روابط آزاد

0 views
0%

تو می دونی من نمیتونم فوتبال بازی کنم واسه چی سوال می پرسی وقتی می دونی جواب سوالتو نپرس نپرس نپرس _عصبانیتت زودگذره عرفان خوب میشی من صدام من دریام من طوفانم من بی قرارم من دلتنگم علی من خیلی دلتنگم خیلی نفسام دیگه رنگی نداره دارم سیاه و سفید میشم چرا مادر ندارم چرا من پدر ندارم علی چرا پای من اینطوریه _بخواب عرفان اره باید ماهی کوچولو بخابه کلونوزپاممو بهم بده بخابم کاش بفهمم علی چجوری راضی میشه هادی با هر آدمی بخابه علی میگه ما روابطمون آزاده ولی من نمیتونم اینو قبول کنم روابط آزاد بره به جهنم وقتی حسی فراتر از یه نیاز جنسی بین دونفر وجود داره تنوع فردی تموم بشه وقتی دونفر هرشب کنار هم میخابن و روزا از حال هم خبر ندارن وقتی علی میگه روابط آزاد یعنی خودشم به جز هادی با آدمای دیگه ای هم هست اما این منم که مثل همیشه محدودم من حق هیچ کاری رو ندارم من خیلی ساکنم آروم ساکن راستی اگه به علی بگم هادی با منم سکس داشته بازم حرف از اختیار فردی و آزادی میزنه علی میگه عرفان حست زود گذره تموم میشه پسر تموم میشه ۱۸سالم شده چرا تموم نشده پس چرا من رو نگاه هیچ دختری قفل نمیکنم پس چرا تموم نشد علی داره ۱۹سالم میشه میخابم و وقتی بیدار شدم سکس خودمو وهادیو بهش میگم این منم که با قرص خوابم خوابم نمیبره لعنتی لعنتی لعنتیییی در اتاقمو باز میکنم میرم سمت حال علی ظرفارو میذاره تو ظرفشویی نزدیکش میشم بگو عرفان بگو تموم کن این حس عذاب وجدانتو بگو بازم علی حرف از تنوع بزنه بگو حقیقتو به علی میگم نگاهش دیگه مثل قبل نمیشه اونم مثل من ساکن میشه قفل می کنه کاش ولوم صداشو نبره بالاتر من میترسم یه لحظه کافیه برا حجم عصبانیت علی تا حالا از علی کتک نخورده بودم همیشه یا یهیی میزد یا بچه هایی که ازشون جلو میزدیم و گل بیشتری میفروختیم اولین ضربه فرمانده یه سیلی محکم میشه و شروع سوالا تو دادی چن بار دادی کی این اتفاق افتاد هادی خواست ازت چرا بهم نگفتی مشتاشو میزنه به صورتم می دونه که روصورتم حساسم ولی باز میزنه پشیمون میشم از گفتنم فک میکردم تنبیه هادی سنگین تر از من میشه اما هنوز ادامه داره گریه های منم که تمومی نداره هادی که اومد خونه من بودم و دعوای اونا نمیتونستم جداشون کنم شاید وسطشون له بشی ماهی کوچولو هادی بیشتر از علی سعی داره منو بزنه اما علی نمیذاره خوبه نمردمو دیدم علی بیارم جلو هادی از من دفاع کرد صداشون بالا رفته یاد داد زدنای یهیی افتادم کاش تموم بشه این خاطرات لعنتی دستامو میزارم رو سرمو ومحکم داد میزنم رو گردی فرش راهرو چشامو می بندم و دستام رو سرمه فقط داد میزنم شبیه همون جیغ دخترا همونجا ست که دعواشون تموم میشه انقد عصبانی هستم که جرات هر کاری خصوصا خودکشی روهم دارم مثلا سرمو بکوبم رو همین دیوارای راهرو بمیرم وبمیرم وبمیرم علی میاد سمتم انگاری پشیمونه ببخش داداشی غلط کردم نکن با خودت اینطوری اذیتم نکن عرفان من بمیرم و نبینم اینطوری می کنی فرمانده من این بار جلو من هم خم میشه یادت رفته فرمانده همه اینارو خودت یادم دادی مگه نگفتی آدما حق اختیار دارن الان که منو زدی حق اختیارمو ازم گرفتی من پدر مادر نداشتم یادم بدن چی خوبه چی بده نداشتم روزای اولم که داشتم بد بودن یادته علی من از تو همه چیو یاد گرفتم تو بهم یاد دادی هر جوری که دلم خواست میتونم زندگی کنم تو بهم گفتی روابط ما آزاده تو گفتی هادی آزاده اره هادی آزاده اون آزاده و تو توی خونت اونو راه میدی غذا درست می کنی میزاری جلوش منو با پسری که پنج سال ازم بزرگتره تنها میزاری ادعای روابط آزاد می کنی چقد حالم بد میشه از این روابط آزاد سیگار هادی روشن میشه میاد سمت علی تقصیر من بود علی نفهمیدم یه لحظه چیکار کردم ببخش دیگه سرتو بگیر بالا چجوری سرشو بگیره بالا من وتو غیرتشو هم ازش گرفتیم من نشون دادم داداش تو بی غیرتی من هر گهی که دلم خواست دور از چشم تو میخورم وخوردم دوباره رنگی نفسام کمتر میشه عین دیونه ها میشم دیوارای خونه آماده مشت زدن من میشن علی از پشت بغلم می کنه و میگه ببخش منو بعد یه کتک کاری جانانه بهم همینجاست که دوباره کنارهم میخابیم اما علی اینبار محکم تر بغلم می کنه اینبار علی هست هادی هست خشم هست نفرت هست دوست داشتن هست بغل هست هادی کنار علی میخابه باز چون ما به روابط آزاد عادت کردیم چراغا خاموش میشه غیرت علی خاموش میشه نوشته

Date: January 13, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *