مهمون اومدن پسر عمو و تیپ زنم

0 views
0%

سلام داستانی که میخام بگم حدود 3ماه پیش بود اول من علی رضا 29سال وخانومم21 ساله من یه مدتی بود موقع سکس باخانومم میگفتم برا مثال رفتیم گردش یا مهمون اومده چه جور تیپی میزنی این چندباری گذشت و تکرار کردم و ازش پرسیدم تو هم دوس داری گفت تو دوس داری باشه تا که یه روزی جدی شد هی از مهمون اومدن حرف میزدم بالاخره قبول کرد گفت کی باشه فکر کردیم ومن گفتم راستی پسرعموت چندبارازم خواسته که مهمون بیاد آپارتمان و زندگی ماروببینه من که بهش اشاره دادم گفت باشه روزی زنگ زدم اسم اونم علیرضا بود ازش خاستم بیاد خونه ما اونم قبول کردخونه ما رو بلد نبود 5دقیقه مونده زنگ زد ومن رفتم سراغش ماکه دل تو دلمون نبود میخای چه بپوشی گفت نمیذارم پیش اون شرمنده بشی هرچی بپوشم اون پسرخوبی هست و سربه زیره چشمک زد و گفت تو که آرزوته بعدبرگشتن دیدم خیلی خیلی معمولی و محجبه ولی با آرایش غلیظ هست رسیدیم گفت علی رضا اول برو حموم منم گفتم باتوست لباساشو درآورد بره حموم یواشکی دیدم بی شورت رفت اوف عجب کیری داشت هم اندازه کیرمن بدنش بی مو بدنش خوشگل بود بعدحموم میخاست بیادبیرون صدا کردوگقت حوله بدین خانومم که حوله نیم تنه بردوبهش داد واومدبیرون وخانومم بدجوری ذوق زده بود ماکه رفتیم اتاق کامپیوتر اومد ازماپذیرایی کرد این بار خیلی فرق داشت شب بود وچراغ اتاق خاموش بود ونورکامپیوتربود اون بایک تاپ نیم تنه با یک جوراب شلواری خیلی نازک اومد چایی ومیوه روگذاشت گفت بعدتموم بیایین بخابیم بعد5دقیقه صدامون کرد وگفت بیایین دیروقته ماکه رفتیم اتاق خواب دیدم وسط تخت خواب زیر لحاف خوابیده اونم لخت لخت داشت باگوشی بازی میکرد پسرعموش که حوله پیچ بود اومدیم بخابیم وسط خابیده بود ومیخاست هم بخابه دوتادستاش که بیرون بود وچراغ خاموش بود ونورگوشی داشت نصف سینه های لختشو نشون میدادخاستیم که بخابیم خانومم گفت علیرضامیشه برام یه لیوان آب بیاری تاقرص بخورم رفتم واومدم دیدم پسرعموش فاصله اش زیاده وجابرام خیلی کم مونده گفتم خانوم میشه کمی بری اون ور اونم گفت باشه علیرضا حوله به کمر داشت قبل آب آوردن من گفتم اونو بنداز بغل تخت خواب کاملالخت بود وخانومم هم باخاسته من فاصلشوکم کردوچسبید بهش بعدحدود20دقیقه بعدعلیرضا شب بخیر گفت وخابید دیدم خانومم زیر لحاف چسبید به من ازم خاست سکس کنیم وگفتم شایدبفهمه بالاخره میخاستیم شروع کنیم دیدم هیچی نپوشیده علیرضاهم لخت بود لحاف رو کمی زد اون طرفی وچراغ خواب هم روشن کردم وبدن علیرضا کمی بیرون زد وسکس میکردیم ودیدم بهم گفت توکه دوس داشتی مهمون بیاد ومن تیپ بزنم بذار بفهمه سکس مثل دیشب وصدادار باشه منم قبول کردم و کم کم داشت اوف اوف میکرد وازبدنش لذت میبردیم واونم فهمیده بود ویهویی چشماشوباز کرد مارو دید زود خانومم گفت خاستیم تنها نباشی ببخشد ودرحالی که پشت دیوار حرف میزد تعارف کردیم وگفتیم بیا کمی دیگه تموم میشه اومددرحالی که من داشتم میکردم نشت روتخت خواب گفت به به و اونم اومد سه نفری سکس کردیم نامسب 20دقیقه کرد وتاصبح همون چسبیده به هم خابیدیم به اون گفتیم خوب بود گفت آره من وخانومم بدجور راضی شدیم ازسکس سه نفری نوشته

Date: March 12, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *