هر روز این مسافت طولانی فیلم سکسی رو برم و برگردم شبا رو
خونه مادر بزرگم میموندم و فقط شب جمعه ها اونم بعضی از هفته ها سکسی میرفتم خونه خودمون! من یه دایی
مجرد شاه کس تو خونه دارم!که از نظر هیکل و تیپ و
صورت دل هر دختری رو میبره!چون کونی اختلاف سنیمون 5 ساله خیلی با هم راحتیم و من جلوشون راحت با همه
جور جنده لباسی رفت و آمد میکردم و از این که
دارم هلاکش میکنم خبر نداشتم!مامان بزرگم پستون از این زنای با کلاس قدیمیه!و هنوز که هنوز هم باشگاه میره هم مهمونی
های دوستانه!یعنی کوس یه موقع هایی من و داییم تو خونه
تنهاییم!اما هیشکدوممون تا حالا فکر سکس با هم به سرمون نزد بود!من ونسترن دوست دانشگاهم مسیرامون با هم یکیه!اون روز تو تاکسی سکس داستان نشسته بودیم نسترن
یه فیلم سکسی خفن بهم نشون داد که ایران سکس منم همون
جا حشرم زد بالا!اونم مثل من بود!جفتمون داغ کرده بودیم!من که فقط یه چیز میخواستم اونم کیر بود!وقتی رسیدم خونه دیدم مامان بزرگم نیست همین که لباسامو عوض کردم تلفن زنگ خورد مامان بزرگم بود گفت که امروز وقت آرایشگاه داره بعدشم میره خونه یکی از دوستاش بعد هم میرن استخر گفت نهار رو گاز هست داییم رسید گرم کنم با هم بخوریم!منم تا دایی بیاد گفتم برم یه دوشی بگیرم تا شاید این حشر از کلم بیفته!اما نیفتاد که هیچی بدترم شد!خلاصه داییه اومدو نهارو خوردیم!اما من نمیدونستم با این حس چی کار کنم!حمید یه بالشت برداشتو رفت یه گوشه دراز کشید منم ظرفارو شستم اومدم برم یه بالشت بردارم تا یه استراحتی بکنم که دایی صدام زد!گفت نازی بیا یه ماساژی به این دایی خستت بده!منم گفتم خوبه که از صبح تاشب کوه نمیکنی و گرنه دیگه از خسته گی گذشته بود!خلا صه رفتم بغلش نشستمو شروع کردم به ماساژ دادنش وای وقتی دستمو میمالیدم بهش حالم بدتر میشد دیدم اینطوری نمیشه!پاهامو باز کردمو نشستم روش!قبلا هم با این مدل ماساژش داده بودم اما حشری نبودم!همینطور که با دستام پشتشو میمالیدم آروم خودمو به یه حالتی میمالیدم به پشتش!یه چند دقیقه ای همینطوری گذشت که یهو بی هوا برگشت!من اوفتادم رو زمین و اونم خوابید روم و شروع کرد لبامو خوردن!من از خدام بود اما برای خالی نبودن عریضه گفتم داری چی کار میکنی دیوونه؟!گفت تو بدت میاد؟گفتم آره!حالا میخواستم منو بکنه!گفت:تو رو خدا!من خیلی وقته تو کف توام!خندیدم!اونم به کارش ادامه داد!کم کم لباسامو درآورد لباسای خودشو که همون اول تندی در آورد!گردنمو میخوردو تنشو میمالید بهم وای یه حال توپی بهم داد!قبلا هم سکس داشتم اما با دایی آدم یه کیف دیگه میده!سوتینمو در آورد و سینه هامو با یه ولعی خوررد!وقتی داشت لباساشو در می آور د دیدم که یه کمی از شورتش خیسه!!تمام بدنمو لیس زد و کم کم رسید به قسمت حساس جریان!تا اومد شرتمو در بیاره دستمو گذاشتم رو شرتم!اونم اینطوری دیدو شروع کرد به بوسیدن دستم!تو همین حین دستاشو به رونمم میکشید من که کم کم شل شده بودم دستمو برداشتم اونم مثل قحطی زده ها شرتو از پام در آورد!پاهامو باز کردو کلشو برد لای پام!حالا نخور کی بخور!منم با آه ها کوتاه و بلند و جیغای آروم قافیه رو خالی نمیزاشتم!هر آهی که میکشیدم اون شدت خوردنشو بیشتر میکرد!مونده بودم چرا ارضا نمیشم؟!؟زبونشو میکرد تو سوراخمو در میاورد!وای که چه حالی میداد!بعد از اون سکس به این با حالی نداشتم!سرشو با دستم کشیدم بالا و گفتم حالا نوبته منه!اونم از خدا خواسته وایساد!من عاشق ساک زدنم!اول سر کیرشو لیس زدم بعد همه کیرشو کردم تو دهنمو با کشیدن دستام روش و به قول معروف جق زدن حالشو بیشتر مییکردم!کیرش حسابی شق شده بود!وقتی سرمو کشید عقب فهمیدم که باید تموم کنم!گفت برگرد!گفتم نه من از پشت نمیدم!گفت چرا؟گفتم هیکلم به هم میریزه!یه خنده ای کردو گفت از جلو چی میدی خوشگله؟!منم از خدا خواسته!یه خنده کردمو اونم تندی پرید از تو کشوی کمدش یه کاندوم آورد!اول کیرشو مالید به کس من که خیس بود بعد با یه حرکت فشارش داد به سمت سوراخم!یه آه بلند کشیدمو گفتم آروم!یه کم با چوچولم بازی کردو با چند تا تلمبه دیگه کیرش تا دسته رفت تو کسم!منم پاهامو به هم فشار میدادم تا بیشتر حال بده!هر آهی که میکشیدم اون یه جون بلندو کشیده میگفت!دیدم داره سرعتو بیشتر میکنه!فهمیدم داره ارضا میشه!اصلا برام جای تعجب بود که چرا ارضا نمیشم!کیرشو کشید بیرون و کاندومو در آورد گفت آبم داره میاد منمم پاهامو باز کردم گفتم بریز رو کسم!اونم از خدا خواسته آبشو ریخت رو کس من!موقع بیرون کشیدن کیرش دیگه ارضا شده بودم!رفتم دستمال آوردمو پاهامو تمیز کردم بعد نشستم پیشش که منو کشید تو بغلش و لبامو خورد!همینطور لخت به هم چسبیده بودیم!آخ یه حالی میداد!بهم گفت تا حالا یه همچین سکس با حالی نداشته!دستش تمام مدت روی کوس من بود هی نگشتشو میکرد تو سوراخمو در میاورد دیگه جون تلمبه زدن با کیرشو نداشت!یه نیم ساعت بعد بلند شدم برم دوش بگیرم گفت تنها؟!منم گفتم نکنه میخوای باهام بیای؟!پرید منو بغل کردو برد تو حموم!خلاصه اونجا هم باز یه حالی به هم دادیمو بازم با هم ارضا شدیم!وقتی اومدیم بیرون بازم میخواست!بهش گفتم دیگه زیادیت میشه!جون تو تنم نیس حتی ساک بزنم!اونم خندیدو گفت باشه عشق من!گفتم آره جون عمت! عشق من! خلاصه دیگه مامان بزرگه سر رسیدو حسرت سکس سه باره رو به دلمون اون شب گذاشت!اما بعد از اون از هر موقعیتی برای سکس استفاده میکنیم!