صبح روز بعد

0 views
0%

توی خواب و بیداری يک لحظه صدای ویبره موبایل رو شنید چشماش رو که باز کرد با ديدن پنجره بزرگ مجاور تختخواب و در پايين منظره زیبای صبحگاهی انگلیش بی و استانلي پارک اولش کمي گيج بود اين اطاق خواب بسیار شیک مسلماً خونه 19987 نبود نگاهی به ساعت دیواری انداخت حدود ساعت پنج و نیم بود الهام ديشب را بياد آورد و يک لحظه شرم شديد همراه خاطرات بسيار لذتبخش ماجراجويي شب گذشته رو مثل يک جريان الکتریستیه روی سطح پوست تمام بدنش حس کرد حس کرد الان واقعا به تماس با مهرداد نیاز داره موبايلش کمي اونورتر جلوي ميز توالت روي زمين افتاده بود خوب ميدونست چرا اونجاست ولي الان براش مهم اين بود که موبايل رو برداره ولی از سردی روی پوست حس میکرد که چیز زیادی تنش نیست دیشب این قدر خسته به خواب رفته بود که اصلا یادش نمیاومد چطوری خوابش برد از زیر لحاف به بدن خودش دست زد درست حس کرده بود غير از يک جوراب شلواري هیچ چیز تنش نبود تازه بالاهاي اون هم تو وحشی بازيهاي دیشب موقعی که با سرعت شورت را از پایش درآورده بود پاره و پوره شده بود و در عمل الان بيشتر يک جوراب بلند بود تا يک جوراب شلواري کون کمر و بالاتنه و پستانهاش کاملا لخت بود خجالت میکشید همینطوری بلند بشه چون بدن لختش دیده میشد وقتی به کارهایی که همین چند ساعت پیش کرده بود فکر میکرد خجالت کشیدنش برای خودش خیلی مسخره به نظر میاومد همون خجالت مسخره مانع این میشد که جرات کنه و برگرده و به همبازیش نگاه کنه ولی میخواست مطمئن بشه که اون هنوز بیدار نشده خیلی آروم توی رختخواب زیر لحاف به بدنش پیچی داد و به سمت راستش نگاه کرد همبازی قد بلند و قوی هیکلش کاملا طاق باز بود و مانند کودکی معصوم در خواب عمیقی بود لحاف فقط تا کمرش رو پوشونده بود و بالاتنه عضلانی و ساق و نوک پای راستش از لحاف بیرون بود و بخشی از سینه بند الهام زیر کمرش بود اصلا یادش نمیاومد کی اونو درآورده بود با نگاه کردن به بازوهای تنومند و برهنه همبازیش رعشه لذت رو دوباره روی شونه های خودش حس کرد به صورت مرد نگاهی کرد چقدر نگاههای دیشب این مرد خوش تیپ برای الهام تحریک آمیز و شهوت انگیز بود هنگامی که به لبهای مرد نگاه کرد روی نوک پستانهای خودش جرقه لذتی عميق رو حس کرد یک لحظه از این همه چشم چرونی خودش خنده اش گرفت اصلا به کل یادش رفته بود که برای چی برگشته و نگاه کرده بود میخواست با مهرداد تماس بگیره ولی لباس زیادی تنش نبود و موبایل با تخت فاصله داشت دوباره آروم به سمت چپ برگشت و آروم با نوک انگشت ملحفه ای که روی زمین افتاده بود رو به طرف خودش کشید نوک ملحفه رو به سمت پستونهای لخت خودش کشید و دور شونه و گردنش پیچید اینطوری حداقل سینه هایش دیگه لخت دیده نمیشد بعد خیلی آروم روی لبه تخت نشست و لحاف رو کنار زد یک نگاه دیگه به همبازیش انداخت در اثر حرکتش لحاف که قبلا فقط تا ناف مرد بود الان پایینتر اومده بود و شکم عضلانیش دیده میشد تقریباً مشخص بود که مرد شورتی به پا نداره ولی نمیشد که بیشتر از اون چیزی ببینه از کنجکاوی دوست داشت بیشتر ببینه انگار که اولین بارشه سعی کرد آروم لحاف رو پایینتر بکشه ولی متوجه شد که زیر بدن مرد گیر کرده و اگر بیشتر بکشه ممکنه که از خواب بیدارش کنه برای همین بیخیال شد و آروم به سمت موبایلش رفت و اونو برداشت اول مطمئن شد که موبایل روی سایلنت است بعد رفت توی وایبر و توی صفحه چت با مهرداد همون جا روی زمین نشست و مکالمات دیشب رو مرور کرد 18 59 تو راهید 19 01 آره توی ماشینشم 19 02 بهم خبر بده لوکیشن وایبر رو روشن کن 19 02 باشه 19 25 ببین رفته بنزین بزنه من نمیتونم خیلی چت کنم قلبم مثل گنجشک میزنه خیلی دلهره دارم 19 27 نگران نباشه بهت خوش میگذره 19 31 رفتم فعلا 19 31 دوست دارم در تماس باش 20 46 توی رستوران هستیم رفته دستشویی اینجا فوق العاده شیکه قیمت غذاها 50 بالا بود 20 49 معلومه که خیلی خوش میگذره ولی جالبه که اونجا هم صورتحساب رو ول نمیکنی 20 52 ببین ویلیام ظاهرا رفته یک تلفن بزنه ولی در واقع میخواد به من وقت بده با تو صحبت کنم میگه بریم آپارتمانش رو ببینم میگه منظره قشنگی داره 20 53 برو خوب 20 53 نه من گفتم نه 20 53 چرا 20 54 میدونی که این دعوت ممکنه به کجا ختم بشه 20 54 نه به کجا 20 55 لوس نشو 20 55 20 55 یعنی چی 20 56 یعنی چشمهات رو ببند و فکر کن یک دختر دانشجوی 25 ساله هستی چکار میکردی 20 57 مگه 25 ساله نیستم 20 57 چرا هستی ولی نابغه بودی دانشگاهت رو دو سال پیش زود تموم کردی دیگه دانشجو نیستی 20 58 باشه 20 59 باشه چی 20 59 یعنی میرفتم 20 59 خوب الان چی 20 59 الان چی یعنی چی میخواهی بگی 25 ساله نیستم 21 00 21 02 مهرداد مطمئنی 21 02 از چی از این که 25 سالته آره 21 03 لوس نشو 21 04 این راه برگشتی نداره مطمئنی 21 05 ازش خوشت اومده 21 06 بد نیست 21 07 پس من مطمئنم 21 08 ای بی غیرت 21 08 دوست دارم 21 09 خوش بگذره 21 09 مواظب بچه ها هستی همه چی خوبه 21 10 آره نگران هیچی نباش هر دو شام خوردند و خوابیدند ظرفها رو هم شستم 21 11 باشه تلفن ظاهریش تموم شده خیلی طول نمیکشه آپارتمانش رو ببینم برمیگردم 21 12 قربونت برم خوش بگذره و 21 12 اگر چیزی پیش اومد که خوشت نیومد سریع قطع کن 21 12 به من زنگ بزن میام دنبالت 21 13 بچهها رو چکار میکنی 21 13 بیدار میکنم میآیم چکار داری فوقش تاکسی میگیری دیگه 21 13 من باید برم 21 14 21 40 الان اونجا هستم طبقه 21 واحد 2107 محلم رو وایبر معلومه 21 41 آره این همون آدرسه که گفته بود طبقه که معلوم نمیشه 21 42 آپارتمان واقعاً شیکیه بزرگه ولی نه خیلی 21 43 خوش بگذره 21 44 خجالت میکشم نزدیکه آب بشم برم توی زمین 21 45 قوی باش و حال کن 21 46 فکر کنم من بیشتر برای دادن حال و بقیه چیزها اینجا هستم 21 46 برام دعا کن دوستم داری 21 47 خیلی 21 52 لباسم بازه ول خیلی نه 21 53 ولی وقتی نگاهم میکنه حس میکنم که کاملا لختم 21 53 خیلی هیزه 21 55 خوب اون با نگاه شروع کرده 21 56 فکرش هم منو میترسونه 21 57 باید برم من توی دستشویی هستم منتظر منه یک نوشیدنی بخوریم 21 57 عجله نکن خیلی وقت داری 21 58 خوش بگذره 21 59 خجالتم نده 22 01 مهرداد مطمئنی 22 01 آره عزیزم کاملا خیالت از اینجا راحت باشه فقط سعی کن بیشتر حال کنی و حال بدی 22 02 برام دعا کن چیز بدی پیش نیاد خیلی نگرانم 22 03 تو فوق العاده ای و اون هم اینو کامل میدونه همچین لعبت سکسی عمراً دوباره گیرش بیاد نگران نباش 22 04 23 34 23 36 23 37 23 37 بیشتر از قبل هم دوست دارم 23 37 تو چی منو دوست داری 23 38 23 39 23 39 23 40 چکار میکنی میآیی خونه 23 46 23 47 23 48 23 48 23 51 01 31 01 33 01 33 نگراننت بودم ولی چیزی ننوشتم چون فکر کردم شاید خواب یا مشغول باشی 01 34 01 36 خوب بود 01 37 01 38 خوشحالم 01 40 سایزش چطور بود 01 40 حالا بماند 01 41 معلمومه اصلا بد نگذشته 01 43 ازون نظر که خیلی خوب بود رفته آشپزخانه برام یک شامپاین گرون باز کنه صدام میزنه باید برم 01 44 بیشتر خوش بگذرون دوست دارم 02 34 الهام هستی 03 51 الهام خوابی 04 52 الهام جواب بده نگرانتم 05 27 در حال خوندن سطرها تمام ماجراهای دیشب با جزییات مثل یک فیلم سکسی کامل توی ذهنش مرور شد از این که مهرداد رو نگران کرده ناراحت بود ولی اصلا صدای چتها رو نشنیده بود 05 38 تازه بیدار شدم خوبم 05 40 خدا را شکر الان چهار ساعته درست نخوابیدم کم کم میخواستم با پلیس تماس بگیرم 05 40 بچه ها خوبند 05 41 در خواب شیرین 05 42 ناراحتم احساس گناه میکنم من مادر بدی هستم 05 43 قبل در این مورد صحبت کرده بودیم تو باید به خودت افتخار کنی ضمناً اونها فکر میکنند تو برای مهمانی شرکت ویستلر هستی 05 44 چطور بود چند بار دیگه 05 45 یک بار و بعد این قدر خسته بودیم که همونطوری خوابمون برد 05 46 پس امیدوارم که تو رو بودی و گرنه تا الان عین کارتنها صاف شدی 05 47 نه از کنار بود 05 47 خوب بود 05 47 عالی 05 47 کاندوم 05 48 آره هر باری که لازم بود 05 48 05 49 05 49 معلومه که اصلا بد نگذشته 05 49 خوبه کی میآیی خونه دلم برات خیلی تنگ شده 05 50 فکر کنم طرفهای 10 برسم 05 50 باشه 05 51 الان دوباره میخوابم خسته هستم 05 52 در تماس باش دوست دارم خیلی خیالش راحت شد کمی سردش بود خواست دوباره خودش رو بپوشونه و یواش بره زیر لحاف ولی یک دفعه یک حس اطمینان به نفس خوبی بهش دست داد بلند شد ملحفه را از بدنش پایین انداخت الان فقط جوراب شلواری پاره پوره گوشوارهها دستبند گردنبند و حلقه ازدواجش تنش بود توی آینه نگاهی به بدن لخت خودش کرد هیچوقت خودش رو این طور زیبا و سکسی ندیده بود نوک پستانهاش گردنش اطراف کمرش و بین پاهاش کمی قرمز و کبود بود و ماتیکش کاملا پخش شده بود یکی دو تا لکه سفید لابلای موهای آشفته اش بودند همون سفیدیها روی پستانها زیر ناف و روی گردن هم دیده میشدند بر خلاف انتظارش حس خیلی مطبوع از دیدن این کبودیها و سفیدیها بهش دست داد به چشمهای خودش توی آینه نگاهی کرد و یکبار دیگه بدنش رو برانداز کرد هیچوقت در زندگی اینطور حس اطمینان به نفس نکرده بود یک نگاه دیگه به این اطاق خواب خیلی شیک و پنجره بزرگ و تصویر زیبای پارک بیرون انداخت یک حس آرامش خوبی بهش دست داد به طرف کیفش رفت و دو تا آدامس نعنای اکسل برداشت یکی رو توی دهن خودش گذاشت و به سمت تخت رفت همونطور لخت جلوی تخت ایستاد و در حالی که به طرز شهوانی آدامس میجوید لحاف رو از روی همبازیش کنار زد به طوری که روی بدن دوست پسرش کاملا باز شد و از خواب بیدارش کرد هر دو به هم لبخند کاملا معنی داری زدند ویلیام در حالی که لخت مادرزاد بود روی آرنجهایش کمي بلند شد و با حالتی خیلی مهربان گفت الهام با لبخند شیطنت آمیزی جواب داد الهام بدنش را کشید و صاف ایستاد پستانهای برهنه سکسی رو جلو و پاهایش را کمی از هم باز کرد و بعد از مکثی با قدمهایی ظریف و مطمئن در حالی که پستانهایش را میمالید و خیلی شهوانی آدامس میجوید رفت روی تخت و روی پایین شکم ویلیام که کاملا تعجب زده و با دهن باز نگاه میکرد نشست الهام کاملا سفت شدن ويليام رو بین پاهای خودش حس کرد آدامس توی مشتش رو توی دهن متعجب اون گذاشت و به ناز و عشوه نوک انگشتهاش رو زیر چونه ویلیام گذاشت و اونو بست بعد دستش رو با قدرت روی سینه ویلیام گذاشت و محکم به عقب هل داد و با حالتي بسیار عشوه ای و شهوانی گقت 3 بعد در مقابل چشمهای حیرتزده ویلیام نوک پستان خودش رو توی دهان خودش کرد و مثل یک دختر بیست و دو ساله لاشی با زبون نوکش را لیسید کارش جواب داد وبلافاصله فشار به شدت دراز شدن ویلیام رو بین پاهایش کاملا احساس کرد و خیالش راحت شد که عشقبازی لذتبخشی در پیش است دست راستش را روی شانه عضلانی و عریض ویلیام گذاشت و با دست چپ بازوی ماهیچه ای و سفت ویلیام را گرفت نوک زبانش رو روی نوک سینه ویلیام گذاشت کمی مکید تا صدای آه و اوه ویلیام بلند شد بعد به آرامی زبون رو با حالتی رقصگونه از روی سینه به گردن تا زیر چانه حرکت داد و تا لبهای ویلیام رسوند لبهاش رو محکم روی لبهای ویلیام قفل کرد و زبون دراز و زیبایش رو از بین لبها وارد دهان پسر کرد به زبون اون تماس داد و در حالی که پستانهای خوشگلش رو با رقصی زیبا روی سینه های عضلانی و سفید ویلیام میسابید با حرارتی شدید شروع به عشقبازی کرد پایان نوشته

Date: May 7, 2020

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *