داستان من و اعظم گشنه ۱

0 views
0%

سلام خدمت دوستان اول از همه بگم این داستان واقعیه و سکسی هم نیست بیشتر آموزنده است که نرید دنبال سکس و این برنامه های کثیف هرکیم میخواد فحش بده پیشاپیش شاشیدم به هیکلش داستان از اونجایی شروع شد که آخ یادم رفت خودمو معرفی کنم من سعید هستم معروف به سعید سگ دست 25 سالمه این خاطره واسه پنج ساله پیشه گفتم به عنوان یه تجربه براتون بنویسم بلکه آدم شید داستان از جایی شروع شد که یه روز صبح تو تعمیرگاه داشتم ماشین یه بدبختیو جفت و جور میکردم که یهو دیدم آمپر خودمم رفته بالا و همین روزاست که واشر بسوزونم خلاصه این ور اون ور یه رفیقی داشتم به اسم افشین گراز زنگ زدم بهش و اونم شماره ی کسکشه شهرو بهم داد و خلاصه سر ظهر من زنگ زدم به این آقایی که نمیشناسم گفت بیا فلان جا پولم بیار با خودت رفتیم سر قرار یه پارکی بود و یه آقای دیلاق قد بلند کمی سیه چرده تقریبا 35 سالش اینا اومد گفت سعید سگی تویی گفتم خودمم گفت پولو بده بیاد گفتم این واسه طرف حسابمه نه تو نگو حق کسکشیشو میخواد 50 ازم گرفت گفت اینجا د ستشویی داره اگه سولاخی هستی بریم رو کار گفتم نه داشی شماره اشتباهو گرفتی آدرسو بده بیاد آدرسو داد و گفت طرف کارش درسته اسمشم اعظم گشسنه س دافی دافیه و خوش بر و رو و قیمتش ساعتی 300 تومن بگو منو جمشید کار بلد فرستاده خلاصه رفتم سره آدرس این زنیکه و زنگ آیفونو زدم و بدون اینکه جوابی بده درو با دکمه ی آیفون باز کرد و رفتم داخل خونه و اتاق یه حس ترسی داشتم چون کسی جلوم نیومد حتی جواب ایفونم ندادن و گفتم سلام فلانی منو فرستاده هستی صاحب خونه تلوزیون روشن بود و اخبار داشت درباره توافق هسته ای با استعمارگران غرب خبر میگفت که یهو شاتالاق درب اتاق از پشت سرم بسته شد برگشتم دیدم اعظمه وای اعظم نگو دیو سیاه بگو از اعظم بگم یه زن چاق و قد 180 از من یکم بلندتر بود و قیافه در حد موتورهای سه چرخ هیتلری خیلی وضعش داغون بود اندازه ی بشکه چربی داشت توی صدمی از ثانیه تمامی احتماات رو تو مغزم چک کردم که چیکار کنم به این نتیجه رسیدم 300 واسه این بوزینه ی دریایی زیاده اصلا مفتشم گرونه پشیمون شدم واسه اینکه بپیچونم برم خونه مون الکی گفتم من تعمیر کار برقم و مثل اینکه زنگ زده بودید واسه تعمیر همچنان که دستشو رو در تکیه داده بود گفت تو گوه خوردی با جد آبادت حرومزاده پولو بده بیاد گوه اضافه هم بخوری جیغ و داد میکشم همسایه ها و بکنام بیان کونت بذارن وای نه راه پس داشتم نه راه پیش گفتم بیا این پولت ولی من میرم باور کنید خیلی افتضاح بود طوری که نمیشد نگاش کرد پولو گرفت و گفت من حروم خور نیستم بکن لباساتو جوجه روغن نباتی یکم التماسشو کردم بذاره برم دستمو گرفت بزور شلوارو شورتو در اورد و خودشم همین طور بعدش از یقه ی لباسم چسبید یه کوچولو بلندم کرد انداختتم زمین خودشم مثل یه گوریل گرسنه افتاد روم انگار که میدون کشتی کجه و اونم آندر تیکره همین که پرید روم مهره های کمرم ضربه خورد و چنان هواری کشیدم که ترسید گفت چی شد یعنی داغون شدما خلاصه ی مطلب سرتونو درد نیارم رفت آب قند اورد و کرم و اینا مال ید بهم بعده بیست دقیقه که حالم جا اومد از خونه پرتم کرد بیرون و پولمم پس نداد از همون جا مستقیم رفتم بیمارستانو کلی خرج دوا درمون کردم و اما من همین طور که رو تخت بیمارستان از درد به خودم میپیچیدم برای انتقام و پولی که ازم رفته بود نقشه ها کشیده بودم ادامه ی داستان رو به زودی براتون مینویسم منتظر باشید نوشته سعید سگ

Date: November 14, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *