سلام اسم امیر در یک روستایی زندگی میکنم ۲۰سالم من یه ماشین دارم وبیشتر مواقع توی بازار ول میچرخم تا حالاسکس۱یا۲باری تجربه کردم البته در بچه گیوقتی۱۰سالم بود با درختر عمه ام ولی بیشترکنجکاوی بود تا سکس خوب بر گردیم سر داستان قضیه از اون جا شروع شود که دوستام بهم زنگزدن گفتن بریم فوتبال منم قبول کردم ساعت۲ظهر بود از خونه اومدم بیرون یهو در حیاط پری خانم باز شود دختر کوچیکش بود سلام کردمنم گفتم سلام یک دفع نگاه پشتش کردم دیدم پری خانم لخت توی خیاط حموم میکنه اخه داشتن خونه میساختن متوجه من شود دارم نگاه میکنم به دخترش که اسمش مهسا بود با فریاد گفت در رو ببند مهسا در رو بست منم رفتم توی کف هیچی دیگه هر روز جلق به یاد اون میزدم چند روزگذشت هر وقت میدیدمش دم در حیات دیدش میزدم نگاه سینه هاش میکردم تا یه روز جلو مو گرفت گفت امیر اقا لوله ی ظرف شوری خراب شود اکبر خونه نیست میشه یه نگاه بهش بندازی منم گفتمچشم راستی پری خانم حدود۴۰یا۴۵سال داشت پوست سفید کون گنده و سینه های متوسط کمی شکم داشت منم قدم۱۷۰وزنم۶۰ورزشم میکنم بگذریم رفتم تو دیدم لوله زیر ضرف شوی از جاش دراومد جاش انداختم ولی گشاد شود بود هی درمیومد گفتم با دست بگیرش تا چسب بیارم دارین گفت نه گفتم باشه الان میرم خونه میارم رفتم خونه بر گشتم دیدم چهار دست وپا ایستاد یه دست به لوله یه دست به زمین منم از قصد کیرمرو مالیدم به کونش و خودمو انداختم روش فورن خودشو جمع کرد گفت ترسیدم گفتم وایسا تا چسب بزنم تکون نخورد حدود۱دقیقه کیرم روی کونش بود بلند شدم گفتم تموم شود کیرم داشت اتش میگرفت خداحافظی کردم و فورن رفتم حموم جلق زدم چند روزی گذشت داشتم با ماشین میرفتم بازار دیدم پری با مهسا دارن میرن بازارچادر سرش بود ولی یه شلوار تنگ مشکی با مانتوکوتاه سوار شون کردم امد جلو نشست چادر رویرونش نبود داشتم روناشو نگاه میکردم که یهوگفت امیر مواظب باش یه کم موند بود یه بچه رو زیر کنم گفت چته داری کجارو نگاه میکنی منمگفتم ببخشی حواسم نیود البته دوسه بار هم به بهونه یه این که داشپرت رو باز کنم دستمو بهرونش نزدیک کردم خلاصه رسوندمش و اون روز هم تموم شود تا اینکه یه روز روز داشت برای ساخت حموم ماسه با چرخ میبرد تو منم گفتم اجاز بده کمکت کنم ولی اون گفت نه زحمت میشه ولی من اسرار کردم واون قبول کرد شوهرش اکثرن خونه نبود چون پلیس بود خلاصه من با بیل چرخ رو پرمی کردم اونم با چرخ میبرد توی حیاط هر وقتخم میشود شق سینه هاش داشت منو دیونه میکردهمه رو بردیم تو و اخر سر گفت امیر لوله ی اونروز درست کردی خراب شود گفتم بریم درستش کنیم گفت نه با این وضعیت نریم توی خونه همین یه اتاقو داریم نمیخوام کثیف بشه برو خونه حموم بکن و لباساتو عوض کن بعد چسبم بیار باخودت گفتم چشم گفت بعداز ساعت ۱۲بیا تا نهار اماده بشه نهاررو اینجا بخور گفتم ممنون نه بعد اون اصرار کرد منم قبول نکردم اونم گفت هرطور راحتی ساعت۱۲ ۳۰رفتم در زدم دیدم هیچکس درو باز نکرد خونه نبودن کمی چرخ توی کوچهزدم وباز در زدم بازم کسی در رو باز نکردامدم برم خونه دیدم پری خانم امد گفت ببخشید مهسا رو بردم مدرسه بفرماید رفتیم توی اشپزخونه لوله رو درست کردم براش میخواستم بیامبیرون کهگفته میشه این گاز و قالی رو ببریمتوی اون یکی اتاق چون احتمالا فردا کار گر هااشپز خونه رو خراب کنن قالی رو بردیم گازمبردم براش که یه دفع شیشه ی شکست زیر گاز بودرفت زیر پام خیلی درد گرفت پری خانم هی معذرتخواهی میکرد میگفت تخسیر منه منم گفتم نهگفت وایسا بتادین رو بیارم زد افنیش کنم رفتبیار ولی دستش نمیرسید من بلند شودم خیلیپام درد گرفت ولی اون رو اونجور دیدم حشریشودم مانتوی کوتاهش رفت بود بالا کون توپولشوای دیونه کننده بود خودمو رسوندم بهش کرموچسبوندم بهش یه دستم روی کونش بود یه دستم روگذاشتم روی دست دیگش گفت بلند نشو پا دردمیگیر گفتم ارزشو دار با دستم زدم روی کونشگفت امیر پرو نشو گفتم لطفا مگه چی میشه کمیباهم حال کنیم هر چی گفتم قبول نکرد دیگهحشری شود بودم لب ازش میگرفتم گردنشو میخوردم با دو دست کونشو میمالیدم داشت التماسمیکرد که ولش کنم ولی من گوش نمیدادم بعد یهوبا پا زد روی پای زخمیم منم ولش کردم و یهفریاد زدم خون از پام میومد نشست روی سرم گفتببخشی تخسیر خودت بود گفتم ولم کن واسا تاببندم پا تو اون رفت باند بیارداشت پامومیبست که من هی با سینه هاش بازی میکردم هیمیگفت امیر لطفا نکن کارش تموم شود بازمرفتم سراقش گفت دیگه بسه برو بیرون وگرنهدادمیزنم من شوهر دارم منم دیدم راضی نمیشهبه زور مانتو از تنش در اوردم اون هی میگفتامیر خواهش میکنم ول کن منم حشری تر میشودممانتو شو در اوردم داشتم با سوتین نش ورمیرفتم و میخوردم سوتینشو در اوردم وای سینههای خوشکلش سر قهوی و سینه های سفید و بزرگواویزون با یه دست هر دوتا دست شو گرفتمخوابوندمش زمین و با دست دیگه سینه هاشوفشار میدادم دستم رو بردم پایین ترمیخواستم ببرم زیر شلوارش نمیرفت دکمه یشلورشو باز کردم دستمو بردم روی کوسش وای چهگرم بود باهاش بازی میگردم اونم خست شوددیگه کمتر مقاومت می کرد دست شو ولکردمخواستم شلوارشو در بیارم گفت نه همین طوردست مالی بکن تا ابت بیا وگمشو منم گفتمبزاز دست مالی کنم شاید حشری شود و گفت بکنمنم هی لب می گرفتم و سینه هاش رو جمع میکردمبه هم و هی گاز و زبون میزدم دیگه ناله میکردرفتم لب گرفتم ازش با زبون با زبونم بازی میکرد و از لبم گاز می گرفت حالا موقی کردت بودشلور و شرتشو با هم کشیدم پایین هیچی نگفت بازبون کوسشو مک میزدم دست شو انداخت پشت سرمو سرمو فشار به وکوسش میداد و میگفت بخوراوووووووووف عزیزم بخور میگفتم اکبر تاحالا خورد کوس تو میگفت نه بخور عزیزدلم منمزبونمو از کونش تا کوسش میکشیدم موسرموکشید گفت بس دیگه بکن تؤش منم لخت شودم کیرموگزاشتم روی کوسش و میالیدم خودشو تکون داد وکیرم تا ته رفت تو گفت اوووووووووووف هی جون جون میکرد منم هی تلبه میزدم سرمو گرفت و ازم لب میگرفت از زبون و لبم گاز میگرفت منم بازبون روی صورتش می کشیدم داشت ابم میومد گفتم بریزم توی کوست گفت نه خواهش می میکنم گفتم قول میدیی ابمو بخوری گفت چشم عزیز دلم منم سریع بلند شودم و نشست روی سینه هاش وکیرمو گزاشتم دهنش همه ابمو ریختم تو دهنش گفت این که تلخه منم خندیدم گفتم مگه خوردی گفت اره بلند شودم خواستم لباس به پوشم گفت کجا هنوز ساعت۲ ۳۰ دوساعت دیگه وقت داریم گفتم باشه ولی این بار از کون با ناز گفت نه درد داره گفتم قول یواش بکنم گفت باشه ولی قول دادی ها گفتم باشه اول بیا بخور تا سور بخورحدود ۵دقیقه ساک زد بعد دمر خوابید با دستم لب کونشو باز کردم و زبون زدم کونشو بعد کیرمو گذاشتم در سوراخ کونش فشار دادم تو خیلی تنگ بود یه جیق کشید گفت امیر در بیار مردم ولی من گوش ندادم و تا ته بردم تو و نگهداشتم بعد از۱دقیقه شروع به تلبه زدن کردم لبهای کونش گنده بود نمیزاشت تا ته بره ولی کمکم جیق هاش به ناله های حشری جاشو داد و هی میگفت بکن تند تر جرم بد و لب میگرفتم ازش یه کم کونش رو بلند کردم و با دست دیگم کوسشو میمالیدم یهو یه جق کشید و تو ی دستم شل شد و لرزید ارضا شود و منم هی تلبه میزدم و ابموکردم توی کنش و کنار هم دراز کشیدم وازش لبگرفتم ازمتشکر کرد از اون روز به بعد هر روزتنها میشه زنگ میزنه میرم پیشش بای نوشته
0 views
Date: June 27, 2022