دانلود

مادر و دختر با هم یک کیر رو بر میدارن

0 views
0%

بزرگی خودتون ببخشید؛؛؛؛؛داستان از إینجا فیلم سکسی شروع میشه که من خواستم چند

کیلوای از وزنم کم کنم که رفیقم مرتضی گفت بیا هر روز بریم پارک سکسی ورزش کنیم منم گفتم باشه داداش؛

فرداش شاه کس صبح زود با بدبختی بلند شدیم رفتیم پارک با

مرتضی داشتیم می دویدیم که یه کونی هو یه دختر ناز و خوشگل و خوش اندام تقریبن 20 سال که هر

پسری جنده میدیدش باید چنتا به عشقش جق میزد؛ به چشمم

خورد که داشت به دخترای دیگه پستون اروبیک یاد میداد و به زنای دیگه منم شروال ورزشی تنگ پوشده بودم که

واقعن کیرم کوس بد زده بود بیرون! زنام یه جوری نگام

میکردن تعجب وار! چند دوری زدیمو رفتیم پیش وسایل ورزشی چند دقیقه بعد دیدم داره میاد سمت ما مرتضی بهش تیکه انداخت سکس داستان گفت جیگرتو بخورم

خانومی اوبیک زن بهش گفت گم شو بابا ایران سکس من فهمیدم

که این دختره زبون بازیه مرتضی ام دیگه آب شد چیزی نگفت بهش؛ بد من بهش گفتم خیلی قشنگ اروبیک میزنی مربی هستی؟((دخترا یه نقته ضعفی دارن که ازشون تعریف میکنی سرشون گیج میره و ببخشید زود خر میشن)) گفت نه بابا چند سالی هست که باشگاه اروبیک میرم ولی مرسی گفتم افتخار اشنای میدین؟ گفت نه! فهمیدم از اون دخترای لاشی ام نیست که به هر کی پا بده؛ اینم بگم یه خواهر کپلم داشت که بزرگ تر از خودش بود. بعد از ورزش رفتیم دومبالش خونشنو پیدا کردیم؛ بد جور می خواستمش؛ فرداش با ذوق و شوق بلند شدم رفتم پارک که دوباره دیدمش به خودم گفتم فرهاد باید موخشو بزنی؛ وقتی این دختر اروبیک کار میکرد تمام بدنم سیخ میشد آخه بدنش خیلی نرم بود؛ میخاستم برم جلو همه ببوسمش ولی نمیشد؛ ورزشش تموم شد اومد پیش وسیلهای بدن سازی سلام کردم گفتم خسته نباشییی! گفت ممنون ((میخاستم سر صحبتو دوباره باز کنم)) گفتم واقعن خوشگلی ؛ ازت خوشم اومده خواهش میکنم تلتو بده؟ گفت نه گفتم چرا! چیزی نگفت؛ گفتم از چیزی میترسی؟ گفت نه؛ بد رفت؛ یه مدت هی هر روز میرفتم پارک پیشش واقعنم دوستش داشتم تا یه روز اومد پیشم گفت چرا اینقد دومبالمی؟ گفتم ((دوست دارم)) تا اینو گفتم یه جور دیگه شد گفت بیا یه کاغذ داد توش شمارش بود واقعن نمیدونستم چی بگم رفت زود زنگ بهش زدم و قرار گزاشتم باهاش دم غروب بود که اومد یه دختر چادر به سر نازو خوش اندام (البته چادر واسه رد گم کنی بود) سلام خوبی؟ سلام مرسی بریم قدمی بزنیم؟ بریم اول بهم گفت اسمت چیه؟ گفتم فرهاد گفتم من تو رو به اسم اروبیک زن میشناسم اسم تو چیه؟ خندید! گفت غزاله؛ چه اسم قشنگی فرهاد!؛ بله چرا بهم گفتی دوست دارم! جا خوردم گفتم از اون لحظه ای که دیدمت بد جور خاطرخات شدم؛ از چیم؟ گفتم از خوشگلیت از پاک و معسوم بودنت از کجا فهمیدی پاکم؟ خوب از رفتارت مگه نگفتی چرا منو هی دید میزنی اون موقه فهمیدم؛؛؛ با هم قدم زدیم و حرف میزدیم تا مدتی کم کم حس میکرم که دوستم داره و بهم اعتماد داره خیلی واسم مهم بود اعتمادش برای اولین بار گفتم غزاله اجازه میدی دستتو بگیرم؟ گفت باشه انگاری که دنیارو بهم دادن رفتیم سینما فیلم اخراجی 3 رو دیدیم هر چند مزخرف بود ولی سر غزاله رو شونهام بود و احساس خیلی خوبی داشتم؛ هر روز عشق من به اون بیشترو بیشتر میشد و همچنین اون؛ یک روز ظهر بهم زنگ زد گفت فرهاد میخام با هم سکس داشته باشیم؛ من هم دسو پامو گم کردمو گفتم ج ج ج جان! ((من خیلی اهل سکس و اینا نیستم؛ ولی گفتم باشه ((چرا دروغ! خودمم دوست داشتم ولی روم نمیشد و میترسیدم ناراحت شه آخه نمیخاستم از دستش بدم بدون غزال میمردم)) هر چی تو بگی ؛ گفت خونتون خالیه؟ گفتم نه! که یه هو مرتضی به ذهنم رسید ((مرتضی تک فرزنده خونشونم همیشه مکان)) رفیق چندینو چند سالم؛ حتی یادم رفت از غزاله بپرسم که چرا سکس؟ فرداش مرتضی خونشون خالی بود رفتم به مرتضی گفتم تو برو بیرون گفت باشه داداش فقط اروم اروم بزن هههه! کوفت! بدو بینم؛ آدرسو گفتم به غزاله اومد و درو زد باز کردم وقتی دیدمش شهوت تمام جونمو گرفت؛ اومد و بقلم کرد از بقل کردنش معلوم بود که بد جور عاشقمه؛ منم سرشو بوس کرم بدنش واقعن داغ بود و نرم گفتم غزال اگه دوست داری این کارو نکنیم؟؛ فرهاد دوستم داری؟ داری واقعن؟ گفتم اره عزیزم به اندازه کل دنیا گریه کرد؛ گفت فرهاد من من عاشقت شدم و بهت خیلی اعتماد دارم گفتم عزیزمی جونم و سرمو آوردم پایین و اولین لبو ازش گرفتم لباش مثل آتیش بود؛ لباسمو در آورد و منم مانتشو هی از هم لب میگرفتیم خابوندمش رو تخت و لباش و گردنشو بوسیدم آنچنان اههی میگفت که انگار لذته زیادی بهش میداد رفتم پایین و کس کوچیک و خشگلشو بوسیدم پرده هم داشت گفت تو بخاب حالا نوبته منه رفت رو کیرم و تو دهنش کرد یه کم بازی باهاش کرد بد پاشد از روم؛؛ خابید و پاهاشو باز کرد گفت فرهاد اروم بکن گفتم چشم توف زدم به کیرم و یواش کردم توش؛ کس خیلی داغی بود انگار کیرمو کردم تو مواد مذاب! اهههههه بلندی کشید! ترسیدم زود کشیدم بیرون؛ دیدم خون رو کیرمه و کسش با دسمال پاک کردم و شرو به تلمبه زدن کردم که هی میگفت اه اه اه اه اه! گفت فرهادم اروم دردم میاد!؛ چشم عزیزم؛ عرق از سرو کولمون پایین میومد کم کم آبم داشت میومد که گفتم داره میاد نمیخاستم ریسک کنم و زود در آوردم و آبمو ریختم تو دسمال کاغذی روش اوفتادم و ازش لب گرفتم و ازش تشکر کردم گفت فرهاد تو اولین کسی هستی که عاشقش شدم خیلی دوست دارم؛ منم همینطور عزیزم با هم رفتیم حموم و دوش گرفتیم چه حالی داد! و اومدیم بیرون و یه چای دپش واسش درست کردم؛ خوردیم و بعد از 1 ساعت رفتیم بیرون رسوندمش خونشون فرداش ظهر دیدم غزال زنگ زد بهم گریه کنان منم که هاجو واج بودم پرسیدم چی شده عزیزم!!!؟ گفت دوستت یه ‏cd بهم دادو گفت اینو ببین دیدم که سکس من و تو رو ظبط کرده بود فرهاد من میترسم! نترس عزیزم من پیشتم؛ من خیلی عصبانی شدم خیلی؛ رفتم با سرعت در خونشون غزاله ام ترسیده بود با سرعت اومد سر کوچه مرتضی اینا زنگ زدم دیدم اومد بیرون محکم زدم گوشش چیزی نگفت گفتم این خزحولات چیه مرتیکه ظبط کردی این بود برادری ما؟ خندید گفت باید بهم باج بدی زندگی سخته دیگه؛ فکر کردم شوخی میکنه گفتم کور خوندی عمو من غزالو دوست دارم به هر کی ام اینو بدی میکشمت؛ گفت به همه میدم سرو صدا تو خونشون نبود کشیدمش تو چاقوای تو جیبم بود ترسیده بودم گزاشتم گردنش گفتم فیلمو بده خندید گفت جرأتشو نداری واقعنم نداشتم یه هو درو محکم یکی زد درو باز کرد دیدم غزاله گفتم اینجا چیکار می گنی؟مرتضی گفت جالب شد هاها غزال گریه کرد گفت تروخدا فیلمو پخش نکن مرتضی گفت شرط داره؛ گفتم چقد پول میخای؟؛؛ پول؟ هاها نه؛ میخام با غزالت 1 ساعت تنها باشم خون جلو چشامو گرفت خیلی اصبانی شدمو با لگد پریدم تو سورتش یه هو سرش خورد به در و سرش پر خون شد گفتم یا علی مرد بدبخت شدم؛ غزاله گریه کنان پرید بقلم کرد و بوسیدم گفت فرهاد فرار کن گفتم نه؛ جوفتمون رو سرش کلی گریه کردیم و یه فکری به ذهنم رسید!؛با دستمال اصر انگشتمو رو درو اینا بود پاک کردم ((تو فیلم دیده بودم)) بعد کشیدمش تو اطاق و خونرو بهم زدم بد زود زنگ زدم به پلیس آدرسو دادم و با غزال فرار کردیم؛ شانس آوردم که ظهر بود کسی ندیدمون مدتی بیرون آفتابی نشدیم؛ چند روز بد رفیقم زنگ زد بهم گفت دیدی چی شده گفتم نه خونه مرتضی اینا رو دزد زده و مرتضی ام زدن الان بیمارستانه منم الکی گفتم وای داداشم چی شد! رفیقم گفت بریم ایادتش فرهاد؟ ترسیدم! نه زوده داداش بعدن میریم خلاسه با زور راضیم کرد رفتیم به غزالم زنگ زدم گفت هر جا باشه منم باهات میام رسیدیم قلبم داشت از جا در میومد از این ور غزالیم دستمو همچین گرفته بود داشت از جا کنده میشد رفتیم بالا سلام الیک با خانوادش کردیم رفتیم پیشش؛ خدا خدا میکردم که چیزی نگه بی حال بود مثل محتادا رفیقم سلام کردو چشتون جای بد نبینه مرتضی گفت تو کی هستی؟؟ از اونجا فهمیدم بیچاره فراموشی گرفته تا الانم که این داستانو نوشتم هنوز خوب نشده فیلمم معلوم نیست کجاست! امروز 11/4/1390 تهران؛؛؛این داستان 3 جنبه داره اگه داستان نویس و داستان خون واقعی هستی میفهمی؛ 1 دوستی و عشقو عاشقی 2 سکس و شهوت درون 3 دوست و رفیق نامرد که به سزاشم رسید؛؛؛ خدا خودش جای حق نشسته؛؛ بازم میگم دوستان من اولین بارمه که داستان می نویسم پس صادقانه بدون فوش قانعم کنید کجاش بده تا در آینده نقطه ضعفمو پر کنمممنون دوستون دارم_؛؛ بای

Date: June 27, 2019
فیلم سوپر خارجی آفتابی آنچنان اخراجی اروبیک اشتباهی اصبانی اعتماد اعتمادش افتخار انداخت اندازه انگاری انگشتمو اهههههه اوفتادم اومدیم ایادتش باشگاه باشیم؛ ببخشید ببخشید؛؛؛؛؛داستان ببوسمش بدبختی برادری بوسیدم بیچاره بیرون؛ بیشترو بیمارستانه پاهاشو پرسیدم پیشتم؛ ترسیدم ترسیده تروخدا تقریبن تهران؛؛؛این جرأتشو جوفتمون جیگرتو چاقوای چندینو خابوندمش خاطرخات خانوادش خانومی خزحولات خشگلشو خواستم خواستمش؛ خودتون خوردیم خوشگلی خوشگلیت خونتون خونشنو خونشون خونشونم داداش؛ داداشم دارم؛؛ داستان داستانو داشتم؛ داشتیم دخترای دستمال دنیارو دوباره دوستان دوستون دومبالش دومبالمی دویدیم رسوندمش رسید؛؛؛ رسید؛با رسیدیم رفتارت سه نفره شونهام صادقانه عاشقمه؛ عزیزم؛ عزیزمی عصبانی غزاله؛ غزالیم فراموشی فرزنده فرهاد؛ فرهادم فهمیدم فهمیدم؛؛؛ فهمیدی کردیم؛ کشیدمش کنمممنون کولمون کیلوای گردنشو گرفتیم گروهی گزاشتم گنیمرتضی لباسمو مانتشو محتادا مرتیکه میترسم میترسی میترسیدم میخاستم میخای؛؛ میدیدش میرفتم میزدیم میشناسم میفهمی؛ میکردم میکردن میکشمت؛ میگرفتیم میمردم ناراحت نباشییی نداشتم ندیدمون نشدیم؛ نشسته؛؛ نکنیم؛ نمیخاستم نمیدونستم نمیشد؛ نیستم؛ هستیدخترا همچنین همینطور واقعنم وسیلهای

3 thoughts on “مادر و دختر با هم یک کیر رو بر میدارن

  1. فقط فقط خانم‌
    دنبال یه رابطه قابل اعتمادی بدون مریضی بزنگ فقط خانم بزنگه اونم از تهران دارای مدرک روانشناسی و مدرک سکسولوژی از ترکیه
    آرمان تهران سی ساله 09391586720

  2. فقط فقط خانم‌
    دنبال یه رابطه قابل اعتمادی بدون مریضی بزنگ فقط خانم بزنگه اونم از تهران دارای مدرک روانشناسی و مدرک سکسولوژی از ترکیه
    آرمان تهران سی ساله
    09391586720
    مشاور جنسی

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *