگه خوشش نیاد از طرف میلیونی ام بدی برات نمیخوره بهتر ازین نمیشد بعد پرسیدن چن تا سوال دیگه از سیاوش خدافظی کردم و رفتم سمت آذین پشتش بهم بود دستمو گذاشتم رو سرشونه های لختش به سمت پایین کشیدم وقتی برگشت به سمتم روی گودی کمرش متوقف شدم یه تای ابروشو داد بالا به نشونه ی تعجب ولی هیچی نگفت کاملن نزیک هم بودیم میشه گفت تو بغلم بود میخواستم اول گرمای بدنمو حس کنه همینجوری خیره خیره داشتیم همو برانداز میکردیم روی خط سینش خیره شدم بودم که با صداش به خودم اومدم خب حالا میشه به جای چشات لبات کارکنه دور و برمون رو یه نگاه کوتاه انداخت و پرسید با من کاری داری با بهترین لحن و تن صدایی که میتونستم داشته باشم گفتم خب من آریام دوست سیاوش میخوام امشبو با من باشی اطمینان میدم بهتر از سیاوش نباشم کمترشم نیستم آروم گفتم میتونی خودت بکنی یه چشمک زدم و ادامه دادم امتحان البته در طول حرف زدنم چهرش خیلی جدی ثابت بود که با جمله ی اخرم لبای قرمزش از هم فاصله گرفتن و چشاش برق زد اووم ینی امشب باید بین تو و سیاوش یکی رو انتخاب کنم و گزینه سومی به اسم هردو وجود نداره اولش فکر میکردم شوخی میکنه ولی کاملا جدی منتظر جوابم بود تا الان تجربه ی تری سام نداشتم و بهش فکرم نکرده بودم امشب فقط میخواستم یه سکس معمولی داشته باشم و بی صبرانه منتظر بودم آذین زیرم بخوابه بی حوصله گفتم نه جوابش دیگه مهم نبود خسته بودم یا میشد یا نمیشد قراره تمام شبو اینجوری بی حوصله باشی دستمو گذاشتم رو بازوش و اروم فشار دادم نه فقط واسه شب بیداری باهات عجله دارم عزیزم حس کردم اونم بی تابه خندید و گفت خب بریم پس پالتو و شالش رو برداشت و بدون مکث رفتیم سمت ماشین 8 9 86 8 9 87 8 8 9 88 8 3 8 8 8 7 8 4 8 9 86 8 2 9 88 9 8 7 8 8 7 9 86 8 ادامه نوشته

Date: September 5, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *