خدا هم دوستم نداشت

0 views
0%

شاید خیلیا دوست نداشته باشن اما اینو واسه کسایی مثل خودم که توشهرهای کوچک و دور افتاده با فقر و فلاکت زندگی کردن مینویسم همیشه تو خونه دعوا بود 9سالم بود که وقتی بعد از تعطیلی مدرسه تو کوچه ولو بودم یکی از این لاتای محل اومد جلو گفت پسر اصغر کچلی پدرم کارگر ساده ساختمون بود که کچل بود و مشکلات زندگی قیافشو زشت کرده بود واسه همین بچه ها مسخرم میکردن با ناراحتی بهش گفتم گه نخور کثافت اومد جلو ذستم وگرفت شروع به پیچوندن کرد وگفت نه به اون پدر پیزوری نه به پسرش که خوشکل محله و زبون دراز همونطور از پشت بهم چسبیدو چندتا بوسم کرد که با التماس و گریه منو ول کرد ازحرفاش چیزی سردر نمیاوردم ولی ناراحت بودم که کسی و ندارم بهش تکیه کنم مدرسه برای من جهنم بود هیچ وقت هیچ پولی نداشتم که تو مدرسه خوراکی بخرم با اینکه درسم خوب بود ولی معلمها بیشتر بچه پولدارها رو دوست داشتن و بهشون توجه میکردن چند روز بعد اون اتفاق همون پسر لاته که اسمش جواد بود جلومو گرفت و گفت بیا خونه ما اتاق گبوترا رو تمیز کنیم مزدت رو هم میدم همین که اسم پول اومد خوشحال شدم و بدون فکر وارد خونه شدم یه اتاق کنار حیاطشون بود که پر از کبوتر بود کفترا رو بیرون کردیم فضله ها رو جمع کردیم و ریختیم داخل چندتا گونی کارمون که تموم شد یه پتوی کهنه آورد و پهن کرد و گفت بیا تا مزدت رو بهت بدم 4هزار تومن بهم داد و گفت اکه پسر خوبی باشی پول بیشتری بهت میدم وبعد در اتاق و بست و از پشت بهم چسبید گفتم چیکار میکنی درگوشم گفت بین خودمون میمونه تازه تو محل هواتو دارم و هرچی پول بخوای بهت میدم بیشرف خوب میدونست که چقدر به پول نیاز دارم وقتی اسم پول و شنیدم پاهام شل شد وا دادم و دیگه کیرش و که یواش یواش شق میشد و رو کونم احساس کردم و شروع کرد گردن ولاله گوشم خوردن و هی بوسم میکرد و بهم گفت امیر جون شلوارت و درار به شکم بخواب من اول کمی خجالت کشیدم و سرخ شدم که متوجه شد و گفت خجالت نکش ما با هم دوستیم خودش شلوارم و تاپایین زانوم کشید پایین و من به شکم خوابیدم به عقب نگاه کردم دیدم شلوارش و کشید پایین کیرش و که خیلی بزرگتر از کیر من بود و تفی کرد لای کونم وباز کرد و باگفتن یه جون بلند چندتاتف نثار کونم کرد و روم دراز کشید کیرش و خیس و گرم لای پاهام احساس کردم شروع کرد بالاوپایین کردن بوسیدنم لای پام گرم شده بود وقتی بوسم میکرد احساس خوبی داشتم چون پدرم که احساس نداشت مادرمم فقط فکر گرفتن طلاق بود و بهم توجه ای نداشت اینبار کیرش و لای کپالام گذاشت و باهر با بالا پایین شدنش کیرش به دم سوراخم میخورد که یدفه سر کیرش داخل سوراخم شد که ازدرد زیاد پریدم جلو جواد هم که خودش هول شده بود ازم عذرخواهی کرد دوباره کیرش رو گذاشت لای پام و شروع کرد و کنار گوشم نفس نفس میزد که احساس کردم نفساش تندتر شد و کیرش و لای پام نگه داشت و یه مایع گرم ریخت لای پام روم دراز کشیدو بوسم کردوازم تشکر کرد بعد از اینکه لای پام و تمیز کرد 5هزار تومن دیگه بهم داد که خیلی خوشحال شدم و رفتم برا خودم بستنی و پفک و هرچی که عقدش وداشتم گرفتم تا چند روز جواد پیداش نبود تا یه روز که تو محل دیدمش بهم گفت تا نیم ساعت دیگه بیا در خونمون ایندفه کسی خونه نبودو من و برد توی اتاقش نشستم روی تختش و به پوسترای روی دیوار که چندتا بازیگر خارجی و بهروز و فردینو بود نگاه میکردم پیش خودم میگفتم کاش منم اتاق داشتم اما تو خونه کوچک و خراب ما امکانش نبود بااومدن جواد منم به خودم اومدم بستنی اورده بود موقع خوردن بستنی جندبار بوسم کرد و باهام شوخی میکرد که باعث خنده من شد و خوشم اومد ازش اومد کنارم خوابوندم رو تخت و از پشت چسبد بهم بوسم میکرد هی میگفت امیر مال منی کون منی عشق منی منم از حرفاش خوشم اومده بود بهم گفت امروز تو باید هر دومون و لخت کنی کنار تخت وایسادم اول لباسم و درآوردم بعد شلواروشرتم رو درآوردم که دوباره منو کشید تو بغلش بوسیدن وخوردن بدن سفیدم و شروع کرد تا رسید به کیرم و کرد توی دهش با اینکه هنوز به سن بلوغ نرسیده بودم اما حس خوبی بهم دست داد لبهاشو محکم دور کیرم گرفته بود ساک میزد وسرش رو میلیسید که حال خوبی بهم دست داد بعد بهم گفت یاد گرفتی تو هم باید کیر منو همینطوری بخوری منم با اکراه قبول کردم کیرش و بادست گرفتم و اول با سر زبونم چندتا لیس بهش زدم و سرش رو آروم کردم تو دهنم مزه خاصی نمیداد فقط کمی گرم بود چند دقیقه براش ساک زدم صداش دراومده بودو جون جون میکرد دستش گذاشت رو سرم تا سریعتر ساک بزنم چند دقیقه دیگه زدم که احساس کردم کیرش میخواد دل بزنه که کیرش رو از دهنم کشید بیرون و آبش و ریخت رو دستمال من و گرفت تو بغل و شروع به نوازش کرد این داستان ادامه داشت تا اون نامرد به سه تا از دوستاش منو کرد تا 18سالگی زیرشون میخوابیدم حالا هم یه کونی بدبختم و به فکر خود کشی وقتی میبینم اون 4تا که دوران خوب کودکی و زندگی و علایق جنسی منو خراب کردن زندگی خوب و موفقی دارن ولی من تو منجلاب غرقم میفهمم که خدا هم دوستم نداره خوش بحالتون که خدا دوستتون داره قدرشو بدونین حالا هرچی میخواین فحش بدین چون فحش واسه شما که خدا دوستون داره دادنیه واسه ما خوردنی نوشته

Date: December 20, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *