آرش و دخترخاله

0 views
0%

درود فراوان بر شما همه ی خوانندگان اول بگم که داستانی که می نویسم کاملا واقعی هست من 23 سالمه یه پسر معمولیم داستان بر میگرده به تابستون دوسال پیش دختر خالم که اسمش شهلا است که یه زن 34 ساله با اندام خیلی خوب بدن سفید موهاشم قهوه ای اون با بچش که دختره اومده بودن خونه ی ما مهمونی هر موقعی که می دیدمش یه جورایی حشری میشدم اخه خیلی عالیه از هر نظر مخصوصا پاهاش که من عاشق پاهاش بودم اونرور که یه صندل چرمی پوشیده بود منو دیوونه می کرد و نشسته بود رو بروی من و نگاهم همش به پاهاش بود بعد چند لحظه احساس کردم که خودش فهمیده که من همش دارم به پاهاش نگاه میکنم و من خجالت زده شدم و رفتم تو اتاقم و با گوشیم ور رفتن حدود یه ساعت بعد فهمیدم که شوهرش رفته مأموریت کاری و با اصرارهای مامانم چند روزیو خونمون موندگار شدن من از این خبر خیلی خوشحال شدم دختر خالم رفته بود لباساشو عوض کنه یه دامن پوشیده بود که از نصف به پایینش توری بود و کاملا اون پاهای خوش فرمشو میشد دید و یه تیشرت پوشیده بود سر میز شام بود که داشتیم غذا میخوردیم من کنار شهلا نشسته بودم که احساس کردم یه چیز اومد روی پام وقتی نگا کردم دیدم داره با انگشت شصت پاش داره روی پام میکشه منم با اونیکی پام پاشو نوازش میکردم که دیدم خوشش اومده تو همین حال بودیم که دخترش گفت جیش داره کلا رید به حس حالم و پاشد دخترشو برد که کارشو بکنه منم داشتم میزو جمع میکردم که اومد و به مامانم گفت ظرفا رو من میشورم و اصرار کرد و مامانم قبول کرد منم گفتم کمک میخوای دختر خاله اونم با لحنی گفت چرا که نه داشتیم ظرفارو میشستیم که گفت پاهام بدجوری خمارت کرده ها منم گفتم راستش هم پاهات که خیلی خوشگل هم خودت که خندید گفت خیلی بیشوری ولی این لحن حرف زدنش کاملا نشون میداد که اونم دلش میخواد منم تا فرصت پیش میومد موقع ظرف شستن خومو میمالیدم بهش موقع خواب فرا رسید طبق معمول مهمونا میرفتن تو اطاقی که کنار اطاق من بود من همش به اون فکر میکردم از اطاق اومدم بیرون دیدم که در اطاق بازه و چراغ اطاق روشن بود نگاه کردم که دیدم دخترش خوابه و اون داره موهاشو شونه میکنه و متوجه من شد و یه چشمک بهم زد پاشد اومد در اصاق بست دستمو گرفت رفتیم اطاق من باورم نمیشد که منو شهلا دوتایی تنها هستیم پرتش کردم رو تختم و اونم کاملا خودشو در اختیار من گذاشته بود با دستم پاهاشو نوازش میکردمو میزدم رو رون پاش و کف پاشو قلقلک میدادم اونم خوشش اومده بود از این کار می خندید خوابیدم روش داشتم گرمای بدنشو احساس می کردم یه بوی خیلی خاصی داشت بدنش شروع به خوردن لباش کردم که اونم لبامو میخورد رفتم پایین تر و گردنشو لیس میزدم که تیشرتشو زدم بالا و اونم کمک کرد و درش آورد وای یه بدن سفید و خوش فرم با سینه هایی که سایزشون 65 بود سوتین بسته بود با دستام سینه هاشو بازی میدادم که حشری شده بود وبا زبونمو میکشیدم لای سینش اونم تو ابرا بود سوتیو کند وگفت همشون مال توه واسم بخورشون من نوک سینه هاشو میک میزدم و لیس میزدم رفتم سر کسش داشتم دیونه می شدم با دستم کسشو بازی میدادم انگشتمو میکردم تو که لیز و گرم بود شلوار و شرتمو کشیدم پایین و سر کیرمو با تف اون خیس کردم و گزاشتم رو کسشو یکم بالا پایین میکردم که ناله میکرد و میگفت جرم بده بکن تو سوختم منم میخواستم بیشتر حال بده بهم اروم اروم کردم توش واقعا تنگ بود پاهاشو دادم بالا و با دستام نگهشون داشته بودم تلمبه ها تندتر کردم جا که باز کرد تا ته میکردم تو کسش ناله های ریزی میکرد که تمام اتاق بر داشته بود برشگردونم حالت داگی انگشتمو میکردم تو کونش که تنگ بود میگفت که درد می کنه از کون موافقت نکرد من از پشت میکردم تو کسش اروم ارم داشت ارضا میشد که لیرزید منم محکم تر کردمو داشت ابم میومد که خالی کردم رو کمر کونش بیحال افتادم واقعا خیلی حال داد دو بار دیگه باهم سکس کردیم بعد خوشو تمیز کرد رفت تو اتاق پایان نوشته

Date: August 26, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *