سمیه جون

0 views
0%

اين ماجرا بر ميگرده به ششم فروردين همين امسال كه من يه كونه سير از نوه عمه ام كردم.سه ماهي ميشه كه با سميه (نوۀ عمه ام) ريختم روهم.خيلي وقت بود كه راضيش كرده بودم بيارمش خونمون ولي خونمون هيچ وقت اون طور كه بايد خالي نميشد.تا اينكه پدرم تصميم گرفت بريم شمال ومن هم خوشحال از اينكه يه خونۀ خالي گيرم اومده وحالا اين بماند كه چه دردسري كشيدم وچه بهانه اي آوردم كه خانواده را راضي كردم كه بمونم، بماند.روزه پنجم خانواده رفتند شمال ومن تلفن را ورداشتم وخونۀ سميه را زنگكش كردم وخوب ميدونستم كه كالر آيدي ندارند ولي از شانس كيريۀ من همش مامانش(همون دختر عمه ام) بر ميداشت. ديگه كلافه شده بودم تلفن را گذاشتم سرجاش ورفتم بيرون تا كسچرخ بزنم. دو بار هم از بيرون زنگ زدم كه دوباره مامانش گوشي را برداشت طرفهاي شب بود كه رسيدم خونه ودوباره بهش زنگ زدم اين دفعه ديگه باباش برداشت ومن هم كلاً قيد اين سميه را زدم. شب هم تا صبح پاي آنتن شبكۀ اسپايس پلاتينوم را ديدم وروز ششم بود كه طرفهاي ساعت يازده صبح موبايلم زنگ زد از خواب بلند شدم و خواب آلود موبايلم را برداشتم وچشمام را يه كم مالش دادم تا شماره را راحت ببينم وقتي شمارۀ سميه را ديدم داشتم از خوشحالي ميمردم . بالاخره باهاش صحبت كردم وبهش گفتم كه بايد همين امروز بياي خونمون واون هم هي بهانه مياورد كه نميتونم ومامانم ميفهمه واز اين حرفها. من گفتم من كاري با اين حرفها ندارم وبايد تا دو سه ساعت ديگه بياي خونمون.اون هم قبول كرد وطرفهاي ساعت چهار اومد.واين را بگم كه من 22 سالمه وسميه 18 سالشه وسميه دختره بسيار خوشگليه و هيكل وقد مناسبي داره وموهاي خرمايي بلند داره كه تا زيره كونش ادامه داره وچشمهاشم كه ميشي رنگه وبدنه بسيار سفيدي داره ودر ضمن دختره زبون بازي هم هست.دو ساعت قبل از آمدن سميه رفتم حمام وموهاي كيرم وزيره بغلم را زدم وجاتون خالي يه جغ اساسي هم زدم تا دفعه بعد ديرتر آبم بياد وبعد حمام هم پماد ليدوكائين را خالي كردم رو كيرم تا خوب بي حس بشه. بالاخره سميه جون اومد ووقتي از در وارد شد همون جا بغلش كردم وكلي لباي همديگه را خورديم آخه تو اين دو ماهه اخير تو لب گرفتن استاد شده بود.بعد بردمش تو وپاي آنتن نشستيم وزدم رو شبكه پي ام سي وگفتم چادر و مانتو وروسريت را بكن ويه كم برام برقص.گفت كه نادر (اسم ساختگي) من بايد زود برم از همين حالا گفته باشم گفتم باشه عزيزم ولي خيلي وقت داريم تا شب.گفت پس بايد با هم برقصيم .گفتم من رقص بلد نيستم وفقط ميخواهم كه تو برقصي.يك ربعي شد كه رقصيد ومن حسابي شق كردم و اومد روي مبله راحتي كه نشسته بودم وخودشا پرت كرد تو بغلم ودوباره لب خوردنامون شروع شد.بهش گفتم سميه جون بزنم رو كاناله سكسي، كه بلند شد وگفت نه ميترسم هوسي بشي وكار دستم بدي.گفتم ببين سميه ما قبلاً صحبتامون را كرديم ونه نيار ديگه.بالاخره راضي شد ومن هم زدم رو كاناله اسپايس پلاتينوم وهمون موقع هم داشت صحنه اي را نشون ميداد كه مرده داشت كسه زنه را ميخورد.سميه خيلي خجالت ميكشيد من هم بلند شدم وسريع همه لباساما به غير از شرتم درآوردم.بهش گفتم خجالت را بزار كنار و لباسات را در بيار. با زوز وزحمت زياد لباساشا به غير از شورتش در آوردم.اولين بار بود كه سينه هاش را ميديدم از شدت شهوت چشام سياهي ميرفت حمله كردم و شروع به خوردنه ممه هاي ناز سميه جون كردم فكر كنم ده دقيقه اي شد كه سينه هاشا خوردم صداي سميه هم در اومده بود ودستش را توي موهام ميپيچوند حس ميكردم كه يه لولۀ كلفت توي سينه هاش هست و يه كم سفت مانند بود فكر كنم شق شده بود. كيرم شق شده بود ولي اصلاً حسي نداشت ليدوكائين كارش را خوب انجام داده بود.از روش بلند شدم شرتش را از پاش كشيدم بيرون وخودم هم شرتم را در آوردم.از خجالت لاي پاهاشا بست ومن آروم نشستم روش و كيرم را روي ممه هاش ميماليدم و كيرم را نزديك صورتش بردم وروي لباش ميزدم. از اين كارم اصلاً خوشش نميومد ومدام سرش را اينطرف اونطرف ميكرد.گفت نادر از فكر ساك زدن بيا بيرون كه خوشم نمياد اگه هم اصرار كني بلند ميشم بهش گفتم باشه عزيزم. اومدم عقب ولاي پاش را باز كردم تا كسش را ببينم عجب كسي داشت آكبند آكبند،كسش خيلي پفي بود ويه خط كوچيك هم از وسطش ميگذشت وموهاش را هم كه كم پشت بود با تيغ زده بود.افتادم به جونه كسش ومدام ميبوسيدم آخه خودم هم از كس ليسي بدم ميومد.لاي كسش را به دقت باز ميكردم وميبوسيدم با اين كه سميه خيلي حال ميكرد ولي از كسش هنوز آب نميومد. برشگردونم ولاي كونش را باز كردم تا نماي زيباي كون وكسش را از پشت ببينم عجب صحنه اي بود،يه ذره موهم لاي پاهاش وسوراخش نبود،خوابيد روش وكيرم را لاي پاش گذاشتم تا به كسش بخوره وكيرم را لاي پاش شروع به تكون دادن كردم و سرش را برگردوندم وازش لب گرفتم كيرم ديگه كاملاً شق شده بود ولي چيزي را حس نمي كرد،نشستم رو پاش وبه سره كيرم تف ماليدم وبهش گفتم لاي كونت را با دستت باز كن اون هم باز كرد يه كم تف به سوراخش ماليدم و سر كيرم را فشار دادم تو كه يهو سميه جيغ زد و پريد جلو گفت چقدر درد داره،افتاد به التماسم كه توش نكنم ولي دوباره راضيش كردم،رفتم از توي اطاق خوابم يه پتو و دو تا بالشت آوردم وپتو را زيره پامون پهن كردم ودوتا بالشت را زيره كسش گذاشتم و خوابوندمش و اين دفعه روش نخوابيدم وروي پاهاش نشستم چون بالشت زيرش گذاشته بودم كونش قشنگ جلوم بود ولاي كونش را باز كردم و دوباره تف ماليدم و آروم آروم كيرم را كردم تو سوراخش دوباره ميخواست جلو بپره كه سفت نگهش داشتم و موهاش را تو دستم گرفتم و كشيدم كه جلو نره كيرم تا نصفه تو كونش بود وخودش را سفت گرفته بود طوري كه اصلاً سوراخش را نميديدم بيچاره همون اول دو سه تا جيغ كشيد وبعد جيغاش به گريه تبديل شد وميگفت نادر تورا به خدا فشار نده با دست محكم زدم رو كونش يه كم شل كرد و يه مقدار ديگه هل دادم كه سميه بد جور زد زيره گريه و گفت مامان جونم… ميسوزه… دلم براش سوخت بيچاره دفعه اولش بود كون ميداد ونميدونست كه اين قدر درد داره.كيرم را همين طوري توش نگه داشته بودم كه سميه سرش را بر گردوند وبا صورت پر از اشك گفت نادر ديگه دوستت ندارم. من تا اين را شنيدم سريع از روش بلند شدم و بغلش كردم و گفتم چرا عزيزم گفت برو ديگه نميخوامت خيلي نامردي هر چي ميگم فشار نده بدتر مي كني.چند دقيقه طول كشيد تا راضيش كردم لا پايي بكنمش.دوباره خوابوندمش ونشستم روي پاش و كيرم را لاي پاش فرو كردم و همون طور كه روش نشسته بودم كيرم را با دست لاي پاش ميكردم وبه كسش ميماليدم.آب ما هم كه خياله اومدن نداشت و نيم ساعتي شد كه ميكردمش ديگه خودمم خسته شده بودم و اون هم ميگفت از بس كه دل ورودم تكون خورده دارم بالا ميارم پس كي مي خواد آبت بياد ديرم شده ميخوام برم گفتم ببين سميه جون تا كيرم را تو سوراخت نكنم ابم نمياد.اون هم گفت نه بيخياله سوراخم بشو گفتم چرا گفت آخه كيرت كلفته و سوراخه من اندازۀ يه بند انگشت هم نيست.يه فكري به سرم زد رفتم از داخل يخچال يه خيار كوچيك آوردم و گفتم اين كو چيكه ودردت نمياد بزار بكنم توش تا آمادگي داشته باشي با هزار مكافات راضي شد حدوداً ده دقيقه با خيار به كونش حال دادم وبا اون دستم چوچولش را ميماليدم.صداش تو اتاق حال پيچيده بود كه يه كم تكون خورد و ارضاع شد. كسش از قبل خيس شده بود ولي آبش بيرون نريخت.گفتم حالا نوبته منه،يه كم تف ماليدم به كيرم.آب دهنم كم شده بود و ديگه تف نداشت دستم را بردم جلوي صورتش وگفتم سميه جون يه كم تف بده،اون هم با اكراه دستم را پر از تف كرد و همۀ تفهاشا در سوراخش ماليدم وسر كيرم را با سوراخش تنظيم كردم و يهو داخل كردم و موهاش را گرفتم تا جلو نره. اون هم يه جيغه بلند كشيد و محكم زد زيره گريه،با اينكه سوراخش را آماده كرده بودم ولي بازم خيلي براش درد داشت.آخه خياره كوچيك كجا وكيره كلفته من كجا.كيرم در حدوده چهار سانت كلفتي و در حدود سيزده چهارده سانت هم طول داره.ديگه گريه هاش برام مهم نبودو فقط به حال كردنه خودم فكر ميكردم كيرم تا دسته تو كونش بود وتند تند عقب جلو ميشد از بس كه گريه كرده بود همه آرايشش پاك شده بود.در حدوده يك ربعي شد شايدم بيشتر كه توي كونش تلمبه ميزدم.اين آخريا ديگه عادت كرده بود وديگه فقط ناله ميكرد.تا بالاخره اين آبه ما اومد وتو كون سميه جون خالي شد.چند دقيقه همون طوري روش خوابيدم و ازش لب گرفتم و يه كم دلداريش دادم.وقتي از روش بلند شدم كيرم خوابيده بود و گلاب به روتون اني شده بود.سميه تا اين صحنه را ديد از خجالت قرمز شد و من هم اصلاً تو روش نياوردم تا خجالت نكشه.سريع لباساش را پوشيد تا بره.موقع رفتن گفت نادر اين آخريا يه جورايي به كيرت عادت كردم و زياد درد نداشت. من هم گفتم ديدي عزيزم گفتم اولش سخته ولي بعد عادت ميكني و اون هم سرش را به علامت تاييد تكون داد.من هم بوسيدمش ورفت.خانواده كه شمال بودند ديگه نتونست مامانش را بپيچونه وبياد ولي تلفني كه با هم حرف زديم ، ديگه ميدونم كه از عقب ميزاره بكنمش

Date: March 4, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *