همش تقصیر چشات بود 1

0 views
0%

سلام به همه دوستان مثل همه نمیگم این واقعیه یا واقعی نیست خود شما که لطف میکنید میخونیدش تو نظراتتون بگید بعد چند سال رفتم زیر زمین خونه پدریم وقتی برقو روشن کردم 25سال زندگیم از جلو چشام رد شد دوچرخه ام لباسام و که هرکدومشون یه من خاک نشسته بود روشون یه چرخی زدم با دیدن بعضیاشون لبخند میزدم و با دیدن بعضیاشون بغض گلومو میگرفت یه گنجه قدیمی گوشه دیوار بود آخ یادش بخیر گنجه قدیمی مادربزرگ که هر وقت بابام میخواست بزنتم میرفتم توش مخفی میشدم خدابیامرزتش قبل مرگش دادش به من بعد از اون شد گاوصندق زندگی و غم و خوشی های زندگیم خاک روشو تمیز کردم قفل قدیمی روش بود یادم اومد بابام کلیدشو انداخت رفت به زور یه میله پیدا کردم و قفل و شکستم وقتی درشو باز کردم مثل همیشه بوی گل محمدی ازش زد بیرون عاشق این بو بودم منو یاد مادر بزرگم و بچگیم مینداخت همیشه خودم توش کلی گل محمدی یا عطرشو میرختم چنتا دفترو کلی عکس توش بود که همشون کلی خاک گرفته بود وقتی خاک رو دفتر قرمزرو پاک کردم کل دوران زندگیم مثل یه فیلم از جلو چشام رد شد بی اختیار بازش کردمو با اولین جمله که رو صفحه اول بود اشک از چشمام فرو ریخت همش تقصیر چشمات بود رو زمین نشستمو زانومو بغل کردمو شرو کردم اشک ریختن با یه ضربه یواش یه دست ناز به خودم اومدم دیدم پریسا نشسته و داره با تعجب منو نگاه میکنه پریسا دایی دایی جونم چیشده چرا گریه میکنی هیچی دایی جون یاد گذشته افتادم تو نمیخواد نگران باشی پریسا دایی همه در مورد گذشتت حرف میزنن ولی من چیزی نمیدونم نمیخوایی برای پرنسس کوچولوت تعریف کنی بی اختیار دوباره اشک از چشمام روونه شد با این دست ناز و قشنگش اشکامو پاک کرد و یواش گفت ببخشید اگه نارارحتت کردم معذرت میخوام آروم دستشو تو دستم گرفتم و بوس کردم قشنگ من دوسداری یه عمر خاطرات داییتو بشنوی ولی باید قول بدی بعدش چیزی نپرسی ازم قول میدی _آره دایی جون به خدا قول میدم خب پس پاشو برو دوتا صندلی بیار تا برات تعریف کنم با دوتا صندلی اومد تو زیر زمین یکی شد داد به منو خودش رو بروم نشست میشد ذوق ذگی و تو چشاش دید 17سالم بود اونموقع اینجا پایین شهر بود مپل همه بچه های پایین شهر تو کوچه ها با رفیق بازی بزرگ شدم شر بودم و سر بزرگ رفیق حکم خدا رو داشت برام جونمو پاش میدادم کلی آشنا پاشنا دور برم بود از ساقی و یاغی و معتادو بپه فنج ولی از کل اینا فقط با جهارتا مچ بودم که رفیق فاب بودیمو پلاسایه محل عکس از گنجه در اوردمو به پریسا گفتم بیا نزدیک اونم صندلیشو چسبوند به من ببین دایی جون این شلوار شیش جیبه مسعوده این یکی که تکیه داده به ستون محمده این یکیم که تو بغلمه داداش رضاست _این یکو میشناسم این داییی جون خودمه آقا آرش اینجام سی و سه پل اصفهانه با این حرفش خندم گرفت داشتم میگفتم با رضا از اول باهم بودیم رفیق جینگ هم ولی با علی و مسعود وقتی بدنسازی میرفتیم باشون دعوامون شدو کم کم شدیم رفیق شیش با این که زیاد شر بودیم و مپلن جاهل ولی معرفت داشتیمو همسایه ها بهمون اعتماد داشتن و خودمونم زیاد تابلو نمیکردیم دختر بازیمونم که سرجاش بود ولی بیشتر اذیت میکردیم دخترارو اونسال دوم دبیرستان بودم با هزار بدبختی دوتا موتور خریده بودیم با بچه ها تابستونا میرفتیم سرکار نزدیکای ظهر بود مسعود عامو نبینم غمتو چی شده داش آرش ای لعنت به این علی بره نشد این مرتیکه یدفه سرموقع بیاد بیرون دوساعته اینجا علافشم _ولش بابا برار دیروز زضا بهت گفت چی تور زدم نه بابا داش رضا دیشب مهمون بود نیومد ببینیمش با چه اقدسی رفیق شدی _دستت درد نکنه عامو پاک آبرومونو بردی تا حالا شده داشت دست رو بد کسی بزاره همون موقع علی اومد بیرون علی آره زیدت زیبا رو یادت رفته زیبا یه زنه ای بود عین مردزبا که این علی دهن سرویس اسمشو گذاشته بود زیبا و میگفت زید مسعوده آرش ای علی تو روحت کدوم گوری مرتیکه دوساعته اینجام علی شرمندم داداش آرش دشمنت خب میگفتی آقا مسعود مسعود اولا زیبا زید اون آقات بود علی نامرد خب میگفتم داشی دیروز با رضا بغل بیمارستان تورش کردیم علی د راستی زضا کو مسعود گل لقد نمیکردم علی آقا داشتم حرف میزدم عین ان پریدی توش بعدشم رضا رفته خونه خالش محلات علی آخ شرمنده برار ادامه بده داشتی خالی میبستی بازم ببند مسعود ببند فکو الان وقتی بردمت اونجا دیدیش کف بر شدی بعد بگو آرش بس کنید بینیم علی موتورو بکش بیرون بریم بینیم ایندفه چی تور کرده مسعود ولی خیلی نامردی زیبا خانوم ناراحت میشه ها مسعود اه تو دیگه بس کن عامو علی بدو الان تعطیل میشه علی چشم زیبا خانوم روشن پس هوو مدرسه ای اوردی سرش اگه بهش نگفتم وقتی علی اینو گفت مسعود از هرس کیلیدشو پرت کرد سمتش و شرو کرد بش فش دادن با هزار بدبختی سوار موتور شدیمو رفتیم سمت دبیرستانشون که ادیب بود اسمش مسعود آها اوناهاش داداش کف کردی علی کدوم اون سیبیل فابریکه مسعود نه بابا اون قد بلنده علی اون که مپل نردبون میمونه مسعود بدبخت ته تیکس شاسی داره همون لحظه چنتا دختر از بغلمون رد شدن علی اوه خانوما ببخشید من یه آرایشگاه خوب سراغ دارم میخواید معرفی کنم برید سیبیلتونو چخماقی کنه _نه مرسی وقت کردی خودت برو پیشش یکم به وضعت برسه ریش بزی با این حرفه دختره که خداییشم خوشگل بود من ترکیدم از خنده آرش علی جون بیا این دستمالو بگیر صورتتو پاک قهوهای شده علی دارم براش صبر کن مسعود همون لحظه رفت تو کوچه تا با زیدش صحبت کنه منم فقط داشتم به علی میخندیدم که حرصش گرفته بود آرش راستی علی بیا اینم فیلمات دمت گرم کلی با فریاد زیر آب حال کردم علی فعلن بگیرش دستت من باید حال این دختررو بگیرم آرش بیخی بابا یدفه ام تو قهوه ای شو چی میشه علی نه اونوقت بابام دیگه نمیشناستمو رام نمیده خونه بپر داداش سوار شو بریم دنبالش آرش بیخیال رضا رو چیکار کنیم علی میایم دنبالش بعدن سوار شو بعد دو دقیقه رفت تویه کوچه علی داش عروسکه رو کیفشو میبینی _آره عامو الان دیگه نمیبینیش علی گازشو گرفت رفت سمتش ولی تا اومد اون خرسرو بزنه دختر پرید کنارو تمام فیلمای من ریخت زمین منم پریدم پایین علی ام نامردی نکردو گازشو گرفت رفت من که از خجالت روم نمیشد سرمو بالا کنم این اولین دختری بود که ازش خجالت میکشیدم تا حالا معذرت میخوام خانوم رفیقم اونجا که بهش بد گفتید کینه به دل گرفته بود من معذرت میخوام هموت لحظه رفتم سراغ جم کردن فیلما _خواهش میکنم آقا شما که مقصر نیستید ولی از شما بعید با همچین بی فرهنگی میچرخید اون زیاد پسر بدی نیست شما ببخشیدش یدفه اون اومد سمته منو شرو کرد جم کردنو کمک کردن بهم منم وقتی چشم تو چشش افتاد نیمدونم چیشد که یدفه پاشدم دوییدم رفتم علی داداش تو کجا موندی آرش توروحه نامردت بی معرفت خیلی پستی مسعود همون لحظه رسید مسعود چی شده باز چرا ول کردید رفتید آرش هیچی آقا میخواست حال دختررو بگیره منو انداخت و فرار کرد علی نه بابا دروغ میگه این جا موند مسعود علی تو از این کارا زیاد کردی علی خب بابا فیلمامو بده بریم آرش بیا ان خان علی پس فریاد زیر آب کو آرش توشن بود دیگه آخ فکر کنم جاموند تو کوچه پیش دختره علی مرسی چی شده داش آرش رنگت پریده نکنه دختره کتکت زده آرش ببند بابا جم کن بریم که گند زدیم نمیدونم چجوری اون روز تا شب گذشت فقط به اون دختره فکر میکردم داشتم دیوونه میشدم منتظر بود زضا برگرده تا بش بگم وای اولین دختری بود که اینجوری جذبش شده بودم دوستان اگه به نظرتون جالب بود بگید تا ادامه بدم داستانو اگه هم که دوس نداشتید دیگه ادامه نمیدم نوشته

Date: September 7, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *