سلام من آتیلا 25 سالمه یه چند وقتیه دارم خاطرات شما رو میخونم یهو به سرم زد یه خاطره که چند ساله با خودم نگهش میدارم واسه شما هم بگم یه داداش دارم که 4 سال از من بزرگتره داداشم یه مغازه ی بوتیک داشت که من هم باهاش کار میکردم یه یک سالی با هم بخوبی کارمون گرفته بود و کار میکردیم البته داداشم زیاد درب مغازه نبود گاهی هم زنش مائده میومد به من داخل مغازه کمک میکرد یا ازمغازه خبر میگرفت دو سال گذشت که دادشم کم کم اجناسی رو که میرفت چک میداد میخرید داشت برگشت میخورد و تلفن خوردن مغازه شروع شد و داداشم هم که زیر فشار چک ها بود فراری شده بود یه پرش بزنم بگم که قرض ها شو دادو البته با آبرو ریزی که به خاطره همین کار چند سالی رو واسه کار رفت شیراز مغازشو جمع کرد اوایل به مائده زنگ زیاد میزد و پول براش میفرستاد که کم کم ارتباطش کمرنگ تر شد اینم بگم که مائده پزشکه حوصلتون رو سر نیارم یه شب ساعتای 10 بود که مائده اومد خونه ما واسه خواب یک ساعت گذشت همه خوابیده بودن هر کسی تو یه اتاقی بود منم که داشتم با موبایلم اس بازی میکردم با دوست دخترم دیگه اس ها رو کشیده بودیم به سکس که داشتم دیوانه میشدم به هم شب بخیر گفتیم و اون خوابیدو منم داشت آب شهوتم ازم میریخت یه دفعه کارای شیطون مائده اومد تو ذهنم با اون کون بزرگش که وقتی مانتو میپوشید مانتو میخواست پاره بشه از حجم زیاد کونش نیم ساعت چهل دقیقه ای بود داشتم فکر میکردم که چیکار کنم و از ترس خیس عرق شده بودم که یه وقت اگه اشتباه بکنم دیگه کارم تمومه هی میرفتم درب اتاقم و باز میکردم و میخواستم برم تو اتاقش باز هی ترس نمیذاشت که بعد چند بار تکرار همین کار گفتم بیخیال دیگه باداباد یواش درب اتاقش رو باز کردم و رفتم داخل دست و پاهام خیس بود و سرد از ترس واااااااای با یه دامن خوابیده بود شاید بگین دروغه دستش هم زیره دامنش بود تا اینو دیدم یه کم دلم قرص تر شد گفتم دیگه تمومه یواش رفتم کنارش دراز کشیدم و چند بار یواش اسمشو صدا کردم دیدم نه خبری نیست که آروم یه ماچ از لبش کردم تکون نخورد بازم دیگه قوی تر شدم گفتم نه بابا خوابش عمیق آروم دستمو گذاشتم رو سینه هاش که خیلی هم نرم بود مالش میدادم خودم یواش چسبوندم بهش که کیرم اینقدر شق شده بود داشت میترکید دیگه از حالت خودم خارج شدم دستم و گذاشتم رو کسش که یه دفعه برگشت و کونش رو از من کرد چند ثانیه ای درنگ کردم ایندفعه دیگه قشنگ از پشت بغلش کردم دیدم دیگه اینجوری حال نمیده آروم یه وره دامنش رو زدم بالا وااای با شلوارک خوابیده بود چشمم افتاد به پاهای سفید و چاقش گفتم به درک دیگه آروم شلوارک رو به هر نحوی بود تا زیر کونش کشیدم پایین شلوار خودمم تا نصفه آوردم پایین چند تا بوس از کونش کردم و لای پاش رو کمی خیس کردم آروم کیرم و گذاشتم لای پاش که یه دفعه بیدار شد و برگشت با ترس منو نیگا کرد منم داشتم از ترس قلبم میومد داخل دهنم که گفت داری چیکار میکنی قسمش دادم که آروم تر دل و زدم به دریا و چند تا بوس از لبش کردم و چسبیدم به سینه هاش و شروع کردم به خوردن که همین طور که داشت میگفت آتیلا آتیلا داری چیکار میکنی سریع دستم رو گذاشتم از رو شلوارک رو چوچولش و مالیدم که یه دفعه آه و ناله ازش بلند شد دیگه یه نفس عمیق کشیدم شروع کردیم به لب و خوردن زبون هم دیگه تو حین خوردن از اسپری که داشتم یادم اومد خوب که مائده رو شهوتی کردم بلند شدم که با صدای لرزونش گفت کجا گفتم الان میام رفتم سریع از اتاقم اسپری رو آوردم و تا اومدم داخل اتاقش دیدم لباساشو در آورده همه رو لخت لخت وااااااااااای داشتم دیونه میشدم دوباره افتادیم به جون هم دیگه رفتم پایین و شروع کردم به خوردن کس خوشمزش که داشت یه آه آه نازی میکرد که گفت جون آتیلا بکنش تو کیرت و قربونت اسپری که از چند دقیقه پیش زده بودم آروم با کیرم رو چوچولش رو مالیدم که داشت قربون صدقه کیرم میرفت بکن تو بکن تو وااااااای تا گذاشتم داخل کس نازش یه گرمای نازی رو احساس کردم دیگه شروع کردم به تلمبه زدن که منو محکم گرفت بغلش و سرم رو نوازش میکرد منو میبوسید منم که با این کاراش دیوونه تر شده بودم یه حال اساسی بهش میدادم زیر گردن و چشم و پیشونی و لب و همه رو میبوسیدم که منو گرفت خوابوند زمین و اومد بالام و شروع کرد همچین حرفه ای به تلمبه زدن و ور رفتن با سینه هاش ایندفعه من گفتم چار دست پاشو همون سگی کیرم آروم گذاشتم دم کون سفید و تپلش یه آه آهش کمی بلند تر شد راستی خونه ما دوبلکس بابا مامان پایین منو مائده بالا کیرم رو قشنگ با آب دهن خیس کردم کون مائده رو هم همینطور آروم آروم فشار میدادم که بره تو خلاصه رفت داخل و یه حال لارج بعد چند بار تلمبه زدن اینقدر کونش داغ و تنگ بود که آبم داشت میومد بهش گفتم آ آ آ آبم داره میاد گفت بده میخوام بخورم منم تا گفت در آوردم تا گذاشت دهنش و چند تا بالا پایین کرد ریخت تو دهنش وااای چه حالی داد افتادیم بغل هم دیگه یه بیست دقیقه ای که هم دیگه رو بوسیدیم لباس پوشیدیمو نشستیم به هم دیگه یه چند ثانیه ای نگاه کردیم و آروم میخندیدیم که گفت تو دیگه چه آدمی آتیلا منم گفتم تو هم خیلی خوشگلی که یه ماچ از لبم کرد از هم دیگه تقدیر و تشکر کردیم و رفتم تو اتاق افتادم رو تخت باورم نمیشد که این کارو من کردم که یه دفعه اس داد به گوشیم خیلی حال دادی آتیلا عاشقتم وااااای دیوونه شدم تا اینو خوندم منم نوشتم خیلی دوست دارم همین یه بار بود دیگه بعد دو سه هفته رفت شیراز پیش داداشم جایی که کار میکرد ازش خبر بگیره همین دیگه میخواستم کوتاه باشه داستانم دیدم نمیشه هر چند بعضی جاهاشو جهش زدم امیدوارم داستان رو حس کرده باشین بای نوشته
0 views
Date: September 30, 2018