سکس با همکار متاهل ۱

0 views
0%

سلام میخام یکی از خاطرات سکسم رو واستون بنویسم دوستان بخاطر اینکه زیاد طولانی نشه سریع داستان رو تعریف میکنم چند وقتی بود در تلگرام در گروهی بعنوان استاد راهنما سوالات و مشکلات دوستان و کارشناسان رو پاسخ میدادم و در همین گروه خانومی هم حضور داشت که جدا تخصص خاصی در پاسخگویی و اطلاعات دقیق و کامل داشت از ایشون بگم که البته بعدا بیشتر در پی وی باهم آشنا شدیم این خانوم که ب اسم مستعار ف در اینجا معرفی میکنم یک زن شوهر دار که جدا از همسرش زندگی میکرد بطوریکه بعدها متوجه شدم بابت بچه دار نشدن این خانوم همسرش در تهران و ف در شهرستان مشغول ب کار و جدا از هم بودن مدتی در پی وی باهم چت کردیم تا یکروز که در ولع دیدار حضوری بودیم این امر میسر شد و این خانوم ب دیدن من امدن این رو بگم که ف هم استانی من بودن که در آشنایی باهم متوجه شدیم که هر دومون از یک استان هستیم بهر حال اون روز هردومون حرفی برای گفتن نداشتیم واقعیتش همه حالتهای خواستن بعد از دیدار حضوری شکل گرفت و دیگه در پی وی تا نیمه های شب فقط از اندام و بدن همدیگه حرف میزدیم تا اینکه هیچکدوممون طاقت دوری همو نداشتیم و خواهان یک خلوت آرزوی هر دوتامون بود قرار براین شد برای بازدید از منطقه ما ف بیاد و حضورا از منطقه بازدید کنه و روز موعود فرا رسید در اون روز در حین بازدید من همه حواسم ب اندام سکسی ف بود و دیوانه وار لحظه شماری میکردم برای در آغوش گرفتنش و اصلا فکر نمی کردم لحظه ای که هر دومون توان گفتن سکس رو حتی داشته باشیم چ برسه ب انجامش بهر حال بازدید تموم شد نزدیکای ظهر ب منزلی که داشتم رفتیم و ناهار سفارش دادم آوردن و خوردیم چون تابستون بود و گرم و هنوز معذب بودیم ازش خواستم راحت باشه و لباسهایش رو در بیاره تا استراحت هم کنه که دیدم با کمی مکث مانتو رو درآورد بایک تاپ و شلوار جین و مقنعه رو هم برداشت و اون اندام خوش فرم و سکسی رو با سینه های گرد ممبر بزارید و باسن خوش فرمی که واقعا دل همه رو میبرد خب بخاطر متاهل بودنش من خیلی جسارت نداشتم که بخوام شروع کنم ولی بعداز ناهار رو کاناپه نشسته بودیم و از کارها و خاطرات گروه صحبت میکردیم که دیدم همش دستش رو میبره لای سینه و زبونشو دور لباش میچرخونه منم بهش چشمک زدم و گفتم گرمته عزیزم گفت دارم میسوزم گفتم کولر که روشنه البته با خنده او هم خندید و گفت دیگه طاقت ندارم و اومد رو پای من نشست باسن بزرگش و گرمای تنش و عطرش دیوانه وار لبامون رو بطرف هم برد و هردو با ولع شروع ب مکیدن لبامون کردیم چشمای خمار و مستش منو دیوونه تر میکرد و مالش دستم رو صورتش و لای موهای بلندومشکیش واقعا لذت شهوت رو صد چندان میکرد کم کم دستم و رو سینه هاش بردم و همینطور گردن و گوش هاشو لیس میزدم و میکردیم و لای موهای نفس می کشیدم که یکدفعه بلند شد و تا پس رو درآورد و شلوارش رو هم همینطور واااااو چی می دیدم واقعا محشر بود یک اندام واقعا دیوانه کننده همینطور که ایستاده بود همو بغل کردیم و منم با کمکش لباسامو درآوردم و شروع ب مکیدن سینه هاش کردم و او هم بآلت من دست میزد و می مالید و همش کلمه جووون رو میگفت همینطور آروم نشستم و شروع ب لیس زدن دور شکم و نافش کردم و با انگشتام نوک سینه هاشو فشار میدادم و با یدست باسنش رو میمالیدم آروم اومدم پایین و روی کس نازش رو از رو شورت بو کشیدم و نفسم میدادم لای پاش و زبونمو از لای کسش می کشیدم تا بالای چوچولش او هم فقط اوف میگفت و جووون و موهای منو میکشید بعد از چند لحظه شورتشو آروم کشیدم پایین و دیگه واقعا خودمم طاقت نداشتم نشوندمش رو کاناپه و پاهاش رو باز کرد و منم شروع ب مکیدن و لیس زدن کردم حدود یک ربعی لیس زدم و مکیدم و با چوچولش بازی کردم که تو این مدت واقعا ندیدم چشماش باز باشه و همش با حرفاش که همش از لذتش بود میگفت و منم بخاطر اینکه بیشتر حشری بشه نقاط حساس رو بیشتر میمکیدم دوستان بخاطر طولانی بودن خاطره در قسمت دوم باقی ماجرا رو خواهم گفت نوشته

Date: July 12, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *