میخوام اولین لزم و اینكه چجوري با رویا آشنا شدم رو براتون تعریف كنم … اون موقع ها كه بیست سالم بود
یه دوستي داشتم به اسم نیلوفر … هر وقت كه میخواستیم بریم بیرون یكي از دوستاش رو به اسم رویا همراه
خودش میاورد كه من اونجا با رویا آشنا شدم و كم كم با رویا دوست شدم … و با هم كم كم صمیمي شدیم و به
خونه همدیگه میرفتیم …
یه روز رویا اومده بود خونه ما و تو اتاقمون داشتیم حرف میزدیم كه مادرم اومد و گفت كه میخواد بره بیرون …
وقتي كه رفت رویا به من گفت كه فیلم نگاه میكني ؟ منم گفتم آره … وقتي فیلم رو گزاشت دیدم كه یه فیلم سوپره
… من اولش خوشم نیومد و میخواستم خاموش كنم ولي رویا نزاشت و منم نشستم نگا كنم و كم كم خوشم اومد
و تا آخرش رو دیدم … وقتي كه تموم شد رویا به من گفت میخواي با هم لز داشته باشیم ؟ گفتم یعني چي ؟
و رویا واسم توضیح داد كه لز چي هستش و پرسید حالا میخواي ؟ … گفتم نه بزا واسه یه روز دیگه مادرم
الان میاد و قرار شد یه روز كه خونه ما خالي شد بهش بگم …
هفته بعد پنجشنبه خونه ما خالي شد و من هم به رویا زنگ زدم كه بیاد و رویا بعد از بیست دقیقه اومد …
در رو باز كردم و رویا اومد داخل و روي مبل نشست … با هم یكم حرف زدیم و ازش پذیرایي كردم …
بعد از نیم ساعت رویا گفت شرو كنیم ؟ منم گفتم كه آره و با هم رفتیم تو اتاق خواب و رویا گفت كه
لباسهات رو در بیار و خودش هم شرو كرد لباساي خودش رو در آوردن … من فقط شرت و سوتین داشتم
و رویا هم همینطور … رویا اومد جلو و سوتین منو در آورد و منم مال اونو باز كردم … یكم كه سینه هام
رو مالید رفت سوراغ شرتم و اونو در آورد و گفت این چیه ؟ (آخه كلي مو داشت) گفتم چیه؟
گفت اینجوري نمیشه بریم حموم تمیزش كنم و شرتش رو در آورد …
وقتي كسش رو دیدم خیلي كیف كردم … سفید و بدون حتي یدونه مو … رفتیم حموم و به من گفت كه
اطراف كست رو خیس كن و منم با آب گرم كسم رو خیس كردم … گفت بشین روي زمین و منم نشستم …
رویا یه تیغ و صابون برداشت و كسم رو كفي كرد و با تیغ موهاش رو زد و معلوم بود خیلي ماهره …
و بعد از اون دور سوراخ كونم رو زد و بعد از اون زیر بغل هام رو زد … و بهم گفت خودت رو بشور و
بیا بیرون و خودش رفت بیرون و منم یه دوش گرفتم و رفتم بیرون … رو تخت نشسته بود و منم خودم رو
خشك كردم و رفتم پیش رویا نشستم رویا پاهام رو باز كرد و كسم رو نگا كرد و آروم روش دست كشید و
گفت به به حالا شد … یه نگاه به كسم انداختم … خیلس خوشكل شده بود . خودم كلي كیف كردم … دستش رو
گذاشت روي پام و یكمي نوازش كرد و منو خوابوند روي تخت و ازم لب گرفت و حسابي همدیگه رو بوسیدیم
… بعد سینه هام رو مالید و شرو كرد به خوردن سینه هام … اون موقع یه حالي شده بودم كه خیلي خوب بود
… سینه هام رو میمالید و میخورد … بعد رفت سوراغ كسم و هي میمالید و فشار میداد كم كم داخل دلم داشت
یه جوري میشد … بعد شرو كرد به خوردن كسم و یه كم كه كسم رو خورد به نفس نفس افتادم و اونهم هي
میمالید و میخورد … و من اون موقع دیگه حال خودم رو نمي فهمیدم و آه و ناله میكردم … وقتي كسم رو
زبون میزد خیلي حال میداد … با یه دستش كسم رو میمالید و با یه دست دیگش سینه هام رو … سینه هام عین
سنگ شده بودن … بعد از ۱۰ دقیقه كه میمالید و میخورد من یهویي بدنم گرم شد و احساس كردم توي دلم
یهویي خالي شد و رویا گفت ترشهاتت داره میاد … و با دست مال كسم رو پاك كرد … من همینجور بي حال
افتاده بودم و میخواستم بلند شم ولي نتونستم اما حس خوبي داشتم و احساس راحتي میكردم … رویا هم كنارم
نشسته بود و سینه هام رو میمالید … بعد از ۱۰ دقیقه حالم اومد سر جاش … بد جور عرق كرده بودم … ازم
پرسید حالت جا اومد ؟منم گفتم آره … گفت حالا تو باید منو ارضا كني … گفتم بزا واسه یه روز دیگه ولي اون
قبول نكرد و گفت همین هالا … منم مجبور شدم و قبول كردم … ولي قبلش رفتم دستشویي و جیش كردم و
وقتي برگشتم دیدم رو تخت دراز كشیده و من هم رفتم سراغ سینه هاش و شرو كردم مالیدن و با سینه هاش
بازي كردم … حسابي براش میمالیدم … رویا گفت كه تا حالا كسي اینجوري واسم نمالیده كه حال كنم مثل اینكه
به كارت واردي ها … منم شرو كردم سینه هاش رو خوردن و نوك سینشو مك میزدم … رویا سینه هاي تپلي
داره … بعد رفتم سراغ كسش و كسش رو مي میلیدم … اولش نمیخواستم كسش رو بخورم … ولي با اصرار
رویا مجبور شدم بخورم … اصلا دوست نداشتم بخورم … اول با نوك زبونم یكم لیس زدم … دیدم بدك نیست و
حال میده … منم كم كم خوشم میومد و بیشتر میخوردم و لیس میزدم و سرعت خوردن و لیسیدنم رو بیشتر
میكردم … رویا چشماش رو بسته بود و آه و ناله میكرد و میگفت بخور … بمال … تند تر و از این حرفها …
از بس مالیده بودم كسش سرخ شده بود … حدود ۱۵ دقیقه میمالیدم و میخوردم كه دیدم ترشحاتش داره میاد منم
همینطور مالیدم … حسابي خالي شده بود … منم با دست ترشحاتش رو به بدنش میمالیدم … یه ۵ دقیقه
همینطور روي تخت دراز كشیده بود …
بعد بلند شد و منو بوسید و گفت تا حالا اینجوري ارضا نشده بودم … بعدش به من گفت كه روي شكم دراز بكشم
… گفتم چیكار میخواهي بكني ؟ گفت كاري نمیخوام بكنم … منم رو شكمم خوابیدم … از كیفش یه قوطي
ژل آورد و به من گفت كونت رو بده بالا … من اولش نمي خواستم ولي اینقدر اصرار كرد كه من راضي شدم و
كونم رو بالا آوردم و رویا یه كم به سوراخ كونم ژل زد و با انگشت به سوراخم میمالید و بعد انگشتش رو كرد
تو … اولش یكم درد داشت ولي زود خوب شد و هال میداد … انگشتش رو تو كونم عقب جولو میكرد …
خیلي هال میداد بعد یهو با دو تا انگشت كرد تو كونم … منم جیق كشیدم … رویا گفت الان عادت میكني …
كونم باز شده بود و خیلي هم لیز شده بود و درد نداشت … وقتي عقب جلو میكرد من هال میكردم … بعد از
دو سه دقیقه گفت كه میخوام سه تا انگشتم رو بكنم تو … من ترسیدم و گفتم نه … گفت درد نداره و به سه تا
از انگشتاش ژل مالید و كرد تو كونم … اولش خیلي سوزش داشت … ولي بعدش خیلي هال میداد …
حس میكردم كونم حسابي باز شده … بعد از 5 دقیقه این كار رو هم تموم كرد و رفت انگشتاش رو شست و برگشت
… گفت امروز خیلي روز خوبي بود … و همدیگه رو بوسیدیم و لباسامون رو پوشیدیم .