آریا و بهار

0 views
0%

با خستگی وارد خونه شدم و لامپ ها رو روشن کردم یه نگاه کلی به خونه انداختم و خیالم راحت شد که حداقل نیازی به تمیزکاری ندارم ساعت هشت و نیم بود و متاسفانه آریا شیفت شب بودو باید بیمارستان میموند واقعا حالم گرفته شد اخه اینم شد زندگی حالا که آفم شوهرم نیست ولی همینه که هست چی کار کنم باید بسازم وبسوزم اما نمیتونستم که بشینم غصه بخورم خیلی خسته بودم واقعا بعد از یه هفته ی کاری سخت آدم به یه استراحت اساسی نیاز داشتم بنابراین لباسم و دراوردم و توی لباس شویی انداختم و چای ساز رو روشن کردم تا آب جوش بیاد خواستم به حمام برم که تلفن زنگ خورد مامانم بود الو سلام مامان خوبی سلام عزیزم خسته نباشی بیمارستان بودی اره تازه رسیدم آریا کجاست امشب شیفت شبه الهی بمیرم براش خدا نکنه مامان خدا رو شکر یه نفس راحت از دستش میکشم تو دلم گفتم آره جون خودت دو دقیقه پیش ک نزدیک بود گریه کنی نگو مادر قربونش برم مادر منم دخترتونما همین شما پروش کردین نگو مادر پسر به این خوبی و مظلومی به وقتش یه گرگیه که نگووو بهارجانم خودت که می دونی شوهرت تو چشم مادر بارها بهت گفتم مادر مواظب زندگیت باش همین دوست دخترخاله ناهیدت ندیدی تا آریا رو میبینه چه جور عشوه خرکی میاد مادر حواست باشه چیزی برا شوهرت کم نزار کم نیستن ادمایی که میخان یه گره کور تو زندگی پیدا کنن از همون جا بهت ضربه بزن بیخود دختره پروو مادر من شما نگران نباش بعدم ولش کن همینجوری عشوه بیاد اخر خودش ضایع میشه گفتم حواست باشه مادر چشم من برم شما فعلا کاری نداری نه مادر مواظب خودت باش چشم به بابا سلام برسون خداحافظ بیا اومدیم با مادرمون صحبت کنیم روحیه بگیریم بدتر رید توحالمونااا به حمام رفتم و شیر اب رو باز کردم تا وان پر بشه به آشپزخانه برگشتم تا برای خودم قهوه درست کنم وارد حمام شدم و توی وان نشستم وایییی چه قدر خوبه راسته که میگن آب گرم معجزه می کنه بدنم و شل کردم وپاهای بلندم رو کامل دراز کردم چشام رو بستم فنجون رو به لبم نزدیک کردم و گزاشتم تا حرارتش به صورتم بخوره یاد حرفای مامانم افتادم طفلی راستم میگفت بارها دیده بودم که سولماز تا آریا رو میبینه عشوه خرکی میاد اما باید حواسم باشه وای نکنه مخ شوهرم رو بزنه وابهار دیوونه شدیااا توکه میدونی آریا خیلی دوست داره ولی هرچی باشه مرده منم یکم ازش غافل شدم این هفته که سر مون خیلی شلوغ بود و هفته قبل هم پشت چراغ قرمز بودم تقریبا 15 روزه که باهاش نبودم اما اشکال نداره جبران می کنم خودم هم دلم واسش تنگ شده به خودم که اومدم دیدم دارم با خودم حرف میزنم و قهوه سرد شده دیگه بسه زیر دوش رفتم و موهام رو شستم همیشه از این سانس حمام بدم میاد اخه موهام خیلی بلنده و خشک کردنشون دردسر داره بارها خواستم موهام رو کوتاه کنم اما آریا اجازه نمی ده حوله رو دور خودم پیچیدم و از حمام بیرون اومدم به اتاق خواب رفتم و روی تخت دراز کشیدم جای آریا واقعا خالی بود یکم توی اینستا چرخیدم و به دوستم فاطی که آرایشگاه داره گفتم فردا برام وقت بزاره و کارم رو زود راه بندازه ساعت هفت و نیم بود که از خواب بیدار شدم و یه صبحونه ی مختصر خوردم و به ارایشگاه رفتم اونجا از بالا تا پایین رو صفا دادم و بعد به خرید رفتم تا برای عشقم شام مورد علاقه اش رو درست کنم ساعت یازده و نیم بود که به خونه رسیدم تا وسایل رو جا بدم و لباسام رو دربیارم یه نیم ساعتی طول کشید و داشتم کتلت درست می کردم که آریا اومد وای خدا دیگه جون تو تنش نمونده بود و خیلی خسته بود سلام عزیزم خسته نباشی یه لبخند بی جون زد و گفت سلام اتفاقا خیلی خسته ام الهی بمیرم برات برو استراحت کن خدانکنه دیوونه من برم استراحت کنم با لبخند بهش نگاه کردم و به اتاق رفت خدا می دونست که چه قدر دوسش داشتم دست از درست کردن ناهار برداشتم چون میدونستم که برای ناهار بلند نمیشه نمیخاستم اذیتش کنم دوست داشتم خوب استراحت کنه برای همین برای خودم میوه شستم و روی کاناپه نشستم و باصدای اروم تی وی نگاه کردم نفهمیدم که کی خوابم برد بیدار که شدم ساعت 6 30 بود آریا هنوز خواب بود بلند شدم و به اتاق رفتم لباساش رو درآورده بود برداشتم تا براش بشورم توی لباسشویی انداختم همیشه عادت داشتم لباس ها رو جلوی افتاب بندازم اینجوری به دلم مینشت به بالاکن رفتم و لباس ها راروی بند انداختم ساعت هفت بود دیگه باید تدارکات شام رو میچیدم میخاستم براش لازانیا درست کنم مواد داخلش رو سرخ کردم و ظرف مخصوصش رو برداشتم و کفش رو روغن مالیدم لایه لایه درست میکردم رو بالا میرفت 3 لایه درست کردم و روشرو حسابی پنیر پیتزا ریختم تا طلایی بشه توی فر گزاشتم که اریا وارد اشپزخانه شد خوب خوابیدی عزیزم اره خوشگلم لبخند رو لبام نشست چه قدر دلم براش تنگ شده بود تا یه دوش بگیری شام اماده میشه به حمام رفت و منم سریع پریدم توی اتاق و یه لباس مشکی پدردار در اوردم و پوشیدم موهام رو هم دم عصبی بست اخه آریا دوست داشت یه آرایش ملایم کردم و یه رژ قرمز خوشرنگ هم کشیدم همه چیز خوب بود توی ایینه یه بوس واس خودم فرستادم و رفتم آشپزخانه و میز رو اماده کردم اریا از حمام اومد و لباس پوشید وارد اشپزخانه شد و تا منو دید یه سوت زد و گفت ای جانم خانم خوشگله شما کجا بودی با خنده گفتم چلوی چشمات تو منو نمیدیدی خندید و گفت بیار این شام رو که حسابی گرسنمه گفتم ای به چشم براش یه قالب بزرگ لازانیا گزاشتم و شروع کردیم همین که خورد گفت دست و پنجه هات طلا خانمم گفتم خواهش میکنم بخور جون بگیری یه چشمک باحال تحویلش دادم که زد زیر خنده شام رو که خورد رفت روی کاناپه نشست سراغ تی وی منم ظرف ها رو شستم و یکم طولش دادم که از گلوش پایین بره اخه برای شب برنامه داشتم میخاستم یه سکس جانانه داشته باشم از صبح که پیشواز رفته بودم حالم خیلی بد بود و دیگه نمی تونستم صبر کنم رفتم توی هال و دیدم رو کاناپه نشسته یه نگاه با لبخند بهم انداخت و دوباره به تی وی نگاه کرد میخاستم پیشقدم باشم وایسادم روبروش و به چشماش زل زدم دستاش رو برام باز کرد و پریدم تو بقلش یه بوس رو موهام زدو منو محکم تو بغلش گرفت روی پاش نشستم به طوری که پاهام دو طرف بدنش بود دستم رو روی شون هاش گزاشتم و لبم رو لبش گزاشتم و اول یه بوسه سریع به لبش زدم سرم رو عقب اوردم و به چشمهاش نگاه کردم یه برق خاصی زد دوباره بوسیدمش اولش تو شوک بود چون اون همیشه پیش قدم میشد اما بعد از کما دراومد و من رو همراهی کرد عشقمون خاص بود و گرما داشت با ولع به جون لبام افتاده بودو همزم ان دستش روی کمرم بالا پایین میشد منم دستم رو توی موهاش کرده بودم میخاستم حشری ترش کنم دو سه تا تلمبه اروم روی کیرش زدم که دیگه حرارتش زد بالا و طاقت نیاورد بلند شد همونطور که پاهام رو دور کمرش حلقه کردم همدیگر رو میبوسیدیم رفتیم توی اتاق منو با خشونت خاصی روی تخت انداخت و خودش اومد روم روی چشمام بوسه زد و گفت همین چشمات منو دیوونه کرده منم بلند خندیدم گفت جانم فدا خنده هات دوباره لبش روی لبم اومد و باولع شروع به بوسیدن هم کردیم همزمان دکمه هاش رو باز کردم و لباسش رو پرت کردم روی زمین یه چرخ زدم افتادم روش حالا اون زیربود دوست داشتم دیوونش کنم با خماری به چشمهاش نگاه کردم و اروم زمزمه کردم دلم برات تنگ شده بود آریااا بوسیدمش از صورتش شروع کردم پرحرارت چشم هاش بینیش چونه اش گردنش سینه هاش نقطه ضعف هاش دستم بود از سینه هاش تا پایین رو قسمت به قسمت می بوسیدم و اون هم دستش روی باسنم بود و هم زمان نوازش میکرد و گاهی فشار می داد رسیدم پایین به چشمهاش نگاه کردم و اروم شلوارش رو پایین کشیدم کیرش بلند شده بود و شرتش داشت میترکید عاشق کیرش بودم کلفت و بزرگ همیشه بی نیازم میکرد زیاد از ساک زدن خوشم نمیومد اما این دفعه میخاستم خاص باشیم برا همین کیرش رو روی دستم گرفته بود باخودم گفتم هرچه قدر هم بگی بدم میاد به هرحال اونم مرده و نیاز داره برا همین تونستم کنار بیام و برای عادی شداروم به روی کیرش یه بوسه زدم انگار تعجب کرده بود گفت بهار گفتم حرف نباشه مال خودمه دیگه امانش ندادم با وجود اینکه ساک نزده بودم براش اما زیاد تو فیلم ها دیده بودم و همیشه میگفتم اگه امتحان کنم کارم بیسته شروع کردم به ساک زدن تا نصفه تو دهنم میکردم و براش میک میزدم سعی میکردم دندونم بهش نخوره همزمان اه میکشید و میگفت بی شرف دهنت چه قدر داغه اتیشم زدی منم قوت میگرفتم حالا سریع ترو سریع تر ادامه می دادم تا نصفه می کردم تو دهنم و هی درش میاوردم و زبونم رو از بالا تا پابین روش می کشیدم باز میکردم تو دهنم و میک میزدم میگفت ای جانم آه میکشید یه کم دیگه ساک زدم که سرم رو گرفت بالا و گفت بسه دیگه نوبتی هم باشه نوبت منه می دونستم که بااین کارام حرارتش زده بالا و دیگه لب مرزه منم همینو میخاستم حالا اون اومد روم باخشونت لباسم رو در اورد جوری که پوستم سوخت دست کرد و سوتینم رو دراورد افتاد به جون سینه هام یکیشون رو میخورد و یکیشون رو میمالید یه گاز گرفت که جیغ خفیف کشیدم گفت جووون گفت میخام یه حال اساسی امشب بهت بدم همینجور که می بوسید اومد پایین که به شرتم رسید از روی شرت یه بوس کرد و کشیدش پایین فقط برام میبوسیدش دیوونه شده بودم سرش رو فشار دادم و گفتم بخوووورش گفت بخورم آررره گفت خودت بیا روم خوابید و گفت برم روی صورتش منم همین کارو کردم دقیقا بالای صورتش بودم و گفت خودت بزار تو دهنم دستم رو به لبه تخت گرفتم و پاهام رو دو طرف سرش انداختم و اروم کسم رو گزاشتم رو دهنش وااییییی زبونش که خورد لرزدیم نمیتوونستم خودم رو کنترل کنم محکم به تخت فشار میدادم و اه میکشیدم و اون هم به کسم رحم نمیکرد چوچولم رو میکرد تو دهنش و می مکید وگاز می گرفت گفتم آریااااااانمیتونم خودم را کنترل کنم اینطوری قهقهه زد و بلندم کرد گفت پشتم رو بهش کنم باز شروع کرد روی کسم رو می بوسید و زبونش رو توی کسم میکرد منم اه و ناله می کردم دوطرف کونم رو با دست گرفت و کشید تا سوراخ کسم بازتر بشه شروع کرد با زبون تلمبه زدن منم که از خود بی خود شده بودم و داد می زدم آررره بخورش اوووه آررریاااا وایییی اوووف نفسم رو باصدا بیرون میدادم از خوردن دست کشید و بلند شدم میخاستم زود تر کیرش رو توی کسم احساس کنم میخاستم سیرم کنه افتادم روش این پوزیشن رو از همه بیشتر دوست داشتم چون کمرم نرم بود خوب در این پوزیشن میدرخشیدم و برای همین پایه ثابت سکسمون بود کیرش رو تنظیم کردم و با چرخش و نرمی کمر باکس روی کیرش فرو اومدم وایییی گفت بی شرف نکن اینجوری زود ابم میاد چیزی برات نمیمونه هاااا خندم گرفت شروع کردم تلمبه زدن هی بالا پایین میکردم و واونم چشمهاش رو بسته بود با تمام قوام بالا پایین میکردم انگار یک سالی میشد که کس نداده بودم هرکاری میکردم سیر نمیشدم چهار پنج دقیقه که زدم خسته شدم و اون فهمید پس خودش کمکم کرد پاهاش رو کمی بالا اورد و دستش رو به کونم گرفت و خودش بالا پایین میکرد من که فقط داد میزدم اره اره همینه بهارقربون اون کیرت بره واای ارره جرم بده اریا بهم رحم نکن اووووف ارهه با صدا نفس می گرفتم و بیرون میدادم گفتم اریا آریااا جانم جانم عزیزم تندتر تندتر گفت اوووم و تندترش کرد داشتم میومدم واییییی اااااااوووه و بایه جیغ بلند ارضا شدم اونم فهمید و اروم ترش کرد همزمان داشتیم لبای هم را با ولع میخوردیم حالا پوزیشن عوض بهش گفتم نمیخام زود ابت بیادااا تا صبح باهاش کار دارم اونم گفت ای به چشم پوزیشن عوض حالا اون اومده بود روم و دوباره و دوباره شروع کرد به تلمبه زدن منم که از خود بی خود ده بودم اه و ناله ام حشری ترش میکرد واییییی اووه اره همینه جرم بده اوووف فدای کیرت تندتر تندتر اونم رحم نمیکرد و تندتر ادامه میداد فک کنم صدا تا دو کوچه اونور ترم میرفت میگفت قربون این کس تنگت برم که انگارتاحالا نکردمش یکم یواش تر همه فهمیدن منم میگفتم بزار بفهمن که من دارم به اریا کس میدم بلند زد زیر خنده و برای این که صدام رو مهار کنه ازم لب می گرفت اما من بازم ناله می کردم توی گوشم می گفت فدات بشم بهارم فدا کسه تنگ وداغت بشم و با صدای گوشنوازش حشری ترم می کرد هرموقع احساس میکرد ابش میخاد بیاد در میاورد و شروع میکردیم لب گرفتن و یکم ساک میزدم و دوباره حالتا عوض دو پوزیشن رفتیم و حالا داگی استایل بودیم مثل تشنه ای که اب میرسه اما عطشش کم نمیشد تلمبه میزد و باهربار جلو عقب کردن من کیرش رو توی دلم احساس میکردم گفت بهاارم بهارم جانم دارم میام بهار گفتم بیا فدات شم بیا قربونت شم حالا خودم هم همراهی می کردم اون از اون بر تلمبه میزد و منم برعکسش فشار میدادم وای همزمان باهم یه اه بلند کشیدیم و همونجا تو کسم خالی کرد این سانسش بیشتر از همه بهم چسبید و داغی ابش کسم رو سوزوند همونجا کنارم افتاد و تا چند لحظه بی حال بود بعد از پشت بغلم کرد عاشق این بودم که از پشت بغلم کنه کرخت و بی حس تو بغلش بودم و اروم دستام رو نوازش می کرد حالش که جا اومد گفت خیلی چاکریما ما بیشتر آقای دکتر وااای خدا من از دست این دختر دیوونه نشم بلند خندیدم که بوسیدم و گفت قربووون خنده هات بالشت رو زیر سرمون درست کرد و پتو رو رومون کشید و من خودم رو بیشتر تو بغلش جا دادم و عطر تنش رو به جون خریدم نوشته

Date: May 30, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *