کون خواهرم زیبا

0 views
0%

سلام من آرمین هستم و 26 سالمه یه خواهر دارم 18 سالشه و اسمش زیباست با یه اندام پر و سینه های گرد سفت و کاملا سفید مثل برف .

راستش چند سالی بود فکرایی به سرم میزد ولی جلوی خودمو میگرفتم . تا روزی که مچه خواهرمو وقتی داشت با پسر عموم لب تو لب حال میکرد گرفتم . ولی به روش نیاوردم اخه داشتم از دیدن اون لحظه لذت میبردم که وقتی پسر عموم داشت لباشو میخورد دستشو برده بود تو شلوار خواهرم و خواهرم هم خودشو تکون میداد و میمالید به بدن اون و یکی از سینه هاش که از تابش در اومده بود مثل الماس برق میزد .

تو کیف این لحظه بودم که یهو پسر عموم سر خواهرمو فشار داد پایین واسه اینکه برسه سراغ کیرش . زیبا هم زود نشت جلوش و کمر و زیپ شلوارشو باز کرد شرت و شلوارشو کشید پایین کیر نسبتا برزگ شق شدو یه بوس کردو یه نگاه شهوتی به اون انداخت و شروع کرد به لیس زدن یه کم که گذشت پسر عموم مثل اینکه یه جنده زیرش باشه با عصبانیت گفت بخورش تا ته . تو چشای زیبا حس کردم ترسید و کیرشو کرد تو دهنش

یکمی که ساک زده بود دیدم پسر عموم میخواد سر زیبا رو بگیره دستشو تلمبه بزنه تو دهنش و بدم اومد گفتم حالتو میگیرم . یه کم سر و صدا کردم – زود خودشونو جم کردن .رفتم دم در خونه زیبا رو صدا کردم گفتم من میرم یه نوشابه واسه نهار بگیرم بیام در و بستم و رفتم طبقه بالا از لای پله ها نگاه کردم قیافه تو کف پسر عموو ببنیم
5 دقیقه بعد اومد بیرون دم در زیبا بهش گفت نمی خوام دیگه ببینمت فکر میکردم دوسم داری ولی تو مثل یه جنده با من رفتار کردی و زود برو تا داداشم نیومده . اینو که گفت اومدم بیرون حال هردوشون گرفته شده بود و به زیبا گفتم برو تو پسر عموم سرخ شده بود یهو دوید سمت در و در رفت منم نرفتم دنبالش و بجاش رفتم تو خونه زیبا تو اتاق بود داشت میلرزید

رفتم پیشش نشستم
یه 5 دقیقه ای هیچی نگفتم و بهش گفتم اخه آدم قحطی بود با این عوضی حال میکردی . لحن صدام دوستانه بود آخه نمی خواستم اذیتش کنم . چون میدونم همه دخنر ها و پسر ها تو این سن عشق سکس هستن . بعد کمی دوباره پرسیدم اخه چرا این کارو کردی ؟ با چشای گریون بهم گفت آخه دست خودم نیست . بعضی وقتا نمی دونم چم میشه نمی تونم جلو خودمو بگیرم .

بهش گفتم چرا تو حموم یا حایی خودتو راحت نمیکنی . گفت امتحان کردم ولی اونجوری شدتش بیشتر میشه . بهم گفت با این که الان دارم از ترس میمیرم ولی هنوزم بدنم گرمه و اون حسو دارم
گفتم نمی خواد بترسی اتفاقی نمی افته و کسی نمی فهمه بشرطی که دیگه به اون عوضی رو ندی

گفت باشه

گرفتمش تو بغلم هنوز داشت گریه میکرد . با خودم فکر کردم بهش پیشنهاد بدم این که خودش میگه نمی تونه جلوی خودشو بگیره . میره به یکی دیگه میده.

ازش پرسیدم چند بار اینکارو کردی . گفت زیاد نیست 5 یا 6 بار

گفتم دختری هنوز ؟
گفت آره
گفتم بهش زیر کسی خوابیدی یا فقط حال کردی
گفت خوابیدم با تعجب پرسیدم عقب گفت آره

گفتم حتما سخت بوده تایید کرد

بهش گفتم نباید به غریبه ها اعتماد کنه پسرا حشری بشن هیچی حالیشون نیست

ترس از حالت صورتش رفته بود حس کردم به حرفام علاقه مند شده

با خودم گفتم اگه پیشنهاد بدم اخرش ناراحت میشه منم میگم میخواستم امتحانت کنم

بعد کمی مکث گفتم ببین زیبا منم مثل تو میشم و دلم میخواد حال کنم .توام که میگی نمی تونی جلو خودتو بگیری
و مطمئنم اینجوری هم کار دست خودت میدی و هم از درسات عقب میمونی و بدن پشیمون میشی

هروقت اون جوری شدی بیا پیش خودم

با تعجب گفت یعنی چی
گفتم تو بیا من مشکلتو حل میکنم . با یه شیطنتی که منو داشت میکشت یه لبخند زدو نوک سینمو نیشکون
گرفت . گفت می خوای ترتیب خواهرتو بدی
دیدم سر صحبت باز شد . گفتم آره اینجوری خیالم راحته اتفاقی نمی افته برات . واسه تو فرقی میکنه زیر کی باشی فقط میخوای حال کنی مگه نه

راستش اینو که گفتم زیبا از خجالت قرمز شد . گفتم نگران نباش با من بیشتر بهت خوش میگذره تازه وقتم زیاد دارم

مامان و بابا که هر روز صبح میرن سر کار . توام بعد از ظهر میری مدرسه میتونیم یه چند ساعتی با هم حال کنیم.

از بغلم پا شد رفت سمت در دم در اتاق بهم گفت فردا صبح دربارش حرف میزنیم الانه که مامان بیاد

تا صبح دل تو دلم نبود صبح از ساعت 6 بیدار بودم منتظر بودم مامان و بابام برن . همین که ساعت هفت رفتن سرکار . رفتم حموم یه دوش گرفتم و کمی به خودم رسیدم وقتی اومدم بیرون رفتم سراغ زیبا از لای در اتاقش نگاه کردم دیدم هنوز خوابه ولی با اون تاپ بندی که پوشیده بود داشت منو میکشت

رفتم صبحونه آماده کردم ساعت 8 بیدارش کردم اونم با همون تاب و شلوارک که تنش بود اومد . هیچوقت اینکارو نمی کرد تعجب کردم . صورتش از خواب باد کردش بیشتر منو میکشید طرف خودش

داشتم صبحونه میخوردم یهو بهم گفت ارمین حرف دیروزو یادته . گفتم آره بهم گفت خره دیشب نزاشتی بخوابم همش فکرای بد میکردم . به سرم زده بود نصف شب بیام پیشت .

گفتم من سر حرفم هستم ولی اگه بفهم با کسی بودی قاطی میکنم

گفت اخه ازت میترسم .گفتم چرا

گفت که اتفاقی کیرتو دیدم خیلی بزرگه من فقط 18 سالمه . گفتم همه کیر بزرگ دوست دارن . گفت آره

بهم گفت بیا بریم تو اتاق میخوام بببینم چقدر بزرگه . رفتیم تو اتاق دستشو میکشید به کیرم از رو شلوار
گفت خیلیم بزرگ نیست . گفتم خوابه باید بیدارش کنی . یهو برگشت شیار باسنشو چسبوند به کیرم و تکان میداد کیرم سریع شق شد . اونم زود حس کرد برگشت و دستشو کرد تو شلوارم و کیرمو گرفت
کمی با دستش بازی داد گفت آرمین این کیر منو جر میده گفتم نترس هیچی نمیشه یه لبخند شهوتی زد
گفتم باید بیبنم بگم میتونی تحمل کنی یا نه.

گفت باشه . دستمو کردم تو شلوارش باسنش مثل ابر نرم بود انگشتمو کشیدم رو شیار باسنش یه اهی کشید . شلوارکشو درآوردم باورم نمی شد اون گوشت سفید بدون حتی یدونه لک جلوم بود. تاپشو هم در اوردم سوتین نداشت . این صنحه رو که دیدم کیرم بزرگتر شد.

کیرم تو دستش بود داشت بازیش میداد . گفتم عادت میکنی ولی باید حتما بکنمت نمیتونم دیگه تحمل کنم
بگفتم چهار ساعت وقت داریم عجله نکن . بغلش کردم بردمش تو تختش باورم نمی شد دارم چیکار میکنم.

رفیتیم سمت تخت و خوابید رو تخت رفتم روش خوابیدم و شروع کردم به لب گرفتن تنش داشت منو آتیش میزد . بهم گفت تو اصلا خجالت نمی کشی هرفشو قطع کردمو شروع کردم به میک زدن لب و گردنش
داش حسابی داغ می شد همین جور که می خوردمش رفتم پایین تر سینه هاش سفت شده بودن
سینه هاشو با ولع می خوردم . صداش در اومده بود وقتی دستمو کردم تو شرتش یه حالی بود با دستم حس میکردم اصلا مو نداره . نرم نرم بود کمی کسشو بازی دادم حسابی خیس بود وقتی شرتشو کشیدم پایین باورم نمشید یه کس کوچیک قرمز رو بدن سفیدش داش منو صدا میکرد . سرمو بردم طرفش تا بو کنمش چه حالی بود .

همین که سرم و بردم جلو با دستش سرم و فشار داد به کسش به اختیار شروع کردم به خوردم . زبونمه تو کسش میچرخوندم حسابی صداش در اومده بود یه چند دقیقه بعد حس کردم داره ارضا میشه ادامه ندادم اومدم بالا به حالتی که روی سینش بودم . کیرمو میمالیدم به سینش گذاشتم لای سینش و عقب و جلو میکردم وقتی میبردم جلو فشار میدادم تا نزدیک دهنش اونم یه لیسی میزد به کیرم

بعدش یکمی دیگه رفتم جلو بالش پشت سر زیبا رو بند کردم تا سرش بیاد بالا . دستاشو گذاشتم لای پام و بدنش تا نتونه در بیاره . همیشه دوست داشتم خودم بزنم تو دهن دخترا . گفت چیکار میکنی .
گفتم تو فقط دهنتو باز کن . دستا مو گذاشتم رو لبه بالای تخت و کیرمو اروم فشار دادم تو دهنش . با خودم گفتم این فرست دیگه شاید نباشه .آروم آروم تلمبه میزدم اونم بعضی وقتا کیرمو در می اورد تا نفس بکشه
داشتم حسابی داغ میکردم بعضی وقتا کیرمو میکردم تو گلوش وقتی در میآوردم حسابی کفری می شد و لی چاره ای نداشت نمیتونست تکون بخوره سرعتمو زیاد تر کردم دیدم داره گریه میکنه توجهی نکردم راستش
دیونه شده بودم وقتی حس کردم دارم ارضا میشم یکمی فشار دادم داخل تر و سرشو گرفتم با فشار خالی کردم تو دهنش با اینکه سخت بود ولی وقتی خالی کردم تو دهنش از چشاش و لبخندش معلوم بود خوشش اومده بود .

ازش پریسدم خوشت اومد . گفت آره ولی بعضی وقتا سخت بود . دستاشو ول کردم و اومدم کنار پاشد نشست هنوز لب و دهنش از آب من خیس بود . با یه دستمال دهنشو پاک کرد . گفت دیگه این کارو نکن گفتم باشه و بعدش گفت کیرت که خوابید . گفتم باید بلندش کنی .خوابیدم رو تخت اومد نشت رو کیرم . هی کسشو رو کیرم عقب جلو میکرد . آب کسش خیلی زیاد بود . خیلی زود دوباره شق شد ولی به اندازه نصف دفعه اول بزرگ شده بود . بهش گفتم خودم خواستم ارضا شم تا تو اذیت نشی.بهش گفتم چه مدلی دوست داری بکنمت . گفت دوست دارم زیرت باشم . یه بالش گذاشتم زیر شکمش تا کونش بیاد بالا انگشتمو میکردم لای کسش با آب کسش میکردم تو سوراخ کونش . خیلی تنگ نبود معلوم بود به کیر کلفت قبلن داده . بعد کیرمو مالیدم به کسش تا خیس شه و کمی نوک کیرمو فشار میدادم به کسش خیلی حال میکرد . بعد آروم گذاشتدم در کونش آروم فشار دادم کیرم یکمی رفت داخل یه جیغ یواش زد . ولی چیزی نگفت اروم عقب جلو میکردم

کیرم تا نصفه رفته بود تو بعد چند دقیقه گفت چرا فشار نمیدی باورم نمیشد . خودش با یه حرکت به سمت عقب موقعی که داشتم فشار میدام کیرمو تا ته کرد داخل با دیدن این صحنه ناخوداگاه سرعتم بیشتر شد داشت زیر کیرم ناله میکرد کمی گذشته بود دیدم لرزید و ارضا شد ولی همچان داشتم میزدم بهم گفت خالی کنم پشتش . از گرماش خوشش مییاد وقتی در اوردم خالی کردم پشتش داشت ناله میکرد . باورم نمی شد خواهرم 18 سالم همچین سکسی کنه . خوابیدم روش بعد یه مدت خواست با لیس زدن کسش دوباره ارضاش کنم منم حدود بیست دقیقه براش لیس زدم دو بار ارضا شد

دیگه ساعت نردیک 12 بود و اید میرفتیم پاشد گفت برم دوش بگیرم . گفتم تنهایی
گفت تو هنوز جون داری
گفتم بریم داخل بهت نشون بدم . داخل حموم بعد از اینکه زیر دوش حسابی باحاش حال کردم . اخه اون اندام داغ زیر دوش مثل ماهی بود . نشستم رو سکوی کنار وان گفتم بیا بشین روش . اومد نشست با وزن خودت و اینکه حسابی سوراخش باز بود سریع رفت داخل یه بیست دقیقه ای طول کشید تا ارضا شم دیگه میگفت دارم از حال میرم بلند کردم دستاشو دادم رو دیوارو یه پاشو بلند کردمو گذاشتم رو وان . بهم گفت
عین فیلم سوپر را داری حال میکنیا خندیدم کیرمو کردم داخل چند تا زره زدم طوری که صداش در اومد داشتم ارضا میشدم گفتم مثل فیلما بشین بپاشم صورتت

گفت نه با خواهش من قبول کرد با چند تا ساکی که زد پاشیدم رو صورتش دیگه منم حال نداشتم بعد یه دوش اومدم بیرون . از تو حموم بم گفت تو برو الان مامان میاد . من لباسمو پوشیدمو رفتم

در مورد اون روز با هم اصلا صحبت نمیکردیم تا اینکه 3 ماه بعد واسش یه خواستگار خوب اومد بعد تحقیق که فهمیدیم مورد خوبیه به پیشنهاد من که گفتم این درس بخون نیست شوهرش دادم .

بعد اون روز فقط یه بار دیگه شب قبل عروسیش سرپایی واسه یادگاری کردمش .اون شب خودش ابمو قورت داد چون وقت واسه دوش گرفتن نبود .

الان 4 سال گذشته و شوهرش که خیلی باهاش رفیقم بهم گفت ازش خیلی راضیه

امیدوارم از این خاطره لذت ببرید

Date: February 9, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *