اسم من حسینه 30 ساله متاهل داستان ما از اونجا شروع شد که یه روز با کلی داستان چند تا فیلم سوپر گیر آورده بودم تا تنهایی تماشا کنم زن و بچم رو به یه بهونه فرستادم خونه پدر زنم و خلاصه فیلم سوپر رو گذاشتم تو کامپیوتر و لخت شدم واسه جق زدن فیلمه خیلی محرک بود منم تصمیم داشتم اون شب سه بار جق بزنم داشتم به اوج میرسیدم که یه هو موبایل زنگ خورد وحشت کردم چون زنگ موبایل زنم بود طبق روال جا گذاشته بود بلند شدم جواب بدم دیدم خواهر زنم زهراست هر چی فحش رکیک بود بهش دادم که تمرکزم رو بهم ریخته بود سایلنتش کردم و دوباره مشغول شدم چند ثانیه نگذشته بود که تلفن خونه به صدا در اومد دوییدم بر دارم دیدم زهراست گفتم ببین حالا کونی رو اونوقتی که ما میخوایم بکنیمش نیست حالا که تو حال خودمونیم هی مزاحم میشه اومدم سراغ فیلم و خلاصه خودمو راحت کردم چند دقیقه ای شل و بی حال افتاده بودم که اس ام اس اومد واسه گوشی زنم زهرا بود دوباره نوشته بود ذهره جان خونه اید امشب بیام اونجا راجع به زهرا بگم یه دختر 24 ساله دانشجوی حسابداری دانشگاه شمال حسابی سکسی و خوشگل و کردنی ولی به ما پا نمیداد به خاطر خواهرش بزرگترین آرزوم کردن کونش بود البته یه چند باری بازیگوشی میکرد و یه دفعه با سر باز و لباس تنگ میومد جلوم بعد یه دفعه با یه جیغ کوچیک در میرفت مثلا نمیدونسته من اونجام ما هم که کیرمون راست میشد و خلاصه خونه ما کرج بود و سر راه دانشگاهش بعضی وقتا که دیر میشد میومد خونمون شب میموند و فرداش میرفت خونشون تو رسالت اول که اس ام اس رو دیدم گفتم اه کاش زنم رو دنبال نخود سیاه نمیفرستادم خونه باباش امشباین خانوم خوشگله رو میدیدیم ولی بعد یه هو یه فکر شیطانی تو سرم اومد دست و پام شروع کرد به لرزیدن سریع از قول زنم با گوشیش اس ام اس دادم خواهش میکنم عزیزم تشریف بیارین ما شام منتظریم جواب داد چرا جواب تلفنم رو نمیدی جواب دادم دستم بنده عزیزم بیا صدای قشنگتو از نزدیک میشنویم گفت نه ذهره جان شما با حسین آقا شامتون رو بخورین من یه کم دیر میام دوزاریم افتاد که با دوست پسرشه دیر نمیتونه بره خونه میخواد شب بیاد پیش ما فقط دعا دعا میکردم که زنم از خونه باباش زنگ نزنه بهش سریع رفتم حمام و خودم رو اصلاح کردم و صد تا نقشه واسه کردنش کشیدم چند تا عکس سکسی و فیلم سوپر ریختم تو دسکتاپم ساعت شد حدود 11 شب زنگ زدم به زنم گفتم کارم طول کشیده نمیتونم بیام اونجا اون بنده خداهم قبول کرد سریع یه اس ام اس از گوشی زنم دادم به زهرا که بیا خونه دیگه دیره رسیدی زنگ نزن دارم سعید رو میخوابونم از خوا ب میپره سعید پسرم بود 3 ساله جواب داد باشه نزدیکم ساعت 11 30 بود که اس داد در رو باز کن قلبم مثه سگ داشت میزد در و باز کردم جاش رو تو پذیرایی انداخته بودم و برقها رو هم خاموش کرده بودم که داستان عملی بشه در واحد رو باز کردم و یه جفت کفش زن وبچم رو گذاشتم دم در که شک نکنه صدای پله ها که میومد صدای قلب منم تند تر میزد خلاصه رسید بالا چی میدیدم چه کوسی شده بود سینه ها سفت و گنده کون گنده شلوار روشن لی تنگ مانتو آبی آسمونی چسب موهای مش کرده وآرایش صورت در حد عروس در رو باز کردم آروم گفتم بفرمایین تو کفشاشم برداشتم کم قد بلند بود 15 سانتی هم پوشیده بود خلاصه دستش پر بود از کیف و کتاب و گل و هدیه و همین که دولا شد از جلوی در برشون داره کون خوشگل و گندش نمایان شد باورم نمیشد این همون زهراییه که 9 ماهه دانشگاه قبول شده معلوم نبود اونجا دانشگاهه یا باشگاه بدنسازی اومد تو و گفت چرا آروم حرف میزنین گفتم سعید تازه داره خوابش میبره ذهره هم پیشش خوابیده گفت اهههه میخواستم ببینمشون گفتم حالا فردا هم وقت هست منم خیلی خسته ام ببخشید تنهاتون میزارم ذهره جاتون رو انداخته و لباس هم براتوون گذاشته اگه شام هم نخوردین شام هنوز گرمه گفت مرسی خوردم شب بخیر گفتم و رفتم تو اتاق خواب که مثلا با زن و بچم بخوابم در اتاق خواب ما طوریه که مشرفه به کل حال به جز آشپزخونه رفتم پشت سوراخ در اتاق نشستم بند و بساطش رو گذاشت زمین و روسریش رو در آورد و دگمه های مانتوش رو باز کرد و در آورد وای خدای من چه کوسی شده بود سینه هاش داشت تاپش رو میترکون رفت تو آشپزخونه و از رو اوپن لباسایی رو که مثلا زنم براش گذاشته بود برداشت و شروع به عوض کردن کرد ولی دیگه من هیچی نمیدیم خلاصه با یه شلوار پارچه ای سفید نازک گشاد و همون تاپش اومد پشت در اتاق گفت ذهره ذهره جان من سریع در رو تا نصفه باز کردم و گفتم یواش سعید بیدار میشه ذهره میگه چی کار دارین گفت هیچی شب بخیر فقط رمز کامپیوترتون رو میگین میخوام ایمیلهامو چک کنم بهش گفتم اونم رفت رفت سراغ کامپیوتر و اینترنت رو باز کرد چون رو صندلی نشسته بود دیگه فقط موهاش معلوم بود منم که دو لا جلو سوراخ در دستم به کیرم منتظر که کارش تموم شه یک ساعتی تو اینترنت و فیس بووک و چرخید تا خلاصه خسته شد و اومد کامپیوتر رو خاموش کنه که چشمش به عکسا خورد داشت نگاشون میکرد و کیر من دیگه راست شده بود همش برمیگشت در رو نگاه میکرد و دوباره کامپیوتر رو نگاه میکرد چون صندلی رو چرخونده بود به در مسلط باشه من تموم جونش رو داشتم میدیدم ترسیده بود و هر دو سه ثانیه در اتاق رو نگاه میکرد شروع کرد نگاه کردن فیلم سوپرا دور تند زد رفت جلو تا آخر هنوز استرس داشت منم فیلمایی انتخاب کرده بودم که چند نفری وحشیانه از کون میکنن و دست به کس طرف نمیزنن خلاصه من که داشتم جق میزدم با دیدن این صحنه ها و زهرا تنها تو خونمون آبم دوباره اومد زهرا هم سریع رفت دستشویی و اومد تو آشپزخونه و یه ناخنک زد به میوه و شام و رفت بخوابه خلاصه انتظار ما شروع شد تا زهرا جونم خوابش ببره من که از یه طرف دوبار آبم اومده بود و نا نداشتم یه نیم ساعتی صبر کردم و بعد آروم اومدم بیرون و رفتم تو آشپزخونه و یه چند تا میوه و یه کم شام چند بار گرم شده دیشب و هفت هشت تا خرما و یه لیوان شیر و خلاصه دادم بالا انرژی بگیرم زهرا هم خوابیده بود و تکون نمیخورد حتما اگه بیدار بود میومد ببینه کیه تو آشپزخونست آروم برق رو خاموش کردم و برق هالوژن حال رو روشن کردم که نور کمی تو پذیرایی میتابوند آروم نشستم پیشش قلبم مثه سگ میزد به پهلو خوابیده بود و رو خودش یه چادر سفید کشیده بود دستم رو گذاشتم رو باسنش وای چقدر نرم بود آروم کشیدم رو رونای پاش صدای قلبم رو میشنیدم و دستام میلرزید اگه بیدار شه و عصبانی بشه و آبروم بره چی آروم باسنش رو از رو چادر بوسیدم و آروم آروم تا زانو و بعد هم تا نوک پاش یه کم جرات گرفته بودم این دفه دو دستی و محکم تر نوازشش کردم بعد دستم رو از زیر چادری که روش کشیده بود بردم تو آروم آروم بردم سمت کسش وای دستم که بهش خورد دیدم نمناکه آروم چادر رو از رو کونش برداشتم یه ذرش زیرش گیر کرده بود واسه همین نتونستم کامل بلندش کنم کمرش معلوم بود آروم دستم رو گذاشتم رو کمرش و نوازش کردم یه هو چرخید سمت من و منم از ترس خودم رو پرت کردم رو زمین و خودم رو زدم به خواب 10 20 30 ثانیه گذشت و هیچ صدایی نیومد گفتم حتما الان بیدار شده و نشسته و داره منو با عصبانیت نگاه میکنه آروم سرم رو چرخوندم دیدم به اون پهلو خوابیده و روش به سمته منه و چادر هم به کل رفته کنار آروم بلند شدم رفتم پشتش و دوباره نشستم و شروع کردم به مالیدن کونش وای چی بگم که چه حالی داشتم فقط اونایی که دزدکی کسی رو مالوندن میدونن من چی میگم خوابیدم کنارش و آروم خودم رو چسبوندم بهش کیرم آروم خورد به کون خوش فرمش آخه منم شورت پام نبود فقط یه شلوار نازک جرات کردم و دستام رو آرو گذاشتم رو سینه هاش وای چقد سفت بود آخه سوتین داشت دستم رو آروم بردم سمت کسش خیسه خیس شده بود دیگه فهمیدم بیداره آروم شلوارش رو کشیدم پایین چون به پهلو بود فقط یه طرفش اومد پایین و شورت صورتی نازکی که تنش بود هر کیری رو راست میکرد آروم تاپش رو زدم بالا و بدنش رو بوسیدم و آروم دگمه سوتین رو باز کردم انگار که سینه هاش اون تو احساس خفگی داشت چون تا دگمه سوتین رو باز کردم سوتینه کامل باز شد ودیگه نمیشد بستش دستم رو گذاشتم رو سینش وای زهرا کونتو گائیدم که عجب سینه هایی داشتی وای هنوز یه طرف شلوارش بالا بود و یه طرفش پایین آروم شورتش رو کشیدم پایین که یه هو دوباره تکون خورد این دفه دیگه من فقط نگاش کردم و نترسیدم دمرو خوابید دیگه فرصت ندادم و بلند شدم و با آرامش شلوار و شورتش رو با هم کشیدم تا پایین کونش وای چی میدیدم کون زهرا کسی که چند سال به عشق کونش جق زده بودم دستم رو گذاشتم رو کونش و مالیدم و آروم پاهاشو از هم باز کردم دیگه طاقت نیاوردم و شروع کردم لیسیدن سوراخ کونش کم کم پاهاش شل تر شد و منم زبونم رو بیشتر رو سوراخ کون زهرا جونم میچرخوندم زهرا دمرو خوابیده بود و صورتش رو گذاشته بود روی بازوهای دستش تا منو نبینه منم از خدا خواسته کیرم رو در آوردم و خوابیدم روش سریع خودشو جمع کرد و منم دستم رو بردم زیرش و سینه هاش رو نوازش کردم نوک سینه هاشو که میگرفتم پاهاش شل تر میشد یه دستم رو بردم زیرش و رسوندم به کسش صدای آه آهش در اومده بود ولی آروم تاپش رو تا سرش کشیدم بیرون ولی کامل در نیاوردم و صورتش تو لباسش بود اومدم سراغ کونش و شروع کردم به لیس زدن و کسش رو هم همراه با کونش از پایین تا بالا لیس میزدم شلوارش رو با شورت کامل در آوردم و پاهاشو باز کردم دیگه تو حال خودم نبودم و به کیرم تف زدم و خوابیدم روش و از زیر سینه هاش رو گرفتم و شروع کردم به خوردن بدنش میبوسیدمش و حی میگفتم کیرم تو کونت زهرا جوون تاپش رو کامل از سرش دراوردم و از صورتش بوسیدم و شروع کردم به خوردن لاله گوشش یه دستم زیرش روی کوسش رو میمالوند و یه دستم زیر سینه هاش بود و کیرم رو سوراخ کونش بعد فشارم به کونش رو زیاد کردم که یه هو چمشاشو وا کرد و گفت چی کار میکنی آروم تر صدات میره تو اتاق ذهره بیدار میشه گفتم چه عجب عزیزم بیدار شدی اگه میدونستم اینقد خوابت سنگینه تا حالا 100 بار کرده بودمت موهاش رو مش کرده بود و بسیار خوشبو شده بود اندامش فوق العاده سکسی خوشگلم که بود لامصب گفتم نگران نباش به ذهره یه قرص خواب آور دادم خورده حالا حالاها بیدار نمیشه تو راحت باش گفت ببین چی کار میخوای بکنی گفتم نگران نباش پرده کوست رو نمیزنم فقط با کونت کار دارم بخواب و آروم باش خیلی مودبانه گفت بسه بیا تمومش کن با صدای بلند گفتم لاشی کونی کس شعر نگو من همه چیزو از دست دادما کلی نقشه کشیدم کلی تو کفت بودم میدونی چه قدر بخاطر تو ویتامین از دست دادم بخواب حالمون رو خراب نکن هم خودت حال میکنی هم من ناراحت چی هستی سرش رو مثه بچه آدم گذاشت زمین و دیگه هیچی نگفت بازیش بود جنده خانوم خودش خیلی وقت بود که همش یه جورایی سینه و کون و کس و هم جاشو بهم نشون میداد البته از رو لباس ولی چه لباسی تنگ تنگ کی کیر ادمو دیونه میکنه چند بار هم که اتفاقی بدنامون با هم تماس داشت خلاصه رفتم یه قالب کره دست نخورده آوردم و شروع کردم لیسیدن سوراخ کونش خوشمزه ترین چیزی بود که تو عمرم خوردم با یه دستمم آروم با کوسش بازی میکردم کره رو گذاشتم رو سوراخ کونش یه دفه یخ کرد و تکون خورد گفتم نترس راه کردنتو بلدم آب تو دلت تکون نمیخوره کونشو چرب کردم و انگشتامو که ناخناشو تا ته گرفته بودم کم کم فرو کردم تو کونش به نظرم تا حالا به کسی کون هم نداده بود شاید فقط مالونده بودنش خلاصه تا یه کم فشارم بیشتر میشد آخ و اوخ میکرد سریع پریدم کامپیوتر رو روشن کردم و یکی از اون فیلم سوپرای وحشیانه که چند نفر از کون میکنن رو گذاشتم که بفهمه من چقدر دارم بهش حال میدم خلاصه برش گردوندم و شروع کردم خوردن سینه هاش انگار دوای درد من سینه هاش بود چشاشو بسته بود و داشت لذت میبرد لنگشو داده بودم بالا و انگشتم رو کرده بودم تو کونش و داشتم سینه هاشو میمکیدم فوق العاده بود هر از چند گاهی یه لیسی هم به کوسش میزدم تا آروم شه خلاصه انگشت اشارم رو تا ته تو کونش کردم وشروع کردم به چرخوندن بعد اومدم بالا سرش و کیرم رو گرفتم جلوی دهنشو گفتم بخور گفت نه من نمیخورم بدم میاد گفتم کس شر بگی کوست رو جر میدما بعد خودم به حال 69 رفتم سراغ کوسش و کونشو میخوردم و کیرم دم دهن زهرا جونم بود بعد چند باری که بهش گفتم شروع کرد زبون زدن بهش وای چه زبونی داشت باورم نمیشد زهرا با اون کلاس و قیافه داره کیر منو میخوره خیلی بد میخورد همش میخورد به دندوناش منم که هم کوسش رو میخوردم هم یک از انگشتامو چرب کرده بودم تو کون زهرا تنگ تنگ بود قطعا اولین کیری بود که به خود میدید برگشتم به پشت خوابیدم رو زمین و بهش گفتم بخوابه روم برعکس کیرم رو بخوره اونم بهتر میخورد ولی لاشی هی با تاپش آب دهنش رو پاک میکرد انگار کیر ما کثیف بود منم دو تا از انگشتامو کم کم داشتم میکردم تو کونش که یه هو کیرمو گاز گرفت و صدامو درآورد سریع دستشو گذاشت جلوی دهنشو گفت ببخشید دردم گرفت میدونست که اگه ذهره بیاد قطعا باور نمیکنه که من زوری اون رو کردم و با اختیار داره بهم میده واسه همین خیلی میترسید خوب خیال میکرد تو اتاقه طوری فیلم بازی کرده بودم که اصلا شک نمیکرد دمرو خوابوندمش و کره رو که تقریبا نصف شده بود کم کم با فشار کردم تو کونش طوری که تو کونش پر شده بود از کره بعد دو تا انگشتم با هم کردم تو کون زهرا خوابیدم رو زهرا و کیرمو گذاشتم دمه سوراخ کونش من که اصلا باورم نمیشد کیرم بره تو کون تنگ زهرا آخه کیر من کوتاهه ولی کلفت هر چی زور زدم نرفت که نرفت دوباره بلند شدم و رفتم سر یخچال یه خیار نازک ورداشتم و کم کم کردم تو کون زهرا خیار رو در اوردم و سه تا انگشتم رو کردم تو شروع کردم به چرخوندن سرتون رو درد نیارو نیم ساعت داشتم با انگشت و خیار و کره ولیسیدن کونشو وامیکردم دو تا انگشت اشاره دو دستم رو به پشت کردم تو کونشو شروع کردم کشیدن به سمت مخالف که صداش دراومد که حسین اقا تو رو خدا دارم میمیرم از درد منم که صدای فیلم سوپر رو کم کرده بودم با اشاره دستم بهش گفتم اگه قرار بود بمیری الان همه اینا مرده بودن نترس من که مثه اینا وحشیانه کونتو جر ندادم 1 ساعته دارم با کونت ور میرم گفتم آب تو دلت تکون نمیخوره خلاصه بهش گفتم سگی بشینه و کیرم رو گذاشتم دم سوراخش که دیگه قرمز قرمز شده بود هی عقب و جلو کرد و هی عقب و جلو کردم تا اینکه یه هو فرو کردم توکه یه جیغ کوتاه کشید و دیدم متکا رو گاز گرفته کیرم رو در اوردم نگاه کردم دیدم خونیه سریع با دستمال پاکش کردمو کونشم پاک کردم گفتم هیچی نشد تازه داری راه میافتیا دمرو خوابید رو زمین و من کیرم رو گذاشتم تو کونش کم کم فشار دادم تا دوباره داشت میرفت تو گفت تو رو خدا مردم خیلی درد داره گفتم شل کن الان تموم میشه کیرم تا نصفه رفته بود تو کون زهرا و زهرا داشت گریه میکرد منم بیشتر حال میکردم آخه خیلی مغرور و با کلاس بود ادم میخواست چنان بکنتش که صدای سگ بده خداصه دیدم داره مقاومت میکنه یه دستم رو اوردم زیر کوسش و انگشتم رو یه کم کردم تو گفتم کونی جنده اگه مقاومت کنی کست رو جر میدما لاشی دستم که به کوسش خورد خودشو چنان جمع کرد که نصفه دیگه کیرمم رفت تو کیرم تا ته تو کون زهرا بود باورم نمیشد کیرمو تو کون اون ببینم داشت نفسش بند می اومد تا یه دفه کشیدم بیرون تا به خودش بجنبه دوباره کردم تو کونش این دفه راحت تر رفت در اوردم و از اون کره ای که ته کاغذش بود زدم به کیرم کیرم هم خونی هم انی شده بود حالم داشت به هم میخورد دوباره کیره روغن زدم رو کردم تو کون زهرا دیگه راحت تر میرفت تو ولی هر بار که در میاوردم زهرا میگوزید و کلی هوا از کونش خالی میشد طوری که بوش اونجا رو ورداشته بود شروع کردم با همون کیر انی تلمبه زدن تو کون زهرا آخ که چه داغ بود و لذت بخش موهاشو به حالت دم اسبی گرفتم انگار سوار اسب شده باشم موهاشو میکشیدمو کیرمو تو کونش عقب و جلو میکردم شرع کردم لب گرفت ازش امتناع میکرد هیچ لذتی که نمیبرد درد هم میکشید همونی که من میخواستم کیرمو که از کونش در می اوردم سوراخش تا چند لحظه باز میموند بعد بسته میشد منم یه هو میکردم تو کونش تو این چند سال ازدواجمون منوخیلی عذاب داده بود با این کوس و کون و سینه و ناز و اداش بزرگترین ارزوم کردن کون زهرا بود که به این مهم رسیده بودم ولی ابم نمیومد چون دوبار قبلش اومده بود خلاصه برش گردوندمو پشت به زمین خوابوندمش چند بارم با دستم به سینش ضربه زدم چشاشو بسته بود و گریه میکرد همیشه تو فکر این بودم که با چند تا از دوستام دست و پاهاشو با دهنشو ببندمو بعد اینطوری که میخوام بکنمش و حالا بدون این چیزا داشتم میکردمش لنگشو اوردم بالا گفتم با دستات بگیرو زانو زدم جلوش کیرم رو از جلو گذاشتم تو کونش کسش رو میدیدم که تر و تازه است ولی کونش قرمز و گشاد و درب و داغوون شروع کردم تلمبه زدن و گاز گرفتن سینه هاش یه لیس میزدم بعد با کف دست محکم میزدمشون شروع کردم لب گرفتن ازش که لب نمیداد منم به زور چنان لب گرفتم که لبش باد کرد یه کم موهاشو کشیدمو کیرمو در اوردم بزارم دهنش که همین که دید انیه امتناع کرد منم گیر ندادم بهش گفتم بلن شو واسا وایساده بکنم تو کونت بلند شد عین یه برده به همه حرفام گوش میکرد دستشو گذاشت رو میز ناهار خوری و کردم تو کونش دیگه داشت آبم میومد که سینه هاشو چنان سفت گرفتم گه جای چنگام روش موند همونطوری سرپا همه ابم رو خالی کردم تو کونش با اینحال که ابم داشت میومد هنوز داشتم تلمبه میزدم تا دلم میخواست هم فحش سکسی بهش میدادم اون اخر زمانی که داشتم ابم رو تو کونش خالی میکردم متوجه شدم که خودشم داره عقب جلو میکنه و تازه خوشش اومده دیگه دست و پام داشت از شدت ضعف میلرزید افتادم زمین و زهرا سریع لباسشوورداشت و دستشو گرفت جلوی کونش و رفت دستشویی منم که لخت افتادم رو زمین خلاصه بعد از 10 دقیقه از دستشویی اومد بیرون و گفت پشتم جر خورده بدبخت شدم خون اومد منم گفتم ببین فیلم سوپر اونا رو ببین هر روز دارن میدن از کون ببین اون زنه رو که دو تایی میره تو کونش پس اون باید مرده باشه یه روزم من با یکی دیگه باید دوتایی بکنیم تو کونت دیگه پاشدم بوسیدمش گفتم ناراحت نباش عزیزم یه هفته دیگه خوب میشی اونم که از من متنفر بود فقط میخواست من زود لباسمو بپوشمو برم تو اتاق تا ذهره از خواب بیدار نشده منم لباسمو ورداشتم و رفتم تو اتاق خواب ساعت 11 صبح بود که از خواب بیدار شدم سریع اومدم بیرون اگه هست بازم بکنمش دیدم مرغ از قفس پریده و رفته تازه چون من در اتاق رو باز گذاشته بودم همه چیزو فهمیده بود و کلی فحش و اس ام اس نفرینی برام فرستاده بود از اون تاریخ تا حالا نه تنها با هم تنها نشدیم بلکه از چند متری منم رد نمیشه و با من خیلی سر سنگینه ولی من یه بار تو اشپزخونه پیش مامانش انگشتم رو از پشت کردم تو کونش و با اون دستم سینشو گرفتم هر وقت میبینمش کیرم راست میشه و میخوام بکنمش ولی یه نکته اخلاقی تربیتی این قضیه این که فکر نمیکردم اینقد ذهره رو دوست داشته باشه که هیچی نگه تا زندگی خواهرش به هم نخوره من این داستان رو بدون عوض کردن نام نوشتم تا اگه یه روزی خوند بدونه که من تصمیم دارم دفه بعد با چند تا از دوستام گروهی بکنمش خلاصه اماده باشه شاید یه روز با دوست پسر خودش کردیمش که اونم بد کونی
0 views
Date: August 5, 2018