دوره سوم دبیرستان بودیم که من یه رفیق درس خون به اسم عرفان داشتم و خیلی ازش تو درسا کمک میگرفتم و با هم تو یه کلاس بودیم زنگهای تفریح و بیرون مدرسه عرفان یه همراه دائمی داشت که اونم تو کلاس ما بود به اسم مسعود ولی من زیاد باهاش دم خور نبودم و سلام علیکم نداشتیم برام جالب بود چرا عرفان و مسعود اینقد باهم جیک تو جیکن که بعدا فهمیدم همسایه ان و رفت و اومد خانوادگی هم دارن و عرفان همیشه برای کمک تو درسای مسعود میره خونشون مسعود درسش خیلی بد بود خلاصه وسطای سال از طرف مدرسه یه اردو ترتیب دادن که من و عرفان با هم رفتیم ثبت نام کردیم سفرمون با قطار انجام میشد و دو روز قبل تو جلسه توجیهی گروه بندی شدیم که هر شش نفر تو کوپه و اتاق هتل باهم باشیم من به عرفان گفتم با هم باشیم که اونم اوکی داد تو گروهمون همه هم کلاس بودیم و مسعود هم جزوشون بود برای سفر آماده شدیم و راهی شدیم من کنار عرفان نشسته بودم و با بقیه بچه ها خوراکی و فیلم و تفریح و حسابی خوش میگذشت بعضی وقتام یکی از ناظم ها مسئول اردو بود هم به کوپه ما سر میزد شب برای شام رفتیم رستوران و شش تایی غذا خوردیم و برگشتیم تو کوپه آخرای شب که موقع خواب شده بود من پایین ترین طبقه خوابیده بودم عرفان بالای سر من و مسعود هم روبروی عرفان اون طرف کوپه خوابیده بود یکی دو ساعت از خواب گذشته بودم من خوابم نبرده بود دیدم عرفان در کوپه رو قفل کرد و رو به عرفان گفت بیا پیشم بخواب از تعجب شاخ درآوردم یعنی عرفانم از این کارا عرفان قبول نمیکرد میگفت بذار بعدا الان روم نمیشه اما مسعود بهش اصرار میکرد که نمیتونم دیگه باید بیای بالاخره عرفان با اکراه راضی شد از تختش اومد پایین بره اونور که من خودمو بخواب زدم عرفان پیش مسعود و جلوی مسعود خوابید من کنجکاو شده بودم و گوش تیز کردم ببینم چیکار میکنن مسعود میگفت تا نیمه بیار پایین کافیه خودشم دستاشو رد کرده بود اونور عرفان که اونم تحریک کنه بعد من صدا فقط میشنیدم و صدای جغ جغ تخت که از عقب جلو کردن مسعود بود اینقدر ادامه دادن تا آب دو تاشون اومد مسعود تو کون عرفان ریخت و عرفانم روی خودش اون شب گذشت و من چیزی به روی خودم نیاوردم فردا صبح که رسیدیم هتل رفتیم تو سوییت هامون هر سوییت 4 تا تخت و دو تا تشک که برای شش نفر بود مستقر شدیم من تو فکر دیشب بودم و برام یه شوک بود هر چقدر با خودم کلنجار رفتم نتونستم جلوی خودمو بگیرم و به عرفان توی یه فرصت که تنها بودیم بهش گفتم دیدم چیکار کردی اونم اول من و مت کرد و بالاخره گفت آره خیلی وقته کارشونه و همیشه به بهانه کمک تو درسا من میرم خونشون و برای مسعود ساک میزنم و اونم منو میکنه و از لذت دادنش تعریف کرد و گفت بار اول یه تجربه بود که مسعود مطرح کرده بود ولی بعد دیگه عادتمون شد و هر هفته حداقل یبار سکس داریم بعد این حرفا هم ازم خواست رازدار باشم و به کسی تو مدرسه چیزی نگم منم قبول کردم شب موقع خواب من که میدونستم عرفان و مسعود با همن رفتم کنار تخت دو نفرشون توی هال تشک انداختم که اونا راحت بخوابن و سه نفر دیگه هم توی اتاق سوییت مستقر بودن دوباره وسطای شب همون داستان قطار بود این بار دیگه سرو صدای قطار نبود و صداها واضح تر میومد منم یکم سرم رو تا ارتفاع تشک میوردم بالا تا بتونم یکم ببینم چیکار میکنن مسعود میگفت کتابی بخواب عزیزم که راحت تر بکنم توش بعد کیر عرفان که خوشکلم بود رو تو دستاش میمالوند براش و آبشو آورد دو دقیقه بعدم خودش آبشو ریخت تو کون عرفان و کللی ماچ و بوسه کردن همدیگه رو و روی هم دراز کشیدن منم از دیدن صحنه ها حسابی حشری شده بودم و زیر پتو کیرمو که داشت میترکید میمالوندم تا ارضا شدم ولی نذاشتم آبم بیاد کار عرفان و مسعود که تموم شده بود عرفان داشت براش تعریف میکرد که من از رابطشون اطلاع پیدا کردم مسعود زیاد براش مهم نبود و گفت حالا یه تعارف بهش میزدی شاید اونم میخواست بهم کون بده من دیدمش کونش گنده و سکسیه با شنیدن حرفای مسعود دوباره حشری شده بودم من تا اون موقع نه سکس داشتم و نه کون میدادم فقط در حد جق بودم و داشتم با یه دستم به کونم ورمیرفتم و سوراخشو میمالوندم و با اون دستم کیرمو میمالوندم که اینقدر ادامه دادم تا اینبار آبم اومد میخواستم پاشم برم حموم که شنیدم عرفان و مسعود دارن با هم میرن حموم که من بی خیال شدم صبح بلند شدم و رفتم حموم تو حموم همش به سکس اون دوتا فکر میکردم و حرفای مسعود که به کونم نظر داشته و هربار از فکر کردن بهش حشری میشدم و کونم به خارش میافتاد و با خودم ور میرفتم تا آبم میومد توی اردو اینجوری بود که بچه ها آزاد بودن خودشون برن اینور و اونور اون روز ظهر همه رفته بودن بیرون منم توی هال یکم تلویزیون دیدم و بعدش روی تخت دو نفره خوابم برد که با صدای در بیدار شدم دیدم عرفان و مسعود قبل بچه های دیگه سوییت ما اومدن و لباس عوض کردن و رو تختی که خواب بودم ولووو شدن من تقریبا لبه های تخت بودم و خوابمو ادامه میدادم ولی صدای بچه هارو میشنیدم مسعود دوبار منو صدا کرد ولی من خودمو بخواب زده بودم و جوابش ندادم مسعود به عرفان گفت زود باش بیا تا بقیه بچه ها نیومدن من تعجب کرده بودم که چند دفعه میخوان باهم سکس کنن مسعود اومد خوابید وسط تخت پشت به من و عرفان هم روبروش و هر دو زیر پتو شروع کردن به کار من که حریص شده بودم سکسشون رو ببینم از پشت مسعود پتو رو یکم زدم بالا کونش معلوم بود کون خشک و قلمیه سبزه ای داشت از دیدنش شهوتی میشدم وسطای کار و آه و اوه عرفان بلند شده بود که پتو رو از رو خودش زد کنار که آبش نریزه رو پتو منم از پشت سرشون بدن سفید و خوشگل عرفان رو دید میزدم که یهو مسعود حس کرد من دارم میبینمشون منو صدا زد منم سرمو کردم زیر پتو و جوابش دادم گفتم چیکار میکنی منو از خواب پروندین گفت دارم عرفانو میکنم توام میخوای منم با بی محلی گفتم برو بابا درحالی که از فکر بدن سکسی و مانکنی مسعود شهوتی بودم زیر پتوی خودم شلوار و شرتمو کنده بودم و داشتم کیر و سوراخ کونمو میمالوندم یواشکی در حین مالوندن خودم پشت به مسعود و عرفان بودم و مسعود و عرفانم مشغول خودشون که یهو سردی دستی رو پشت خودم حس کردم که یهو سیخ شدم و بی حرکت دست مسعود بود یکی از دستاش رو در حین اینکه عرفان رو از کون میکرد آورده بود زیر پتوی من و به بدنم رسونده بود شروع کرد مالوندنم و حرف زدن با من که تو نمیخوای بیای وسط ما بخوای منم که خشکم زده بود هیچی نمیگفتم و خفه شده بودم مسعودم به حرفاش ادامه میداد و منو مالش میداد تا دستاش رو رسوند زیر تیشرتم و تا اول چاک کونم حسابی حشری شده بودم کیرم راست شده بود و کونم میخارید عرفانم همراه حرفاش شده بود و تشویقم میکرد توام بیا خیلی بهت حال میده و من همچنان بغضم خشکیده بود مسعود که دیگه میدونست بیدارم گفت آخی بار اولته حتما صدای نفسات میاد تو ساکت باش من کارمو میکنم و شروع کرد دستاشو پایین بردن تا به سوراخ کونم برسونه منم با این حرفش یکم شل شدم ولی همچنان مثل مترسک خشکم زده بود مسعود در حین اینکه کیرشو تو کون عرفان عقب جلو میکرد با یه دستش منم خوب مالش میداد و حسابی از اینکه داره سوراخمو میماله توی حال بودم پتو رو زده بود کنار شلوار و شرتمو کشیده بود پایین و هی دستش رو روی چاک کونم بالا و پایین میکرد بعدش انگشتشو خیس کرد و شروع به مالشو فشار دادن توی کونم کرد من که یخم باز شده بود شروع کردم به آه و اوه کردن و کونمو به هم فشار میدادم که مسعود هی میگفت شلش کن که راحت بازش کنم برات وااای خیلی شهوت برانگیز بود هر از گاهی انگشتشو درمیاورد و بادستش با کیرم ور میرفت کیرم حسابی داغ و بزرگ شده بود و مسعودم هی از سایزش و بزرگیش تعریف میکرد و به عرفان میگفت حال میده بره تو کونت دیگه شهوت بر من حاکم شده بود و تو حال خودم نبودم دستای مسعود از روی کیرم برداشتم و گذاشتم رو کونم و خودم شروع کردم به مالوندن کیرم اولین حرکتم با تشویق مسعود همراه بود و گفت آفرین پسر خوب همینه منم با جمله اش قوت گرفتم و فعال تر شدم و تیشرتمو درآوردم عرفانم برگشت منو نگاه کرد گفت ای کلک توام خوشت میاد و چیزی نمیگفتی منم به حرف افتادم و گفتم آره تازه فهمیدم عرفان جون عرفان پتو رو زد کنار از روی مسعود و به مسعود گفت برای من بسه به این برس و پاشد رفت در سوییت رو قفل کرد مسعود کیرشو که از کون عرفان درآورده بود رو آورد جلوی دهنم گفت برام ساک بزن ولی من حال بد میشد قبول نکردم عرفان گفت من میام برات ساک میزنم و شروع کرد به ساک زدن کیر مسعود و با یه دستش کیرمو که داشتم میمالوندم از دستم درآورد و شروع کرد به مالوندن و قربون صدقه کیرم میرفت که چه بزرگ و گوشتیه منم حسابی رفته بودم فضا آه بلند میکشیدم مسعودم که داشت با انگشتاش کونمو گشاد میکرد تا آماده ام کنه اول یه انگشت بعد دو تا بعد سه تا صدام خیلی بلند شده بود که مسعود دهنم محکم گرفته بود و هی میگفت آروم میشنون مسعود به عرفان گفت بسه برو مال اونی رو بخور که قربون صدقه اش میری و کیرشو گذاشت دم سوراخ کونم منم بی اختیار هی کونم سفت میشد ولی مسعود با دستش هی میزد رو کونم که شل کنم بعد یه تف کرد رو سوراخم و شروع کرد با کیرش فشار دادن خیلی درد داشت هی با دستام هولش میدادم که به عرفان گفت دستشو محکم بگیر یواش یواش کیرشو هل میداد جلو و هی درش میاورد خیسش میکرد و دوباره میذاشت داشتم دیوونه میشدم انگشتش که رو دهنم بود رو محکم گاز میگرفتم اینقدر به کارش ادامه داد که دیگه دردش یواش یواش برام عادی شد و تو حال رفتم دیگه جیغ نمیزدم و فقط آه و اوه بود عرفانم کیرمو که شل شده بود رو دوباره کرد تو دهنش و برام ساک میزد و با دستش با نوک سینه هام که سفت شده بودن ور میرفت وووووااااای چه حالی میداد سریع کیرم راست شد همینطور که مسعود منو از کون میکرد یه آه بلندی کشیدمو آبمو تو دهن عرفان خالی کردم مسعود تازه کیرش گرم کردن کونم شده بود و ول کن نبود منم حسابی بی حال افتاده بودم روی تخت یجوری که انگار سر شدم عرفان که رفته بودم حموم سریع آب کیرمو خالی کنه برگشت پیش ما و در حالی که خیلی شاکی بود بهم میگفت خیلی کثافتی لااقل قبلش یه خبر میدادی یکم از آبتو قورت دادم منم تو همون بی حالی گفتم نوش جونت عزیزم اونم اومد جلو و کیرشو گذاشت جلو دهنم و گفت دهنتو باز کن بخورش منم همون بی حالی چشمامو باز کردم نگاهم که به کیر خوشگل و سفیدش افتاد گفتم جونم بده برات ساک بزنم و تا ته کردم تو دهنم عرفانم شروع کرد به عقب و جلو کردن تو دهن من من که بار اولم بود خوردن کیرو امتحان میکردم خوشم اومده بود از طعم کیرش تازه دیشب حموم برده بودش و تر و تمیز بود مسعود به آه و اوه افتاده بود و محکم میزد روی کونم و تند تند عقب جلو میکرد با این حرکتش دوباره شهوتی شده بودم و با حرکتی که از عرفان یاد گرفته بودم نوک پستونای مسعود رو میمالوندم تا آب مسعود اومد و ریخت تو کونم که گرماش رو حس کردم و همینطور که کیرش توی کونم رو افتاد روی من که بعدش یواش یواش کیرش از کونم اومد بیرون و آبش شروع کرد شره کردن از کونم روی تخت کونم حسابی باز شده بود و هوا رو توش حس میکردم در همین حین هم عرفان کیرش رو از دهنم درآورد و رو به صورتای من و مسعود محکم با دستاش عقب جلو میکرد تا آبش اومد و ریخت روی سر و صورتمون بعد خودش رو پرت کرد روی تخت کنار ماها من نگران بودم که الان بچه ها میان پشت در و آبروم میره و هی به مسعود اصرار میکردم از روم بلند شه که برم حموم اونم میگفت کجا تنها نمیشه با هم سکس کردیم با هم باید بریم حموم هی من اصرار که آبروم میره ولی به خرجش نمیرفت و میگفت من تازه کون خوشگلتو گیر آوردم خلاصه سه تایی بلند شدیم و در سوییت رو باز کردیم و رفتیم حموم تو حموم من میخواستم سریع بیام بیرون که عرفان میگفت عمرا بذارم تا با کیرت به من حال ندی نمیذارم بالاخره راضیش کردم که الان وقتش نیست و جون ندارم و کللی قول که باشه بعدا تا قبول کرد و برای بعد ازم قول گرفت که مسعود گفت منم باید باشم نوشته
0 views
Date: August 23, 2018