کونی شدنم تو سن ۱۸ سالگی

0 views
0%

سلام داستانی که میگم کاملا واقعیه اسمم مهرداد الانم 20 سالمه من تو سن 17 سالگی قیافه خوشگل و اندامی دختر گونه داشتم ولی از اونجایی که بین هم سنام قوی تر بودم کسی جرات نمی کرد بیاد سراغمو بخواد انگشتم بکنه یا حس کردنمو داشته باشه من تو اون زمون یه دوستی داشتم مثل خودم یعنی اونم خوشگل بود و من تو کفش بودم یسری به بهونه درس خوندن دعوتش کردم خونمون ساعت 2 بعدظهر بود اومد رفتیم تو اتاقو منم درو بستم از اونجایی که میدونستم رفیقم یکی دو بار کون داده رفتم سر اصل مطلب بهش گفتم میخوام با هاش حال کنم و پریدم رو کونش اونم چیزی نگفت بعد در حین انجام کار بودم که بهم گفت مهرداد میخوای کون دادنو امتحان کنی منم با حالت عصبانی بهش گفتم من فقط با کردن تو حال میکنم خلاصه انقدر رو مخم راه رفت که راضی شدم لاپایی بهم بزنه وقتی کیرشو در آورد گذاشت لای پام یه لحظه بدنم داغ شد و سریع از زیر رفیقم بلند شدم و بهش گفتم چیکار کردی بدنم داغ شد اونم بهم گفت که بخاطر اینه که دارم حشریتر میشم داغ شدم با این حرفش راضی شدم و دوباره خوابیدم زیرش 5 دقیقه همین جور داشت تلمبه میزد لای پاهام تا اینکه خسته شد و بلند شد از روم گفتش که هم دیگرو انگشت کنیم منم که از لاپایی خوشم اومده بود قبول کردم اول من انگشتش کردم و خیلی راحت انگشتم رفت تو کونش تو خیال خودم گفتم راحته برگشتم که رفیقم منو انگشت کنه وایییی هنو نوک انگشتش نرفته بود تو از درد صدام دراومد رفیقم گفت اگه میخوام بیشتر لذت ببرم باید تحمل بکنم منم که حشرم زده بود بالا دوباره قمبول کردم و خودمو نگه داشتم انگشت رفیقم تا نصفه رفت تو کونم یخورده که گذشت دوتا انگشتشو داشت میکرد تو کونم که باز صدام در اومد ولی چیزی نگفتم و تحمل کردم واییی وقتی دوتا انگشتش رفت تو کونم باور نمیکنین حس ک ردم دارم یه کوص سفید توپولو رو میکنم همین طور که رفیقم داشت انگشتاشو تو کونم میکرد و در می آورد از کیرم آب وایزون بود دیگه مزه کون دادن اومده بود زیر زبونم که دلو زدم به دریا و بهش گفتم کیرشو بکنه تو کونم اخه وقتی لاپایی میزد داغی کیرش باحال بود اونم بی برو برگرد کیرشو تف مالی کرد و اروم اروم کرد تو کونم وایییی صدای آخ اوخم در اومده بود داشتم تو اوج لذت پرواز میکردم خلاصه تا 10 دقیقه همدیگرو از کون کردیم وقتی آبمون اومد رو کون هم خالی کردیم این اولین خاطره کون دادنم بود و بعد اون روز دیگه رفیقمو ندیدم کوچ کردن رفتن تهران داستان کونی شدن محله رو هم بعد واستون تعریف میکنم نوشته مهرداد کونی و

Date: August 26, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *