سکس دوست دخترم با سگش

0 views
0%

باسلام من امیرم 20ساله از خوزستان اسمها مستعار هستن به دلایلی اما قبل از داستان میخوام یه چیزیو توضیح بدم اولا بگم این داستان سکس یه دختربا سگشه که پیش خیلی از ما ایرانیا منفوره وناپسند حتی پیش خود من دلایلشو بعدا تو داستان میگم اماقبلش یکم دردو دل واقعاماچرا داریم به این سمت میریم چرا خلاف قانون سکس قدم برمیداریم وحتی خلاف قانون شرف وانسانیت چه کسانی میخوان این سکسها باب بشه اونو دیگه شماباید بگید که خوننده داستانید این اولین داستان منه وتازه کار هستم اولین خاطره تلخ داستان از اونجایی شروع شد که من بعداز دوسال پشت کنکور موندن بالاخره یه رشته خوب قبول شدم و رفتم دانشگاه تهران داخل دانشگاه دختر زیاد بود منم واقعا تو کف بودم دخترای شهرهای ما واقعا اون تیپ هایی که تو تهرون میزنن روندارن منم تازه ازاونجا اومده بودم دهنم کف کرده بود از اون آدمها هم نیستم بگم قیافم شاخ بود یا قدم دومتر یه قدمتوسط داشتم بایه قیافه معمولی یه روز که برای خوندن واسه امتحانات ترم رفته بودم کتابخونه توی راه داخل یه پارک نشستم الحق کوسای خوبی رد میشدن یه دفعه دیدم یه دختره با سگش رد شددختر خوشگل و خوش اندامی بود تیپشم حرف نداشت بدون آرایش و حتی عمل زیبایی پیش خودم گفتم بزار شانسمو امتحان کنم افتادم دنبال دختره یه کم که دنبالش رفتم برگشت روشو کرد طرف من از ترس مرده بودم آخه تاحالا دنبال دختر نکرده بودم گفت ازجونم چی میخوای منم باظاهر مظلوم گفتم هیچی ازقیافتون خوشم اومده دوست دارم باهاتون رفیق شم گفت مگه رفاقت الکیه من کسیو نمیخوام واسه هوس دوسم داشته باشه هه نگوخانوم خودش هوسی تربوده منم گفتم بزارید یه مدت بگذره شاید من پسرخوبی بودم وازم خوشتون اومدگفت حالا شمارتو بده بیبینم چی میشه شمارمو تویه برگه از جزوم نوشتم ودادم بهش بعد از روزی که دیده بودمش یه جوری شده بودم انگار عاشقش شده بودم خیلی خوشگل بود اما حتی یه اس هم بهم نداده بود دیگه داشتم ناامید میشدم که یه روز دیدم یکی توتلگرام پیام بهم داد شمارشونداشتم اما اون شماره منوداشت براهمین شمارش افتاد گفته بود سلام خوبی منم جوابشودادم گفتم آره شما گفت میتراهستم گفتم بجانمیارم گفت باباهمونی که توپارک بهش شماره دادی دل تودلم نبودداشتم ازخوشحالی میمردم به هم اتاقیم پی امشو نشون دادم آخه شرط بسته بودیم اگه پی ام داد اون منوشام ببره بیرون اونم که شرطوباخت سگرمه هاش رفت توهم گفت ازدست توامیر باشه بابا قبوله فردابعد از کلاس بریم شرطمو ادا کنم منم ازدوجا خوشحال بودم نمیدونستم چیکار کنم انگار روابرابودم گرچه زیادطول نکشید خلاصه یه مدت بامینا چت میکردم توتلگرام گفت امیر چندسالته گفتم20گفت آخه گفتم آخه چی گفت آخه من26سالمه سنمون بهم نمیخوره گفتم حاضرم بخاطر توبادنیا بجنگم واقعاهم حاضربودم کم کم باهم گرم گرفتیم فهمیدم تنها زندگی میکنه شوهرش یه مرد پولدار بوده طلاقش داده مهرشوهم تمام کمال داده بهم گفت امیرتوهم منوول میکنی گفتم چرامگه گفت آخه کسایی که باهاشون بودم منو ول کردن گفتم چه دلیلی داشت گفت نمیدونم بی جهت منم تودلم بهشون فوش میدادم آخه کسی کوس به این خوبی ول میکنه کم کم بحثامون سکسی شد ازسایز کیرم میپرسید منم از سینه هاش فهمیدم سایزشون75بوده یه روز بهم گفت امیر میتونی فیلم سوپر برام گیربیاری جدید منم گفتم آره چندتا کانال سکسی هم توتلگرام داشتم فیلمهاروازش فوروارد کردم براش لابلای فیلما یه سکس حیوانی باسگ هم بود که من حواسم نبود آخه فیلمارو دان نمیکردم فقط برادل خوشی سرم توکانال بوددیدم زد روپاسخ گفت این چیه منم ازترس مرده بودم گفتم نمیدونم بخدا اشتباه کردم بین فیلمها اومد گفت اشکال نداره فردا بیا خونه میخوام یه چیزی نشونت بدم منم خوشحال شدم رفتم حموم تموم پروپشمامو زدم پیش خودم فکر میکردم دیگه تودستمه ممه هاشوتجسم میکردم خیلی جلوخودمو گرفتم جلق نزنم تافرداش بعداز کلاس گفتم حمید همون دوستم شرطوبخشیدم نمیخواد بریم رستوران حمیدم تعجب کرد گفت خبریه گفتم نه بابا برم کتابخونه یکم بخونم میدونی که وقت کمه اونم گفت باشه داداش بسلامت ازحمید جداشدم تلفونوازتوجیبم درآوردم زنگیدم به میترا گفتم آماده ای گفت آره زودتر بیا منم کپکم خروس میخوند توکونم عروسی بود فکر کردم میخواد بامن سکس کنه نگوخانم طبق آدرسی که داده بودرفتم رسیدم دم خوونش یه جای باکلاس وسطای شهر زنگو زدم خیلی دلهوره داشتم دل تودلم نبود دیدم باصدای سکسیش گفت کیه گفتم منم خانومم گفت بیابالارفتم بالا یه خونه بزرگ بایه باغچه بزرگ که توش دوتا درخت پرتقال بود در هالشون باز شد اومد پیشوازم باشوهرش همون سگ لعنتی رفتم بالا دستشودراز کرد به هم دست دادیم یه خنده سکسی رولبش بود معلوم بود خیلی حشریه سگش هم اونطرف آب دهنش میریخت روزمین حالم بدشد گفت بیابالا عزیزم رفتم بالا میوه وشربت آورد تعارف کرد بااکراه شربتودادم بالا خونش تمیز بود ولی بخاطر سگ حالم بدشد یه حس عجیبی داشتم توخونش یه دفعه گفت امیر گفتم جان گفت میخوام یه رازیوبهت بگم گفتم چه رازی خانومم گفت اون فیلمه بود گفتم کدوم گفت همون که زنه باسگش حال میکردخجالت کشیدم گفتم آره گفت ناراحت نشو عاشقش شدم من یه سی دی ازاین فیلما دارم فقط منتظرم جدید بسازن زود میرم دانلودش میکنم تعجب کردم گفتم رازت این بود گفت نه اون عملیه گفتم چجوری گفت چشماتوببند تانگفتم باز نکن منم بستم گفتم الان لخت میشه سکسوشروع کنیم بعداز حدود ده دقیقه گفت امیرجون چشماتو باز کن دیدم از تواتاق صداش میاد گفت امیر بیا اینجا رفتم به طرف اتاق در روکه باز کردم یه صحنه غیر منتظره دیدم میترا بابدن سفیدش لخت شده بود سینه هاسربالا وکون گوشتی کوسش هم سفید سفید حال میداد فقط بخوری اما صحنه عجیب این نبود این بود که داشت زیر شکم سگش قسمت کیرش رومیمالید خیلی باناز این کارو میکرد گفتم چیکارمیکنی میترا گفت امیر بشین روی اون صندلی اول باید بیلی روویزیت کنم اون قبل از تونوبت گرفته بود اسم سگش بهت زده نشستم روی صندلی خیلی میترسیدم باورم نمیشد یه جورایی زورم میومد فکر میکردم توخارج فقط ازاین کثیف کاریا هست نگو لب گوش خودمون هم بوده کم کم کیرسگه از غلاف دراومد یه کیر قرمز گنده من که حالم بدشده بود میتردراز کشید روی تخت زد روی کشاله های سفید رونش سگه ازتخت رفت بالا وشروع کرد به لیسیدن کوس میترا خیلی تمیز میخورد انگار برای این کارتربیت شده بود میترا ازشدت حشر ناله هوسو سرداده بود همش میگفت بخور بخورفدای کیرت کوس بردتو بخور کوس زنته نوش جونت لبه های کوسشو باز میکرد تا بهتر خورده بشه ازشدت شهوت داشت ازحال میرفت کوسشو سریع میمالید وناله میکرد بخورش حشری بخورش الان باید منوبکنی آبتو توکوسم خالی کنی بعدازیه مدت خوردن میترا خانوم ازشدت هوس آب کوسشو تودهن هاپوخالی کرد سگه هم تمومشو خورد انگار داره یه چیز خوشمزه میخوره میترا که تازه ارضا شده بود حشری ترشد خودشوبه حالت سگی خوابوند وسیلی زد دم کونش یه دفعه دیدم سگه باکیر سیخ شده افتاد رومیتراتلمبه میزد میخواست راه کوسو پیداکنه میتراکیرشو گرفت گذاشت دم کسش بخاطر خیسی کوس میترا کیرسگه خیلی راحت رفت داخل میتراداشت ازشدت شهوت دیودنه میشد سگه هم مثل وحشیاتلمبه میزد وحال میتراروجا میاورد منم مات ومبهوت نگاه میکردم یه تنفری درونم بوجود اومد سگه کیرشوتاخایه کرده بود توکوس میترا ودیگه تلمبه نمیزد نمیدونم چرا وایساده بود اما انگار هردوتاشون حال میکردن میترا ناله های بلند میکرد ومیگفت جرم بده سگ بد بردتو بکن زنتو بکن کم کم کیر سگه شل شد واز کس میترااومد بیرون همراهشم آب کیرش از کوس فوران کرد مثل رودخونه جاری شد میتراهم خودشو میمالید انگار کمش بود سگه بعداز ارضا یکم کوس میترارولیسید ورفت کنار یه گوشه خوابید میتراگفت امیربدو دارم میمیرم حالا نوبت توهه واقعا ازش تنفرداشتم اون لحظه بااین که خیلی حشری بودم اما درموردم چی فکرکرده بود من بعدازسگش بکنم جایی که سگ خودشوخالی کرده من انسانیت حالیم نیست هیچی نگفتم بلند شدم رفتم به سمت هال حس کردم یکی پشت سرم میدوه میترابود خواست دستموبگیره گفتم بهم دست نزن لجن خداروشکر کن نکشتم تورو دیگه نمیخوام ببینمت تویه هرزه ای حالا دینو قبول نداری انسانیت چی حالیته وازخونش زدم بیرون هرروز میگذشت زنگ پشت زنگ حتی به حمیدم زنگ زده بود سراغمومیگرفت منم گفتم جوابشونده بارها پیش خودم فکر کردم اونوبه پلیس لوش بدم تاهرچی لیاقتشه سرش بیارن ولی دلم نیومددآدرس خونه دانشجوییمونو پیداکرده بود اومد دم در گفت منتظر من بود خواستم کلید بندازم یه دفعه دیدم یه صدای آشناگفت وایسا حتی دلم نمیخواست نگاش کنم گفت حداقل حرفهاموبشنو بعد برو برگشتم گفتم بگو وزود گرورتوگم کن اومد جلو گفت بریم تویه پارک اینجا نمیشه رفتیم توپارک جفت خونه نشستیم گفتم شرع کن یالا گفت ببین به جان مادرم من آدم بدی نیستم دستم توکار خیره اما این یه علاقه سکسیه چیکارش کنم نمیتونم ترکش کنم به توهم علاقه مند شدم نمیدونم کدومتونو انتخاب کنم گفتم واقعا بین سگت ومن میخوای انتخاب کنی هه بروبابا گفت قضاوت نکن من خیلی تنهام همیشه تنها بودم به جز یه مادر پیرکه توخونه سالمندانه کسیو ندارم گفتم خیلیا تنهاهستن این دلیل نمیشه باسگشون سکس کنن گفت آخه تومیگی چیکار کنم بهش پیشنهاد دادم بریم پیش یه روانپزشک الانم نفرتم کم ترشده عاشقش هم نیستم اما دلم براش میسوزه واقعا بایدچیکارکنم بچها توروخدا بگید من خیلی روانسان بودن ورعایت انسانیت تاکید دارم اما حالا یکی گیرم اومده به هیچ اصولی پایبند نیست چیکار کنم لطفا راهنمایی کنید ممنون میشم نوشته

Date: July 27, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *