فریبا زن روستایی

0 views
0%

سلام من اسمم مهران هست و بچه شیراز قد 172 و وزن 82 و36سالمه و قیافه معمولی دارم در ضمن من ازدواج کردم و الان دوتا بچه دارم چهار سال پیش یکی از فامیلای خانمم که یه پسر روستایی و کارگر ساختمون و عمله و بنایی بود ازدواج کرد اسمش اکبر هس اکبر با دختر همسایشون ازدواج کرد که یه دختر خوشکل و خوش هیکل و چشم درشت من تو شیراز تو یه شرکت بزرگ کار میکنم و راننده هستم پارسال یعنی 94 اکبر بهم گفت اینجا کار نیست و من بدهکارم و تو شیراز واسم کار پیدا کن و از این حرفها از یه طرف اکبر کار کن نبود و همش دنبال یه شغل دیگه بود به قول معروف مثل گنجشک از این شاخه به اون شاخه میپرید از یه طرفم زنش فریبا بد جوری رفته بود رو مخم خلاصه تو شرکت یه کاری واسش گیر اوردم و گشتم یه سوییت نزدک شرکت پیدا کردم و اکبر و فریبا اومدن شیراز اکبر و فریبا تو شیراز فامیل فقط ما رو داشتن از روز اول و اسباب کشی مت رفتم رو مخ فریبا سعی میکردم بیشتر برم خونشون و کمکشون کنم هر روز به یه بهونه ای تنظیم و سرویس کولر و این حرفها میرفتم البته چون راننده شرکت بودم سعی میکردم زمانی که اکبر سر کاره برم خونش و خودمو به فریبا نزدیک کنم یه روز بهم گفت جعبه آچارتو بیار اجاق گازمون مشکل بهم زده منم رفتم سرویسش کردم و بهش گفتم بیا و ببین و اگه مشکلی داره باز درستش کنم وقتی اومد تو اشپزخونه و خواست برگرده اروم جوری که بنظر بیاد حواسم نبوده دست کشیدم رو باسن فریبا 5 دقه نشد گفت بیا چرخ خیاطیمم روغن کاری کن اونجا هم یه دستی به باسنش زدم هیچی نگفت خداحافظی کردم و راه رفتم تو راه اس داد و تشکر کرد منم جواب دادم یه اس عاشقانه دادم اونم سریه یکی فرستاد اس دادنا شروع شد کم کم از دل و دوس داشتن و احساس و یواش یواش حرفای سکسی و اینا بهش گفتم دوست دارم گفت تو زن داری و منم شوهر این حرفت درس نیس سعی کردم بیشتر اس سکسی بدم و موفق هم شدم تا سر درد دل باز کرد و از زمان کم تو رابطش با اکبر و ارضا نشدن و اینا گفت میگفت اکبر زود انزاله و خیلی وقتا با کردن توش هم نمیرسه که ابش میاد خودشم عاشق ساک زدن و کیر خوردن از سایز کوچک کیر اکبر هم مینالید یه روز بهم گفت میخوام بغلت کنم منم سیاست بخرج دادم اول گفتم نه تو بعدش پشیمون میشی و عذاب وجدان میگیری و قهر میکن و این حرفا گفت فقط بزار بغلت کنم بغلم کرد و یکی دو دقه صفت چسبید بهم بعدش رفت کنا ر و گفتم حالا پشمونی گفت نه بازم بغلتو میخوام اینبار من بغلش کردم جوری که کیرم رو رو کس تپلش حس کنه انگار برقش گرفته باشه گفت بسه و برو الانه اکبر بیاد تو راه اس داد و از زمان سکس کردن من پرسید و اندازا کیرم اول که کمر سفتی دارم و با این وجود تاخیری میزنم تا بیشتر حال کنم و کیرمم 20 سانته بهش گفتم نیم ساعت چهل دقه سکس میکنم و کیرمم20 سانته میگفت مگه میشه مال اکبر 12 تا 13 سانته مگه کیر 20 سانتی هم داریم خلاصه دو روز بعد تو خونشون با فریبا تنها نشسته بودم و داشتم لاس میزدم که گفت اجازه هس کیرتو بگیرم دستم من گفتم مال خودته اصلا بخورش ولی منم سینه میخوام سینه هاش 80 بود گفت دست بزن ولی ولی نگاه نکن کیرمو در اوردم و دادم دستش و شروع کردم به سینه مالیدن داشت با کیرم بازی میکرد که گفتم فریبا میتونی بخوریش با تعجب گفت همش گفتم اره شروع کرد به ساک زدن و چند دقه بعد درازش کردم و خوابوندمش و دامن و شورشو در اورد و گفت فقط بمال رو خوروسکم میخوام حال کنم منم همین کارو کردم و هی کیرمو میمالیدم رو خروسکش داشت از شهوت میمرد کسش خیسه خیس بود منم هی با کیرم خروسکشو میمالیدم و هی سر کیرمو میزاشتم در سوراخ کسش و یه ریزه فشار میداده همش ناله میکرد و میگفت حواست باشه کیرت نره توش منم هی فشار میدادم در سوراخش و هی خروسکشو میمالیدم تا کم کم سرشو میکردم تو کسش یه دفعه یه یه نگاهی کرد و گفت تو که داری میکنی همش بکن توش منم از خدا خواسته شروع کردم به تلمبه زدن و فریبا هم اه و ناله میکرد برش گردوندم داگ استیل کیرمو گذاشتم در کسش شروع کردم بازم تلمبه زدن صدای اه و نالش تمام خونه رو پر کرده بود وقتی میزدم تو کسش سینهاش تکون میخورد گاهی چشماشو میبست و ناله میکرد گاهی تو چشام خیره میشد و ناله میکرد تا کیرمو از تو کسش در میاوردم با چشماش التماس میکرد که بکن توش یه نیم ساعتی همه مدلی کردمش و خودشم چهار پنج بار ارضا شد فقط وسط ناله هاش میگفت نریزی توش کارم که تموم شد کیرمو از تو کسش کشیدم بیرون ابمو ریختم رو شکمش و رفت خودشو شست و واسم اب میوه اورد فکر میکردم دیگه بهم حال نده نگو که خودش اوج لذتو برده بود و تا روزی که اکبر تو شرکت کار میکرد منم فریبا رو میکردم فریبا یه زن فوقالعاده شهوتی بود و بعد از چند روز رو مخش رفتم که بهم کون هم داد الان از شیراز رفتن ولی هر روز واسم از خودش عکس میفرسه دوسش داشتم زن خوشکل و خوش هیکل و شهوتی بود ببخشید طولانی شد ممنون که وقت گذاشتین و خوندین نوشته

Date: December 28, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *