ماجراهای شاهین و ویدا ۳

0 views
0%

9 85 8 7 8 8 1 8 7 9 87 8 7 8 8 4 8 7 9 87 8 9 86 9 88 9 88 8 8 8 7 2 قسمت قبل تو طول تابستان من به دفعات سراغ ویدا می رفتم و اون همیشه با آغوش باز از من استقبال می کرد ولی این موضوع دیگه داشت کمی خطرناک می شد چون شهریور ماه هم روزها رو به کوتاهی می گذاشت و هم اینکه معمولا فامیل های ویدا برای گردش و خرید از شهرستان به تهران می اومدند و ما به همین دلیل تصمیم گرفتیم جریان ملاقاتمون تو منزل رو موقتی هم شده متوقف کنیم من شرکتی در تهران دارم که مجاور به شرکت دوستمم هست چون من معمولا سفرهای خارجی می روم کارمندام که به غیر از کارپردازم خانم هستند وقت نهار رو تو واحد دوستم که آشپزخونه ی مجهز داره با کارمنداش می گذرونند و کارپردازم هم زمانی که حضور داره با اونها ناهارشان رو می خورند ولی بیشتر وقت ها تو فروشگاه یا انباره شرکت هستش و یا خارج از شرکت برای انجام امور بانکی و غیره فکری به نظرم رسیده بود که اگه ویدا قبول می کرد عالی می شد از ویدا دعوت به همکاری بصورت پاره وقت توی شرکتم کردم تا زمانی که من نیستم اون امور رو دست بگیره و با هماهنگی با من شرکت رو اداره کنه و وقتی هم من بر می گردم هم بتونه به راحتی پیشم باشه و یا اینکه اگه خواست مواقعی بتونه برای کارهای شخصی مرخصی بگیره و نیاد من چهارشنبه این پیشنهاد رو به ویدا دادم و خیلی خوشحال شد و تصمیم بر این شد که از شنبه صبح کارش رو شروع کنه به همین خاطر به دنبال مهدکودکی برای ندا کوچولو گشت و ثبت نامش کرد و چون ساعت سه بعد از ظهر باید ندا رو از مهد می برد خونه قرارمون این شد بتونه تا ساعت دو شرکت باشه روز موعود رسید و من به ویدا گفتم که روز اول نیم ساعت دیرتر بیاد تا من قبلش شرکت باشم و دخترها رو آماده کنم و هماهنگی های اولیه رو باهاشون انجام بدم صبح ساعت ۸ ۳۰ همه رو اتاق مدیریت جمع کردم و جریان ویدا رو بهشون توضیح دادم و گفتم ایشون جانشین من هستند و هر چی که ایشون بگن انگار من گفتم از چهارشنبه یه میز توی اتاق مدیریت براش در نظر گرفته بودم و از کارپرداز شرکت خواسته بودم میز و تجهیزات رو روی میز بچینه و یه لپ تاپ هم برای ویدا در نظر گرفته بودم موقعیت میز ویدا طوری بود که دست راست من رو به دیواری می نشست که در ورودی در آن قرار داشت به این صورت کسی نمی تونست مانیتورش رو ببینه و پشتش هم به من بود میز من هم عمود بر میز ویدا بود خوشبختانه از اولی که شرکت راه افتاده بود من این موضوع رو بین کارمندام جا انداخته بودم که در اتاق من همیشه بسته است و قبل اومدن به اتاقم باید از تلفن داخلی تماس بگیرید و در صورت مساعد بودنم می تونید وارد اتاقم بشید و با حضور ویدا این حساسیت براشون بوجود نمی آمد که چرا تا الان در اتاق باز می موند و الان می بندین سر ساعت ۹ ۰۰ زنگ در شرکت به صدا در اومد و ویدا جون وارد شرکت شدند منشی شرکت با دفترم تماس گرفت و من برای استقبال به بیرون دفترم رفتم و از اونجایی که تو شرکت من همه رو با اسم کوچیک صدا می زنم بعد احوال پرسی به همکارانم ویدا جان رو معرفی کردم و بقیه ی بچه ها رو هم تک تک با اسم کوچک به ویدا معرفی کردم و به سمت دفترم راهنماییش کردم خداییش ویدا با اون تیپی که زده بود خیلی تیکه شده بود یه شلوار مشکی استرچ تنگ با یه مانتوی کوتاه که تا کمرش فیت تنش بود و پایینش آزاد بود به جرأت می تونم بگم بین بچه های شرکت از همشون سرتر بود با وجود اینکه حداقل باهاشون ۶ سال اختلاف سن داشت ویدا وارد اتاق شد و من هم در رو پشت سرم بستم ویدا پشت به من بود و بعدِ وارد شدن وایستاد و یه لحظه برگشت و با هم روبرو شدیم باز برق همیشگی تو چشاش بود و لبخندی ملیح به لبای قلوه ایش داشت برای یه لحظه چشم تو چشم شدیم و من دستام رو به پهلوهاش گذاشتم و لبام رو نزدیک لباش کردم و یه بوس کوچیک از لباش گرفتم و چون می دونستم که الان منشی برای پرسیدن و آوردن چایی تماس می گیره هدایتش کردم سمت صندلی میز کنفرانسی که عمود بر میز خودم بود و صندلی رو براش عقب کشیدم و ویدا هم با عشوه ی خاصی روی صندلی نشست بوی عطرش دیوونم کرده بود و دوست داشتم هر چه زودتر بتونم لختش کنم و یه حال حسابی با هم بکنیم توی این فکرها بودم که تلفن اتاقم زنگ خورد و من هم جواب داد منشی برای چایی و قهوه سوال می کرد که من هم از ویدا پرسیدم ببینم چایی دوست داره یا قهوه و ویدا قهوه خواست و من هم سفارش دو تا قهوه رو دادم برای اینکه کسی مشکوک نشه روی صندلی خودم نشستم و سعی کردم با صدای بلند و رسمی با ویدا حرف بزنم حین حرفامون ویدا مدام عشوه می اومد و بوس میفرستاد برام چشمک می زد و دلبری می کرد برام یه پنج دقیقه نگذشته بود که در اتاق رو زدن و با اجازه ی من منشی در رو باز کرد و با سینی قهوه و بیسکویت وارد شد و تعارف کرد و ظرف بیسکویت رو روی میز گذاشت و رفت دیگه تقریبا مطمئن بودم تا دو ساعت دیگه کسی مزاحممون نمیشه بعد خوردن قهوه ها از ویدا خواستم بیاد پشت میزی که براش در نظر گرفته بودم بشینه و اونم از خدا خواسته اومد و روی صندلی نشست من هم لپ تاپ رو براش باز کردم و گفتم این کامپیوتر کاریه تو هستش و از این به بعد کارهات رو با این کامپیوتر انجام میدی و از این حرف ها همینطور که توضیح می دادم خودم رو بیشتر بهش نزدیکتر می کردم و دیگه توان این رو نداشتم که جلوی خود رو بگیرم همینطوری صندلی من پشت صندلیش قرار داشت بغلش کردم و دستم رو گذاشتم رو سینه هاش برگشت گفت دیوونه یهو کسی میاد و من هم جواب دادم تا کسی زنگ نزنه نمیتونه وارد شه سینه هاش داشت به مانتوش فشار می آورد و من هم یکی از دکمه هاش رو باز کردم و با باز کردن من بوی عطر شدیدتر شد صورتش رو سمت من برگردوند و یه بوس از لبام کرد ولی اجازه نداد لبهاش رو بخورم چون گفت ضایع میشه و آرایشش به هم میریزه و اگه کسی بیاد متوجه میشه مجبور بودم به همون یه دکمه بسنده کنم و سینه هاش رو که از تاپش زده بود بیرون رو بمالم و دست دیگم رو از روی شلوار به کسش برسونم و براش بمالم دیگه یواش یواش داشت حالی به حالی می شد و این رو می شد از صدای نفسهاش و پیچ هایی که به خودش می داد متوجه شد همینطور که داشتم کسش رو می مالیدم از روی مانتو دستی به وجود سکسیش می کشیدم از اونجایی که شلوارش حالت استرچ و کشی داشت کاملا به کسش چسبیده بود و می شد فهمید که کسش داره مرطوب تر میشه شالش رو کنار زدم شروع کردن به بوسیدن و خوردن گردنش و این بیشتر حشریترش می کرد دست راستش رو رو دستم گذاشت و بیشتر به دستم که روی کسش بود فشار می داد و آروم زیپ شلوارش رو کشید پایین و دکمه ی شلوارش رو هم باز کرد و منم خوشحال دستم رو به شورتش رسوندم وای چه شورت نرمی تنش بود این من رو بیشتر تحریک می کرد و یه لحظه نگاهی به شورتش انداختم یه شورت لئوپارد تنش کرده بود که حسابی روی کس صافش لیز می خورد کمی از روی شورت کسش رو مالیدم و کم کم دستم رو زیر شورت رسوندم تا کسش رو حال بیارم خیلی خیس بود و خیلی داغ جوری که دستم با حرارت کسش داغ شد دستم رو روی چوچولش می کشیدم و این دیوونش می کرد و یواش یواش به پایین روی سوراخ کسش میرسوندم و دوباره روی چوچولش بر می گشتم و این کار رو اونقدر تکرار کردم که کسش حسابی خیس کرد و خودش رو به جلو وِل کرد و کم کم بدنش لرزید و پاهاش رو به هم فشار داد دیگه برای ویدا همه چی تموم شده بود اون ارضا شد و من موندم و کیر راست شدم و دستم که بین پاهاش که به هم چسبونده بود گیر افتاده بود کمی دستم بین پاش بود تا به خودش اومد و ازم تشکر کرد منم دستم رو از لای کسش درآوردم و تو دهنم کردم ویدا ازم پرسید پس توی چی می خوای برات بخورم منم گفتم هنوز وقت زیاده بیچاره نمی دونست چه برنامه ای براش ریختم بعدش که حالش یکم سر جا اومد خودش رو مرتب کرد و یه سر دستشویی رفت و برگشت من چند روز بعد باید یه سفر دیگه می رفتم برا همین بعد برگشتنش از دستشویی شروع کردم بعضی کارها رو که در نبود من باید انجام می داد رو براش توضیح دادم تا در نبودم سوتی نده و به همه چی کنترل داشته باشه خلاصه ساعت ۱۲ شد و با منشی تماس گرفتم تا طبق معمول هر روز غذا سفارش بده و ازش خواستم تا منو های غذا رو برامون بیاره تا ویداجونم بتونه انتخاب کنه منوها که اومد ویدا گفت خیلی ضعف دارم من یه غذای کامل و سیر کن میخوام منم بهش چلوکباب مخصوصی که مال یکی از رستوران های معروف نزدیک شرکتمون بود رو پیشنهاد دادم چون غذاش عالی بود مقدارشم مناسب بود و غذا رو هم سریع میآوردن میدونستم که حدود ۴۵ دقیقه طول میکشه که غذا برسه و کارمندام معمولا ساعت ۱۳ ۰۰ برای غذا همگی شرکت رو ترک می کردن برای اینکه هم ویدا رو تست کنم و هم زمان بگذره از ویدا خواستم یه کار رو برام انجام بده و اونم اطاعت کرد و کار خودش رو شروع کرد ساعت حدود ۱۲ ۳۰ بود که کارش تموم شد و بهم گفت که کار من تمومه منم ازش خواستم گوشی هدفون لپ تاپ رو بگوشش بزاره و چون روی همه ی کامپیوترهای شرکت برنامه نت ساپورت رو نصب داشتم میتونستم با کامپیوترم لپ تاپش رو کنترل کنم وارد یک از فولدرهایی شدم که از قبل طبق نقشم براش کپی کرده بودم شدم و توی فولدر عکس ها رفتم و فولدری رو که مربوط به عکس های مردهای سکسی بود رو باز کردم با باز شدن فولدر یهو شوکه شد و با دهن باز برگشت یه نگاهه به من کرد و منم با اشاره بهش فهموندم که عکس ها رو ببین کامپیوتر خودمم آماده گذاشته بودم تا غذا اومد صفحه ی مانیتور ویدا رو خاموش کنم تا کسی نبینه حسابی داشت عکس ها رو می خورد رو کیرها زوم می کرد و با دقت نگاهشون می کرد فولدر ها رو به ترتیب گذاشته بودم و فولدر بعدی فولدر عکس هایی بود که مرد ها کس هاشون رو می خوردن و همینطور ویدئوی خوردن کس ها دوباره با هیجان داشت خوردن کس ها رو نگاه می کرد که ساعت حدود ۱۲ ۵۵ دقیقه شده بود که زنگ در شرکت به صدا در اومد و منم سریع مانیتور ویدا رو خاموش کردم بعد از یه دقیقه منشی در زد و وارد شد و غذا رو رو میز گذاشت و من ازش خواستم نچینه اونم اجازه گرفت که با همکاران دیگش به شرکت بغلی برن که منم موافقتم رو با سر اعلام کردم و خداحافظی کرد و رفت بعد دو دقیقه صدای در شرکت رو شنیدم و به بهانه ی شستن دستم رفتم بیرون رو چک کردم همشون رفته بودن و من و ویدا تنها شده بودیم تو شرکت برگشتم تو اتاق و مانیتورش رو روشن کردم و رفتم پشت سرش و عکس ها رو با هم می دیدیم و یه ویدئوی سکس کامل براش گذاشتم داشت با دهن آب افتاده فیلم رو می دید منم آروم دستم رو گذاشتم رو رونش که یهو برگشت و لباش رو گذاشت رو لبام هیچوقت از خوردن لباش سیر نمی شدم با یه دستم دکمه های مانتوش رو باز می کردم و با دست دیگم هم کسش رو می مالیدم چشمش به مانیتور بود و دیگه حسابی داغ کرده بود ازش پرسیدم اول غذا یا کیر جواب داد کیر می خوام منم به آرومی مانتوش رو از روی شونه هاش به پایین کشیدم و شروع کردم به بوسیدن گردن و شونه هاش و یواش یواش با چرخوندن صندلیش پایینتر می رفتم دستم رو از زیر تاپش بردم زیر سوتینش و سینه هاش رو دستم گرفتم و کمی مالیدمشون دستم رو به پشتش رسوندم و قفل سوتینش رو باز کردم و با تاپش با یه حرکت از تنش درآوردم چی می دیدم سینه های خوردنیش جلوی من بود و با یه اشاره افتادم به جون سینه هاش بعد کمی خوردن دستام رو زیر رونش انداختم و بلندش کردم و گذاشتمش رو میز کنفرانس اونم بیکار نبود و یه دستش به کیر من بود داشت فشارش می داد همینطور که سینه هاش رو می خوردم میومدم پایینتر و وقتی اطراف نافش می رسیدم تنش شروع به لرزیدن می کرد دوباره بالا رفتم و ازش لب گرفتم و دستم رو گذاشتم رو کسش و یکم مالیدم بین پاهاش حسابی خیس بود دکمه ی شلوارش رو باز کردم و زیپش رو کشیدم پایین و شلوارش رو از تنش درآوردم و از کف پاهاش شروع کردم به بوسیدن و اومدن سمت کس ویداجونم بوی کسش من رو دیونه کرده بود کمی با زبونم از روی شورت لئوپاردش کسش رو لیس زدم و به آرومی با انگشتم شورتش رو زدم کنار تا کسش رو براش بخورم کسش حسابی خیس بود و آبش چسبیده بود به شورتش و کش میومد این بیشتر من رو شهوتی کرد و شورتش رو گرفتم و از پاش درآوردم آب کسش اونقدر زیاد بود که وقت درآوردن شورتش تا رون پاش کش اومد و منم وقت و تلف نکردم و از روی رونش شروع کردم به لیسیدن تا به کسش رسیدم و زبونم رو گذاشتم رو چوچولش یه آه بلند کشید که کم مونده بود که آبم رو با اون صدای سکسیش بیاره کمی با زبونم رو چوچولش بازی دادم می تونستم آب براقی که داشت از کسش میزد بیرون رو ببینم زبونم رو بردم پایین تا به سوراخ کسش رسیدم آبهایی که داشت سمت سوراخ کونش می رفت رو با زبونم کشیدم بالا و بعد کمی بازی دادن رو سوراخش همه رو خوردم و دوباره برگشتم روی برجستگی چوچولش و دوباره زبون میزدم کمرش رو بالا پایین می کرد و می گفت آره دوست دارم بخورش آروم آروم تر تا سرم رو کمی از کسش دور میکردم آبش رو می دیدم که دوباره از سوراخش جاری شده یهو گفت بسه میخوام کیرت رو بخورم منم بالا اومدم و با لبای آب کسیم ازش لب گرفتم و حسابی آب کسش رو از رو لبام لیسید و منم کمربندم رو باز کردم وشلوار و شورتم رو کشیدم پایین و کیرم افتاد بیرون ویدا از روی میز اومد پایین و دو زانو نشست و تخمام رو دستش گرفت و کیرم رو هل دادم تو دهنش با ولع داشت می خوردش کیرم زیاد بزرگ نیست ولی همین قدرشم برای جا شدن تو دهنش زیاد بود ولی همه رو یه دفعه تا حلقش می داد تو خیلی حرفه ای می خورد و خیلی تحریکم می کرد دیگه تحمل نداشتم بهش گفتم روی میز دراز بکشه و منم تخته ی زیر پایی زیر میزم رو کشیدم بغل میز تا برم روش تا به راحتی بتونم ترتیب کسش رو بدم کیرم رو آروم میکشیدم روی کسش آبش کمی یخ شده بود ولی با چند باری که روی کسش کشیدم دوباره ناله هاش شروع شد هی میگفت بکن تو ولی من برای اینکه بیشتر حشریش کنم کمی مکث کردم و کیرم رو روی چوچولش می کشیدم نگاه به چشمای خمارش میکردم و لباش که وقتی نفسش رو می داد بیرون یه شکلیش می کرد ویدا واقعا عالی بود هیچی کم نداشت هم اون داشت دیوونه می شد و هم من کیرم رو رو سوراخ خیس کسش تنظیم کردم و با یه فشار کیرم رفت توی کسش جون چه داغ بود توش کیرم داشت آتیش می گرفت حسابی براش تلمبه میزدم موقعیتم طوری بود که وقتی کیرم رو تا ته می کردم توش احساس می کردم به دهانه رحمش می خوره سینه هاش رو دستم گرفته بودم و می مالیدم و کسش رو میگاییدم هر از چندگاهی خم می شدم و لباش و سینه هاش رو می خوردم کیرم توی کسش بود و برام سخت بود صورت ویدا رو نگاه کنم چون آبم به یه بهونه بند بود تخمای آویزونم رو حس می کردم که با هر تلمبه ی من میخورد به کونش از پیچ و تابای توی بدنش معلوم بود که نزدیکه تا آبش بیاد منم کمی کنترل شده تلمبه می زدم تا بتونیم با هم ارضا شیم پشت سر هم تلمبه می زدم و اونم ناله هاش بیشتر شده بود یهو شروع کرد به ناله کردن و کمرش رو بالا پایین کردن منم داشت آبم میومد یه جیغ کوچیک زد و گفت دارم میام شاهین آی آی گفت و منم توی همین حین آبم رو توی کسش خالی کردم جهش آبم رو تو اعماق کسش حس می کردم روش خم شدم و سینه هاش و لبهاش رو بوسیدم و ازش تشکر کرد هنوز چشماش خمار بود زیر لب بهم گفت دیوونه آخر سر کار خودت رو کردی ریختی تو کسم منم یه چشمک زدم و خندیدم دستمال کاغذی رو جلو کشیدم و دو سه تا برگ جدا کردم و موقع جدا شدن ازش لای کسش گذاشتم تا آبم نریزه روی میز ویدا هنوز روی میز دراز کشیده بود خواست بلند شه بره دستشویی که خودش رو بشوره ولی من گفتم باید شورتت رو همینطوری که آبم توی کسته بپوشی و نمی تونی بشوریش اونم خندید و گفت گفتم که دیوونه ای کیفش رو ازم خواست و یه پد درآورد و به شورتش چسبوند و دستمال کاغذی ها رو برداشت و شورتش رو پوشید و روش شلوارش رو تنش کرد منم شورت و شلوارم رو پوشیدم و دستمال ها رو توی یه کیسه فریزر گذاشتم و گره زدم گذاشتم توی کیفم ویدا هم تاپ و سوتینش رو تنش کرد و مانتوشم پوشید و با هم نشستیم ناهارمون رو خوردیم غذا حسابی چسبید غذا بعد یه فعالیت سنگین خیلی حال می داد غذا که تموم شد گفت برم دستشویی تا آرایشم رو مرتب کنم تا کسی شک نکنه به منم یه چشمک زد و گفت تو هم رژ اطراف لبهات رو پاک کن ازش قول گرفتم توی دستشویی کسش رو خالی نکنه و بزاره آبم تو کسش بمونه دیگه نزدیک ساعت ۱۴ ۰۰ شده بود هم وقت رفتن ویداجون بود و هم وقت برگشتن بچه ها به ویدا گفتم صبر کن تا بچه ها بیان بعد برو ساعت ۲ بود که بچه ها اومدن و ویدا یه بوس آبدار با او لبای شیرینش بهم داد و خداحافظی کرد و رفت شرکت دیگه شده بود محل ملاقات ما و اینطوری هم ریسک تو خونه گیر افتادن رو نداشتیم و هم هر روز می تونستیم حداقل هم رو ببینیم نوشته

Date: June 27, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *