سکس با خواهر زن ناراضیم سمانه

0 views
0%

با سلام خدمت دوستان عزیز میخوام ماجرای سکس با خواهر زن تپلم سمانه روبراتون تعریف کنم امیدوارم که خوشتون بیاد ولذت ببرید اول از بدن خواهرزنم میگم سمانه جون سنش سال30 قدش 173 و وزنش90 کیلو وسینه هاش85 رنگ پوستش سفیده وکون سفیدو بزرگی داره این خواهر زن ما خیلی بقول خودش مذهبی بود ولی عروسی یکی ازبستگان میشد دیگه همه چی رو فراموش میکرد ومیرفت ارایشگاه ولباس مجلسی خشکل واندامی میخرید ومیپوشید عروسی های ما هم زن ومرد قاطین سمانه جونم دیگه تو عروسی یادش میرفت که اون کون درشتشو سینه هاش توسط جوونای مجلس حسابی دید زده میشه داستان ما هم اینجوری بود که من راستش ازش خوشم نمیومدچون همیشه با لباسای پوشیده میدیدمشتا اینکه عروسی خواهر زنم بود وسمانه جون که میخواست از بقیه عقب نمونه حسابی به خودش رسیده بود وخودشو یه شاه کس درست کرده بودمنم رفته بودم ارایشگاه دیر رسیدم عروسی ووقتی چشم به سمانه جوون افتاد یه لحظه مات مبهوت نگاش کردم وپیش خودم گفتم این همون خواهر زن خودم سمانست یه لباس مجلسی سارافون مشکی تا زانو که بالاش رکابی اون دستای گوشتی سفیدش افتاده بود بیرون واون پاهای گوشتی تپلش تا زانو مشخص بود یه آرایش غلیظ وخوشکل که داشت مهمونا رو دعوت میکرد بشینن رو صندلی من که این صحنه رو دیدم داشتم دیونه میشدم به دوروبرم که نگاه کردم دیدم جوونای مجلس دارن نگاش میکنن ودر گوشی صحبت میکنن خلاصه اونشب تو عروسی با هم خونوادگی با شوهرشو زنمو همه با هم کلی رقصیدیمو حال کردیم من همش تو کوک بدن گوشتی وسفید سمانه بودم خیلی نازو خوشکل شده بود کونش که دیگه دیونه کننده بود خط شورتش معلوم بود اینقدر که لباسش تنگ بود حتی میشد لای کونشم دید اونشب عروسی گذشت ومن اون صحنه ها رو همش مرور میکردم وداشتم فکر میکردم چجوری میتونم به اون بدن سکسی گوششتی سمانه دست پیدا کنم سمانه هم کسی نبود به این راحتی ها راه بده تا اینکه چندین بار به بهونه های مختلف تو مهمونیهای خونوادگی خودمون به هر بهونه ای خودمو بهش میچسبوندم ویا کیرمو از پشت برای چند لحظه کوتاه به کون گوشتیش میمالیدم و اون هم عکس العملی نشون نمیداد این موضوع داشت دیوونم میکرد وحسابی هوس کوس وکون خواهر زنم سمانه رو کرده بودم شوهرشم ادم بیخیال وفقط به فکر کار بودوخوشتیپ باحال نبود یه ادم معمولی بود وبعد ها فهمیدم زیاد اهل سکس مدرن وجدید نیست ومعمولی سکس میکنه با سمانه جون من اسمم میلادو سنم 28وکارم تعمیرات ماشین لباسشویی وآبگرمکن و هستش یه روز سرکار بودم که باجناقم زنگ زد که دیروز سمانه تو ماشین لباسشویی پتو شسته والان مشکل تخلیه پیدا کرده وآب وتخلیه نمیکنه یه سر برو خونه اونو زحمت بکش درست کن الان که دارم این داستانو براتون تعریف میکنم از ماجرای اون عروسی تا اون روز که رفتم خونشون تقربیا 6ماه گذشته بود ومن چندین بارتلاش کردم که باسمانه سکس کنم وولی راه مناسبی پیدا نکردم وهمش حسرت میخوردمخلاصه منم زنگ زدم سمانه هو سلام علیکو چندتا شوخی باهاش کردمو گفتم شنیدم ماشین لباسشویی روداغون کردی واینا اونم خندییدو گفت نه اقا میلادتقصیر من نبوده واین صحبتا وخلاصه گفتم بیام الان که گفت بیا ومنم گفتم پس یه چای تازه بزار تا بیام منم از مغازه ابزار وبرداشتمو راه افتادم وتوراه همش داشتم فکر میکردم میشه امروز بکنمش سمانه روخللاصه رسیدم دم درو آیفونو زدم اونم برداشت دید منم گفت با اون صداش که آب ادمو میاره گفت بفرماییید آقا میلاد منم رفتم بالا و سلام وعلیک دیدم برعکس همیشه با یه تیشرت استین کوتاه و یه دامن تا زانوبدون شال وروسری که زیرش یه شورت پوشیده بوداومد درو باز کردازم پرسید ابجی کجاست که منم جوابشو دادموگفتم خونست سلام رسوندو گفتم دخترت کجاست که گفت مدرسه ودیگه همه چی مهیا بود ومن اگه میخواستم کاری کنم باید اونروز میکردم گفتم خب چه بلای سر ماشین آوردی که گفت وااااای ريالا میلاد من چکار کردم آخه خودش خراب شد دیگه که گفتم ناراحت نباش خودم ردیفش میکنم بعد رفتم ماشین لباسشویی رو نگاه کردمو گفتم میشه یه لحظه بیای اینجا که اومد کنارم نشست رودوات پاهاشو دامنش تا بالی زانوش رفت عقب که من یه لحظه چشمم یه روناش افتاد انگار دنیا رو بهم داده بودن رونای سفید گوشتی که اینقدر تپل بودن دقیقا تا نزدیکای زانو بهم چسبیده بودن بهش گفتم یه لحظه با دستت اینجارو نگه دار الکی اصلا لازم نبوددقیقا 20سانت باهم فاصله داشتیم بعدتخلیه رو باز کردم گفتم حالا درو برداروبرداشت منم صافیشو برداشتمو رفتم بقل شیر که اومد از دستم بگیر وتمیز کنه من گفتم خودم اینکارومیکنم با دستش دستمو گرفت وازم گرفت منم دوباره دستشو گرفت یکم تعارفو اینا اون تمیزش کرد ومنم یخورده داخل ماشینو از پرز پتو تمیز کردم وگفتم از حسن چه خبر شوهرش که گفت اونم همش سرکاره ودنبال پول بعد من الکی مثلا میخوام ماشین لباسشویی رو تراز کنم تکون دادمو گفتم بیا بگیر اونورشو اونم اومد منم دستمو گذاشتم رو دستش و الکی اومدم پشتش دلمو به دریا زدمازپشت خودمو چسبوندم بهش طوری که کیرم حالت خوابیده رفت لای کونش با فشار ماشینو جابجا کردم اونم به اخی گفت وخودشو کشید کنار بادستم بدستش فشار اورده بودم درد اومده بودمنم گفتم اخ ببخش سمنه جون ببینم چی شد دستش و گرفتمو گفتم شرمنده گه داشتم دستشو ممالیدم براش که یه نگاه سکسی بهم انداختیم گفتم اگه میشه یخورده لباس بیاریه تست کنم که سمانه گفت لباسارو شستم وگفتم اشکال نداره لباس شسته شده رو بیارکه گفت بیا چایی حاضره اول یه چایی بخور که گفتم بزار یه تست کنم که گفت پس یه زحمت بکش از تو کمد کشو دومی لباسارو بیار تا من چایی بریزم منم رفتم کشو رو باز کردم دیدم به چه لباس خوابای خوشکل سکسی وشورت وکرستای نازی داره سمانه از کمد لباس خوابار وبا چنتا کرستو شورتو باهم گرفتم دستم که یکی از کورستاش که مشکی توری بود اویزون بود وبداشتم داشتم میومدم کهدیدم سمانه داره نگاه یه دستم میکنه که گفت اینارو نگفتم وگفتم خودت گفتی کشو دومی که گفت اشکال نداره همینارو بنداز اومد از دستم گرفتو اون صورت سفیدو گونه های برجستش قرمزشده بود از خجالت منم بهش دادم اونم داشت میریخت تو لباسشویی که من بازم از عمد رفتم از پشت به بهونه تست چسبوندم بهش دستش که روی در بودو گرفتمو در لباسشویی رو بستم دیگه فهمیده بود کیرم دوباره رفته بود لای کون گوشتیش وراست شده بود سریع اومد کنارگفت آقا میلادچته چرا اینکارو میکنی منم گفت چکار گفت خودتو چسبوندی بهم عیبه زشته واینا که منم رفتم جلو گفتم یعنی چی سمانه جوون که گفت نه تو خیلی وقته اینکارو میکنی خجالت بکش تا الان به چشم برادر نگاتون میکردم این حرفا که مجبور شدم بهش نزدیک شم گفتم مگه چیشده دستشوگرفتم چرخوندمشو اون دستمو گذاشتم دم کوس تپلش گفتم سمانه جچون من عاشقتم که گفت خفه شو این چکاری ولم کن که من به حرفش گوش نکردمو شرو کردم به مالیدن کسش از رو دامن اونم همش میگفت ولم کن تو رو خدا الان یکی میاد آبروم میره من تا الان به حسن خیانت نکردم من اینکاره نیستم توروخدا ولم کن میلادکه من گفتم ازت خواهش میکنم فقط یبار خواهش میکنم جرات سرو صدا کردن نداشت بخاطر آبروش ومنم دیگه افتاده بودم تو اینکار راه برگشتی نداشتم ودستمو از بالای دامنش بردم توشورتشو اون همش تقلا میکردو یواش میگفت ولم کن الان یکی میاد منم تندتند کسشو میمالیدم که حشریش کنم کسش خیلی بزرگ و گوشتی بود بعدش نشست رو زمین ومیگفت تورو خدا ولم کن ومنم بیشتر میمالیدم وبا اون دستم سینشو گرفتم ولبمو به لبش چسبوندم لباشو بسته بودو لب نمیداد یواش یواش دیدم چشاش شل شد با کسش یکم فشار میداد تودستم از اونورم میگفت ولم کن که خوابوندمش و دامنش اومد بالا دستمو در اوردم از پایین کردم تو شورتش که از این گل گلی های نخی بود دیگه چشاش بسته بود ومن داشتم میمالیدم دستم دیگه خیس شده بود و سینه شو از تو کرست زرشکی رنگ توریش اوردم بیرو واااای چی میدیدم نوک سینش تقریبا 2سانت شده بود زبون میزدم حلالی سینش خیلی بزرگ وقهوه ای رنگ بود همش میگفت میلاد فقط تمومش کن که من گفتم باشه عزیزم الان تمومش میکنم دستمو کشیدمو شلوارمو دادم پایین وکیر شق شدمو در اوردم پاهای سمانه رو دادم بالا و منم از بقل کنارش خوابیدم وکیرمو گذاشتم دم کوسشو یواش کردم تو که یه اووووووفی گفت شرو کردم به تلمبه زدن تو کوس گوشتیش یکم باز بو ولی خیلی داغ وگوشتی بود با یه دستم یه پاشو که سمت من بودو بالا نگه داشتم که بتونم تلمبه بزنم با اون دستمم سینشو گرفتمو میخوردمو میمالیدم در حین تلمبه زدم سمانه دیگه وا رفته بود وهمش میگفت اووووووم جووون اوووووووووف میلاد جوون بزن زوووود تمومش کن الان یکی میاد ابروم میره بزن میلاد دستمو گرفت گذاشت رو چوچول کسشو گفت بمااال منم لنگشو ول کردمو رفتم زیرش خودش پاهاشو بالا نگه داشت منم با دستم کسشو میمالیدم وتلمبه میزدم تو کس خواهر زن گوشتی تپلم کون گنده سمانه نمیزاشت کریم تا ته بره تو کسش همونجوری کسشو مالیدم تلمبه زدم دیم چشاشو بسته خودشو فشار میده سمت کیرمو میگه بزن بززززن تند واای اووووف میلااد جووون جرم بده که گفتم خوب میکنمت میگفت ارهههههههه داری جرم میدی میلاااد گفتم من خوب میکنم یا حسن اونم که داشت منفجر میشد میگفت توووووووووو تو میلاااااد بعدتند تند گفت بزن بزن بزن میلاااااد بزززن پارم کن جرم بده منم تند تند میمالیدمو تلمبه میزدم که یهو با یه جیغ کوتاه واییییی اوووف چند تا تکون محکم داد خودشو ارضا شد وبعد منم رفتم ازبالا افتادم رو شکمشو چنتا تلمبه محکم زدم که صداش حسابی بلند بودو سمانه میگفت تمومش کن ترکوندی منو میلااااد بززززن تمومش کن که یه لحظه کیرمو کشیدم بیرون وتمام آبمو ریختم روشکمش و دامنش که بلنو شد وگفت این چکاری بود تو با من کردی میلاد خیلی نامردی وفلااان منم گفتم عاشقتم سمانه از این به بعد تو مال منی و که گفت غلط کردی دیگه اینورا پیدات نشه کثافت و بعد رفت لباساشو عوض کرد اومد گفت برو از خونم بیرون که منم سریع خودمو جمع جور کردمو یه لب زورکی ازش گرفتمو رفتم وسکس ما همچنان ادامه داره ولی همیشه باید یه موقعیت گیر بیاد تا بتونم بکنم وگرنه خودش هرگز نمیاد جایی که به من بده باید خفتش کنم وزورکی بکنم ولی حشری میشه خوب کوس میده فعلا دوستان تا داستان بعدی من عاشقتم سمانه نوشته

Date: August 26, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *