آسانترین راه برای دختر همسایه

0 views
0%

سلام اسم من حامده ۲۱ سالمه از اصفهان خب بریم سر اصل مطلب از اون موقعی که ما اومدیم اصفهان و توی یکی از خیابون های معروف خونه گرفتیم من دختر همسایمون رو که اسمش لیلاعه و الان ۱۸ سالشه شناختم من خیلی قیاقه دخترکشی ندارم و خیلی هم شیک پوش نیستم در حدی که فقط تیپ ساده و مجلسی میزنم اوایل وقتی همدیگرو تو راهرو یا جایی میدیدم خیلی عادی سلام میکردیم و این حالت تا یه سالی ادامه داشت نه من دوست دختر داشتم ونه اون دوست پسر من تو فکر دوست دختر پیدا کردن نبودم چون نیازی نداشتم و دانشگاه هم ریخته بود از این دختر ها پس من دلیلی نمیدیدم که تو کف لیلا باشم یه روز وقتی داشتم از سوار آسانسورمیشدم لیلا رو دیدم و مثل همیشه عادی برخورد کردیم لیلا هم سال آخر دبیرستان بود و میدونست من دانشگاه میرم چند تا سوال برای برنامه ریزی پرسید در ضمن اون دختری بود مانتویی با کمی آرایش سطحی و نورمال بعد اینکه میخواست پیاده بشه گفت مامان و داداشم خونه ان بیا یه شربتی و منم گفتم نه ممنون اونم اصرار کرد بیا چون میخواست سوال درسی بپرسه و هیچ قصد بدی نداشت من رفتم تو و مامان لیلا ک از من خوشش میومد برام شربت آورد اونا خانواده خیلی لارجی بودن در حدی ک تو خونه جلوی مهمون با شلوارک بودن ولی بیرون سنگین تر منم وقتی رفتم خونشون کپ کردم ک چرا لیلا رفت با جوراب شلواری اومد اول فکر کردم میخواد عوضش کنه دیدم عین خیالش نیست اونم چون این وضع منو دید گفت حامد جان راحت باش چرا خجالت میکشی این اولین باری بود ک ی فکر هایی ب سر من زد ما رفتم تو اتاق ک من براش برنامه بریزم و من مطمئن بودم ک خانواده ام فکر میکنن من الان دانشگاه هستم شروع کردم برنامه ریختن واسش ک آخر های نوشتن من بود که لیلا بحث رو شروع کرد گفت حامد دوست دختر داری منم عادی گفتم نه چطور اونم گفت هیچی من گفتم تو داری اونم گفت نه منم ندارم بعد این حرفا من خدافظی کردمو رفتم تا دوباره هفته بعد مادرش منو دید گفت لیلا با برنامه شما پیش میره خیلی راضیه و تشکر کرد گفت بیا و بنده خدا چون فکر میکرد من از اون پسر ها نیستم بهم اعتماد کامل داشت دوباره فرداش رفتم خونشون برا برنامه ریزی و باز فکر هایی ب سرم زد لیلا قبل برنامه ریزی بهم گفت مامانم هی میگه تو پسر خوبی هستی منم همین فکر رو نسبت بهت دارم منم خودمو زدم ب کوچه علی چپ و گفتم منظورت چیه اونم گفت هیچی همینجوری دوباره منم خیلی عادی برخورد کردم و خیلی با غرور جلوش حرف زدم و منتظر بودم خودش اولین قدمو برداره گذشت تا یه ماه این قضیه ادامه داشت و من هرروز فکر های جدیدی میکردم که چطوری به لیلا برسم و برخلاف قبل فکر میکردم یه نفر رو میخوام ک با من رفیق باشه چون تو سن بیست تا بیست و چهار پسر ها بیشترین میل جنسی رو دارم تا رسید به روز موعود من رفتم خونشون دیدم لیلا به پاس تلاش های من یه گردنبند پلاتین گرفته فکر کنم گرون بود بعد درس رو شروع کردیم و من درس رو زود تر تموم کردم اونم گردنبند رو ب من داد و تشکر کرد و گفت هدیه من برا تو منم تشکر کردم لیلا گفت همین من گفتم یعنی چی گفت هیچی بابا تو خیلی گیجی منم اینحا بود که باید یه حرکتی میکردم تو اتاق و دوتایی تنها و چون در بسته بود و مامانش مزاحم نمیشد موقعیت خوبی بود منم سریع بغلش کردم و گفتم ممنون عزیزم اونم ی ماچ کوچیک از لب هام گرفت و گفت خواهش میکنم دیوونه این بود شروع روابط ما ی روز خونمون خالی شد و زنگ زدم بهش اونم با صدای خاصی قبول کرد شرایط رو براش آماده کردم و اومد اولش ی کم حرف سکسی زدیم بعد اون شروع کرد ب نوازش من با اون دست های داغش که معلوم بود اولین بار توی عمرشه منم همین طور بعد من ی کمی سینه و پاها و کمرش رو ماساژ دادم و آماده شدیم منم سریع رفتم برای لب گرفتن از اون چون خیلی بلد نبود خیلی حال نداد ولی آرایش غلیظ لیلا باعث جون گرفتن من میشد خیلی خوشگل شده بود بعد یواش یواش زیپ شلوارمو کشید پایین منم لباس و شلوارش رو در آوردم و تی شرت خودم رو هم اون در آورد منم یه دختر ناز جلوم بود با سینه های متوسط کون متوسط ولی بدن و شکم عالی و سکسی طوری که خیلی ناز بود بعد اینکه باز لب گرفتم و مطمئن شدم که کسش خیس خیسه شروع کردم خوردن کسش چون با این کار میدونستم ارضا میشه و کمتر دردش میگیره و بعدا هم با من سکس میکنه این موقع بود که اه و اوففف لیلا در اومدد و بعد خودش خواست که از کون بکنمش اما من هنوز دوست داشتم کسش رو بخورم ساک زدن رو شروع کردیم و اونم خیلی خوب داشت ساک میزد برام طوری بود که اون انگار بیشتر از من لذت میبره بعد من رفتم برای کون اول یه کم ژله زدم و مالیدم بعد سر کیرم رو مالیدم اونم طاقت نیاورد خودش رو عقب داد و قمبل کرد که بکنم توش منم خیلی آروم کردم و با اولین حرکت کمی آبم اوند دوباره آروم آروم سرعت رو بیشتر کردم اونم خوشش میومد ولی درد داشت یه لخظه دیدم سرعتم انقدر بالا رفته که فکر کنم حساب میکردم ۱۴۰ کیلومتر بر ساعت میشد بعد یه ربع خسته شدم و افتادم اما اون هنوز ارضا کامل نشده بود منم پیش خودم گفتم اسکل پاشو بکنش یه دختر مفتی جور شده الان وقت نشستن نیست بعد دوباره با ولع شروع کردم کیرم رو به سر کسش میمالیدم داشت از حال میرفت از شهوت اصلا تو ذهنم فکر نمیکردم اینقدر شهوتی باشه امام نذاشت از کس بکنم منم دنبال درد سر نبود پس باز رفتم سر کون و با یه کمی تف و ژل کردم توش یه دادی زد گفتم الان پرده گوشم پاره میشه بعد سرعتی تلنبه زدم و باز بعد بیست دیقه خسته شدم چون دفعه اولم بود و تاخیری نداشتم همه آبم رو روی شکمش ریختم آخر سکس هم کلی اون رو مالیدم و سینه هاش رو خوردم و پاهاش و بدن رو لیس زدم و با دست و انگشت رو کسش میمالیدم آخرش ی لب خیلی طولانی گرفتیم انگار از هم سیر نمیشدیم بعد اون از خونه ما با خدافظی رفت بیرون و تا حالا ما با هم چهار بار سکس داشتیم این سکس اول بود امیدوارم خوشتون بیاد نوشته

Date: April 28, 2022

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *