کون دادن لب کارون

0 views
0%

اسم من فرشید است و سی و پنج سال سن دارم.این داستان عین واقعیت است و بدون کم و کاست آن را برایتان تعریف میکنم.همین یک ماه پیش رفته بودم اهواز برای کاری.شب شد و گفتم بروم پارک ساحلی.خیلی دلم می خواست یه بار یه کون دادن رو تجربه کنم.روی صندلی انتهای پارک یا همان شهربازی نشسته بودم که یک جوان تقریبا بیست ساله داشت رد میشد.گفتم کبریت داری؟گفت نه.گفتم بچه همین جایی؟گفت آره.گفتم نمیای چنددقیقه بشینی؟..نشست.پس از چنددقیقه حرف زدن و این که نامزد داری؟دوست دختر چند تا داری؟…واز این مقدمه ها گفتم من می خوام واسه یه نفر ساک بزنم.تومی خوای؟بدون اینکه منتظرجواب بمونم دست روی کیرش گذاشتم.زیپشوکشید پایین کیرشو که توی مشتش گرفته بود نشانم داد گفت میتونی بخوریش؟با دیدن کیرجوانی که اصلابه هیکل لاغرش نمی امد نفسم بندآمد.باورکنید توی عمرم کیربه این بزرگی را ندیده بودم.گفت بیابریم پایین.کناررود.رفتیم کناررودخانه جایی که چند تپه ی خاک ریخته بودند فکرکنم برای درست کردن کناررودخانه یا انتهای پارک بود.خاک ها مانع دیدن ما می شد.گیرش را به زورداخل دهنم کردن ولی تانصفه اش بیشترداخل دهنم نمی رفت.چندثانیه یک بار بلند می شدم و لبم راروی لبش می گذاشتم.صورت زیبایی هم داشت.نمی دانم چطورشد که شلوارمو کشیدم پایین و کیر کلفت جوان رو پشت خودم احساس کردم.هرچه زورمی زد داخل نمی رفت.خودم باآب دهانم تمام کیرشو خیس کردم.وسط کیرش را گرفتم و نوک انرادرسوراخم گذاشته بودم وارام فشارمی دادم.نوک کیرش داخل کونم رفت دردشدیدی احساس کردم که می خواستم فرارکنم اما جوان گفت اگه فرارکنی میام داخل پارک آبروتومیبرم.خوابیدم روی برآمدگی خاک و دوباره فشارهاشروع شد.دوانگشت راکرد داخل کونم وبه چپ وراست می کشید.دوباره سرکیرش را گذاشت و فشارداد احساس کردم گرز کلفتی تاته توی کونم عقب و جلو می رود.با این که خیلی درد داشت ولی واقعا لذت میبردم.گفت من مست هستم به همین خاطر دیرتمام میکنم.بعد از نزذیک به ده دقیقه کونم داغ شد و خوشم می امد تلمبه بزند.ولی آبش بود که داخل کونم ریخته بود.کیرش رادرآورد و داشت با عربی به دوستانش می گفت که بیایید پایین رودخانه.البته با موبایل.پابه فرارگداشتم.گفت اگه فرارکنی میام دنبالت..ولی من باسرعت ازمیان مردمی که برای تفریح به شهربازی آمده بودند دویدم و خودم را به بیرون از پارک رساندم.آن شب داخل هتل تاصبح از درد کون خوابم نبرد.خیلی دلم میخواهد یک باردیگرآن پسرراببینم.

Date: April 19, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *