لاک صورتی

0 views
0%

سلام این داستان از یه سایت کپی شده و نوشته خودم نیست ولی جالبه و برای خودم یه الگو هست تا از میس بودنم نهایت لذتو ببرم خوش باشین امروز می خوام براتون داستان خودم و سگ كثیف و اشغالم را براتون تعریف كنم من سارا هستم و 20 سال دارم و دانشجو هستم من در یكی از روز های گرم تابستان برای قدم زدن به بیرون رفته بودم من به خاطر گرمی هوا صندل پام بود و پام با لاك های صورتی خودش می درخشید پایی كه هر پسری رو از پا میتونه در بیاره نمیدونم چرا اونروز در خیابان اب جاری بود منم حواسم نبود پام رفت تو اب و من برای تمیز كردن پای خودم به یك پارك كه كوچ بغلی بود رفتم رو یكی از صندلی ها نشستم و پام رو از صندل دراوردم و با دستمال مشغول تمیز كردن پام شدم كه یك پسره نسبتا خوشتیپ دیدم داره میاد ترفم منم به روم نیاوردم و مشغول كارم شدم اون امد نزدیك من و گفت به بخشید خانم منم سرم رو گرفتم بالا و گفتم بله گفت اگه اجازه بدید من پاتون را پاك كنم اگه اجازه بدین من سگتون بشم اگه اجازه بدین من پا بوس شما بشم و من كه كاملا جا خورد بودم ولی چون قبلا در سایت های دیگه با این قضیه اشنا شده بودم سری به خودم امدم و چون بدم نمیومد گفتم كثافت جلو اربابت می ایستی سری مثل سگ بشین اونم جا خورده بود به اطرافش نگاه كرد و چون4 5 نفر اون اطراف بودن گفت اخه ایجا نمیشه من گفتم یا همینجا جلوی من مثل سگ چهار دست و پا میشی یا گورت و گم كن از جلو چشم گم شو اونم چون نمیخواست من و از دست بده چون من هم زیبام هم خوش هیكل ها دارای دست و پای زیبا و خوش صدا و گفت نه و سری چهار دست پا شد منم صندلمو انداختم جلوش و گفتم قشنگ با زبونت تمیز می كنیش اگه یه خورده كثیف باشه تنبیه میشی اونم سری مشغول شد بعد از یه مدت همه كسانی كه اون اطراف بودن داشتن به ما نگاه می كردن و می خندیدن منم یه چشم غره بهشون رفتم و سری روشون رو بر گردوندن بعد از یه مدت گفت تمام شد منم كه كلی حال میكردم ولی به روم نیاوردم و گفتم كثافت من اربابه تویم تمام شد چیه تو سگ منی از این به بد هر كاری كه به تو گفتم انجام دادی پارس می كنی و تا موقعی كه بهت اجازه ندادم زر نمیزنی و بعد اون یكی صندلم رو انداختم جلوش و شروع كرد بعد از یه مدتی پارس كرد منم با یه لبخند تحقیر امیز گفتم بلند تر توله سگ و اینبار بلند تر پارس كرد منم پام رو بوردم جلو و گفتم به بوس شروع به بوسیدن كرد مثل یه سگ هار و گرسنه كه به غذا رسیده منم گفتم حالا پامو تمیز كن قشنگ برق بزنه لای انگشتام و تمام پام شروع كرد به لیسیدن منم پامو جا به جا می كردم تا كاملا تمیز شه بعد اون یكی پام به همین منوال بعد گفتم دونه دونه انگشتای پام رو میك بزن شروع كرد میك زدن بعد از 5 دقیقه گفتم بسسته دیگه من باید برم شماره موبایلش رو گرفتم گفتم برو گمشو بهت زنگ می زنم از اون به بعد روزی1 2 زنگ میزدم و حسابی تحقیرش می كردم كه از پشت تلفن پارس كن و تو لیاقت سگ بودن منم نداری و كثافت اشغال مواقعی هم كه می فهمیدم دلش میخواد بازم زنگ بزنم زنك نمیزدم و همش حالشو می گرفتم یك ماه به همین منوال گذشت اون هم دیگه خودشو سگ من میدونست و تمام دستوراتمو انجام می داد دیگه شده بود رانندم و كارگرم و مشقامو انجام میداد و توالت و و تمام كارم با اون بود تا یك روز فهمیدم كه مامانش و باباش و خواهرش می خوان 1 هفته برن مسافرت منم گفتم كه باید 1 هفته بتمرگه خونه و با اونا نره منم با هزا بد بختی گفتم با دوستام می خوام 1 هفته برم شمال و خونه و پیچوندم من بعد از رفتن اونا به شمال زنگ زدم گفتم بیاد دنبالم امد دنبالم و رفتیم خونش مامان بابای منم كه فكر می كردن من رفتم شمال خونه ی بزرگ و مرتبی داشتن من رفتم اتاقش و بش گفتم اتاقش مثل چراگاه هستش بعد گفتم بره تو اتاق و كاملا لخت شه بیاد بیرون اونم رفت لخت شد و امد منم سری با پا زدم به التش چون هم شاخ شده بود و هم ایستاده بود گفتم كثافت از این به بعد جلو من مثل یه سگ هستی و باید چهار دست پا باشی وگرنه تنبیه میش بعد از تو كیفم قلاده ای كه براش گرفته بودم دراورم اون هنوز داشت از درد به خودش می پیچید گفتم بسه خودتو لوس نكن بعد از یه مدتی چهار دست پا شد منم قلادشه بستم بهش و دنباله خودم كشوندمش اتاق خواهرش و گفتم اینجا از این به بعد اتاق منه اونم گفب بله گفتم چی بعد یهو حواسش امد سره جاش شروع كرد به پارس كردن منم باسه تنبیه یه لقد محكم دیگه نثارش كردم و دنبال خودم كشوندمش من گفتم می خوام لباس عوض كنم لباسامو دراورم كاملا لخت شدم و لباس های تنگ خودمو پوشیدم باز دیدم التش شاخ شده یه خنده ای بلند كردمو گفتم باز كه التت شاخ شده سرش رو انداخت پایین و یه پارس ارام كرد منم گفتم ادمت می كنم و قلادشو گرفتم و دنبال خودم كشوندمش بردمش تو اشپز خانه و گفتم شام كجاس چون بهش گفته بودم درست كنه امد طرف فر و چون اجازه نداشت حرف بزنه فهمیدم گذاشته تو فر و گفتم وایسا و قلادش رو بستم به میز اشپز خانه و قضا رو اوردم كشیدم و در حال خوردن كه بودم كه حواسم افتاد به امید كه همون سگم باشه گفتم تم هم قضا می خوای با اشاره سر بهم فهموند اره گفتم تو سگه منی و باید ته مونده قضا منو بخوری و گقتم الان تا من قضام تموم شه شصت پامو بخور فقط حواستو جمع كن كه ناخونم نشكنه و اونم معلوم بود داره دقت می كنه و حواسشو كاملا جمع كرده تا ناخون شصت پام نشكنه و من تنبیهش نكنم بعد از قضا خوردنم ته مونده قضامو انداختم زیره میز و گفتم بخور و شروع كرد بعد از قضا خوردنش گفتم من باید برم حمام و تو هم باید بیای تا تمیزت كنم و من رفتم حموم و اون دنبالم من كه كاملا لخت شده بودم اونم كه همیشه لخت بود گفتم گوشه حمام وایسه من شروع كردو به شستن خودم معلوم بود كه حسابی شهوتی شده و بدن منم كه كاملا برق میزد گفتم توله تو كه باز التت شاخ شده سرشو انداخت پایین صابون رو انداختم جلوش و گفتم بیا پامو تمیز كا با صابون امد و با ارامش پامو تمییز كرد ولی یه نگاه هایی به بدن من و صورت من مینداخت من شهوت رو از چشماش می خوندم گفتم كثافت همین پامم از سرت زیاده دیگه پرو نشو اگه یه نگا دیگه بندازی تنبیهت میكنم حسابی ترسیده بود دیگه چشم از پای من بر نداشت و با صابون تمیز تمیز كرد و با پا یه لگد دیگه به التش زدم گریه اش در اومد و شروع كرد به داد زدن گفتم خفه شو و خودم و اب کشیدم و گفتم خودتو بشور بیا بیرون من امدم بیرون فقط قبل از امدن دیدم باز التش شاخ شده باسه همین گفتم همینجور نگهش دار باش كار دارم و امدم بیرون و رفتم اتاقه خواهرش و شروع كردم به ارایش كردن خودم ارایشم كه داشت تمام می شد صدای زوزش امد صداش كردم و امد منو كه لخت دید جا خورد گفتم همونجا بتمرگ تا من ارایشم تمام شه ارایشم كه تموم شد حسابی شهوتی شده بود و می خواست طرف من بیاد كه من با پا بهش كوبوندمو پخش زمینش كردم بعد دوباره زنجیره قلادشو بستم بردم بستمش به در اتاق و لاك های پا و دستم رو درست كردم بعد قلادشو باز كردم و گفتم بره طناب بیاره رفت اورد بعد دست و پاش رو بستم به چهار گوشه ی اتاق به صورت حرف ایكس در اومده بود بعد از كیفم یك شمع و كبریت در اوردم و شمع رو روشن كردم و گذاشتم رو میز و با حركات خودم اونو حسابی شهوتی كردم بعد با پام یه خورده با التش بازی كردم حسابی شاخ شده بود ولی از ترس ایكه چی كار می خوام كنم رنگ و روش پریده بود و یه خورده باسنم و ك م رو بردم جلو حسابی شهوتی شده بود تا می خواست زبون بزنه می اوردم كنار كه تو خماریش به مونه بهد دیگه داشت التش می تركید شمع رو اوردم و خودم توری نشستم كه حسابی به التش مسلط باشم بعد یه خورده شمع رو كج كردم دیدم از ترس داره میمیره ولی سگ بودن من لیاقت می خواد باید تحمل داشته باشه به بلاخره با یه دست التش با یه دست شمع رو گرفتم با دستم لایه التش رو باز كردم و شمع رو كامل كج كردو اولین قطره كه ریخت التش خوابید داشت داد میزد گریه میكرد زور میزد طناب رو باز كنه نمیتونست بعد با دو دست التش رو گرفتم و شروع كردم به خندیدن و گفتم دیگه التت هم مثل خودت تو دستای منه بعد رفتم جلو رو سینش نشستم ك م رو با دهنش میزون كردم و شاشیدم تو دهنش اونم مجبور بود همه رو قورت بده بعد نشستم رو صورتش و با زبونش پاك كرد ك م رو بعد بازش كردم و رفتم لباس چسبونمو پوشیدم و رفتم رو تخت خوابیدم اونم زیره پای من خوابید بهش گفتم فردا صبح قبل از من پا میشی صبحانرو اماده میكنی خودتم نمیخوری و بعد پامو گذاشتم رو صورتش و خوابیدم و با سجد كردن و بوسیدن و لیسید از من تشكر كرد كه اجازه دادم رو پام بخوابه فرستنده

Date: December 10, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *