آبنبات دهنی

0 views
0%

مدرسه كه ميرفتيم هربار كه دفتر مشقمون رو جا ميذاشتيم معلممون ميگفت مواظب باش خودتو جا نذارى و ما ميخنديديم و فكر ميكرديم نميشه خودمونو جا بذاريم بزرگ كه شديم بارها و بارها يه قسمت از خودمون رو جا گذاشتيم توى يه كافه توى يه خيابون توى يه خاطره توی یه آغوش حالم خوب بودو خوب نبود بیشترش خوب نبود درد داشتمو لبخند میزدم کبودی های تنم رو دست میکشیدمو لبخند میزدم گریه میکردمو لبخند میزدم به اتفاقات کمتر از دو ساعت پیش فکر میکنم هیچ چیزش مثل داستانا و فیلما نبود حسی خوبی دارمو ندارم بیا اولش از حالای خوب بگم برات ازون لبایی که چشیدمو تو نمیدونی چه طعمی داره ازون لمس شدنای یهویی و ازون حسای دخترونه میدونی وقتی لباش از روی چونه م سُر میخوردو گودی گردنمو عمیق تر میبوسید چه حسی داشتم میبوسیدو میبوسید شل میشدمو شل میشدم یه حسی مثل معلق بودن روی آب شاید باورت نشه اما خجالت میکشیدم وقتی گیره ی سوتینمو باز میکرد و سرش بین سینه های نه چندان بزرگم گم میشد شاید بازم باورت نشه اما این خجالته خیلی دووم نیاورد میدونی از چه زمانی از وقتی که قلب دخترونم بهم گفت که باید جذاب تر باشم براش باید لباس زیر سِت بخرم باید تی شرتای باب اسفنجی و تام و جری رو دیگه نپوشم خیلیم زود نبود اما یسالی طول کشید که از دنیای دخترونم دور شدم و به مرد جذابم نزدیک و نزدیک تر کلی حسای فوق العاده رو تجربه کردم که تو میدونی اونا چیه تابستون بود کفش تابستونی و لاک جیغ رژ جیغ تری که رنگ لاکمه سِت لباس زیر سرخابی همونطور ک تو دوس داری هاله ی خط چشم که فقط چشامو کشیده تر نشون میده که وقتی تو ایستادیو من رو زانوهام بین پاهات نشستمو نگاهم رو به بالاست بیشتر تحریکت کنه شما میدونین که تحریک شدن با نگاه یعنی چی منم نمیدونستم اما الان میدونم یعنی تهِ تهِ نزدیکی یعنی کلی حسِ خوب داشتم از حسای خوب میگفتم ازونجایی که تو ماشین نرسیده به باغ تقریبا نیمه لخت بودمو تکیه به در ماشین پاهای لاک زدم روی سفتی بین پاهات ماساژ میدادمو تو دوست داشتی اما نمیدونستی چشای قهوه ایه دوست داشتنیت برا دیوونه کردنم کافیه پاهام بود که از زیر تی شرتت رو سینتو شکمت کشیده میشدو خش مینداخت مردِ جذابِ وحشی من با صدای به نفس افتاده ای که شما نمیدونین چیه ازم میخواست خشن تر فشار بدم همونجا که توی حیاط باغ بغلم کردیو روی تخت افتادم چشمامو بستیو جز به جز تنمو با زبونت لمس کردی دستم که تو موهات بودو سرت که بیشتر فشار میدادم به تنم ناله میکردمو وحشی تر میشدی پاهام که رو شونه هات بود و داغی ک بین پاهام کشیده میشد ترسناک بود برام اونقدر ترسناک که گریه کردم میدونستی ک میترسم گفته بودم که میترسم بیشتر از نیم ساعت بغلم کردیو حرکت انگشتات بین موهام گفتی که اگه نمیخوام و میترسم اصلا انجام ندیم گفتم که میخوام با خوردن و لیس زدن از بین پاهات تا گردنت پاهایی که دوباره رو شونه هات بودو لبایی که رو لبام که اگه دردم گرفت لباتو گاز بگیرمو پشتتو ناخن بکشم میلرزیدمو لذت میبردم از ناله هات از خونی که روی تی شرتت که زیرم پهن شده بود درد داشتمو اصلا مثل تو فیلما نبود سوزش داشتمو گریه میکردمو میبوسیدی و میدیدم که فقط یک سومش رفته داخل اشک میریختمو در گوشم گفتی بیشتر از این نمیکنی و نکردی تنها حسی که داشتم درد بودو لذت بردن از ناله های تو از ضرباتی که تندتر شده بود بدم میومد از مایع بدبویی که جای عطرتو گرفته بود دو ساعتو ربع تو بغلت نازم کردیو گفتی دوسم داری سه روز و دو شب خونریزی داشتمو گریه میکردم بداخلاق بودمو تو فکر میکردی از رابطه باهات پشیمون شدم بداخلاق شدیو 4روز بهم پیام ندادی گریه میکردمو درد میکشیدم حس تنهایی اینکه نتونی به مامانت بگی چته اینکه تنها بری درمونگاه سرخوردگی دلتنگی برا تو افسردگی بعد اولین رابطه تو هیچ کدوم ازینارو نمیفهمی نوشته آبنبات پسته

Date: February 6, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *