آخر موفق شدم

0 views
0%

سلام من آرش 21 ساله قد 185 وزن 90 تعریف از خود نباشه یه پسر تکی هستم تو فامیل خب بریم سر اصل مطلب این داستان مربوط 3 سال پیشه ما یه همسایه داشتیم تو یه حیاط باهم بودیم حموم دستشویی مشترک این زن همسایه واقعا تو دل من نشسته بود از همه لحاظ از جای که میدونستم شوهرش ضعیف بود تو سکس البته از حرف زدن بین زنها فهمیدم داستان از اینجا شروع ميشه شب جمعه ساعت 8 بود که صدای شور شور آبو شنیدم اومدم بیرون دیدم یه نفر حمومه اینم بگم خونه ما قدیمی بود در حموم یه کوچولو سوراخ داشت خیلی کنجکاو شدم دیدم تو حیاط کسی نیس یواشکی رفتم دم در حموم از سوراخ یه نگاهی انداختم که دیدم وای دارم چی میبینم یه بدن سفید و خوش استیل با موهای خرمایی رنگ قلب داشت از دهنم میومد بیرون خودمو کنترول کردم این قضیه چن بار دیگم تکرار شد تا این که یه روز صبح جمعه همه خواب بودن بازم با صدای شور شور آب بیدار شدم البته آبگرم کن ما که روشن میشد یه صدا میداد اولش سریع پریدم دید بزنم صدای نفسهام خیلی زیاد وبلند بود شک کردم مریم فهمید اومدم اینور دو روز بعد مامانم گفت زن همسایه ازت دلخوره میگه بی ادبی منم هول شدم گفتم من یه چیزی سرهم کردم گفتم تموم شد دیگه زیر چشی نگاه کردنام زیاد شد به مریم اونم فهمیده بود که چشم گرفتتش گذشت گذشت تا یه روز طلایی پیش اومد یه روز کسی خونه نبود اومد رو حیاط دیدم شوهر مریم خانوم داره میره جای ذوق زده شدم نیم ساعت بعد رفتم دم درشون به بهونه یه سی دی برنامه وقتی درو باز کرد یه نگاه خفیفی بهم انداخت رفت سی دی بیاره پیدا نکرد منو صدا زد بیا خودت پیدا کن با اجازه رفتم داخل دیدم خودش نیس سی دی ها پخش شده افتاده یه جا الکی گشتم گفتم نیس من میرم که دیدم مریم با یه لباس خوشکل از اتاق بیرون اومد دل تو دلم نبود گفت بشین یه شربت باهم بخوریم منم با تعجب گفتم باشه آخه تاحالا اونجوری باهم برخورد نکرده بود شربتو آورد زدیم تو رگ که سر صحبتو باهام باز کرد و منم دیدم اینجوریه شروع کردم شیرین زبونی بهم گفت دوس دختر نداری آرش گفتم چرا دارم ولی درحد قرار و دیدار گفت پس دیگه چی همه همین جوری هستن منم گفتم اره والا گفت پسره خون گرم و بامرام به نظر میای گفتم نظر لطفتونه همچنین خندید گفت تشخیصت بالاس مریم گفت میخوام باهام راحت باشی درد دل کنی و منم همینطور گفتم حرفی ندارم از زندگیش زیاد نالید که وقتی به شوهرش رسید منم هی سوال پیچ کردم تا روش کم کم باز شد رفتم بغلش نشستم گفتم من همدم و همرات میشم یه لبخند زد گفت ممنونم منم لبمو گذاشتم رو لبش اونم چشاشو بست شروع کردم خوردن و مالوندن سینه هاش باور نمیشد کسی که 2 سال از یه سوراخ کوچولو نگاه میکردم الان در اختیارمه شروع کردم باز کردن دکمه هاش گفت کسی نیاد گفتم هر چی شد پای من با یه نگاه خمار بهم گفت بزن بریم عشقه لخته لخت شدیم یه بدن سفید بلورین جلوم بود شروع کردم خوردن و لیس زدن صدای آه نالش همه اتاقو گرفته بود هوا پر شده بود از گرمای سکس یه کس قیتونی سفید چنان میخورم که یهو یه لرزه خفیفی کرد برام ساک بد نبود ولی با آبو تاب میخورد هی قربون صدقم میرفت روش دراز کشیدم خودش سر کیرمو گذاشته دم کسش اول یه خورده فرو کردم کسه تنگی داشت بعد یواش یواش همه دادم تو گفت جر دادی خیلی یواش تلمبه زدم و هی تندتر تندترش کردم صدای آه نالش واقعا منو دیوونه میکرد بعد یه رب تلمبه زدن آبم اومد گفتم کجا بریزم گفت بریز داخل که گرمای وجودتو حس کنم منم با یه ضربه ی محکم همه آبمو ریختم داخلش گفت سوختم سوختم خیلی قربون صدقم رفت یه دوش خوشکل گرفتیم بعد خداحافظی کردم بعد اون چن بار تا حالا سکس داشتیم و داریم راستی تمام لباس زیرش به سلیقه من بود امیدوارم خوشتون بیاد نوشته

Date: April 29, 2022

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *