آشنایی و سکس با گریه با سمانه جونم

0 views
0%

من فرشید که بیشتر منو فری صدا میکنن قدم 180 وزنمم 67 تقریبا میشه قیافه معمولی دارم ولی بدجور حشرم من 23 سالمه این داستان مال دو سال پیشه وقتی اوج جوونیم بود یه روز از دانشگاه میومدم خونه کسی خونه نبود تو راه به اینکه الان بذم چی بوخ رمو اینا فکر میکردم کهنزدیکک خونه از تاکسی پیاده شدم اومدم نزدیکی در خونم که تقریبا نیم متر در حیات از کوچه تو رفته تره جوری که میشه یه نفر پشتش وایسه داشتم میرفتم و همش تو فکر غذا بودم بدجور گشنم بود که دیدم پشت در خونمون یه دختر وایساده اول نشناختمش بعد که برگشت دیدم سمانه جونم که هر پسری میبینش دهنش اب میوفته وایساده سلام کرد گفت وای فری خدارو شکر که اومدی گفتم چی شده گفت تو راه مدرسه چند پسر مزاحمم شدن و اذیتم کردن به زور فرار کردم وخودموو رسوندم ایمجا ولی کسی انگار خونتون نیست گفتم نه همه رفتن شهرستان خونه مامان بزرگم گفت منم خونمون تنهام ترسیدم برم در خونمون اون عوضیا خونمون رو پیدا کنن ناچار اومدم اینجا سمانه یه دختره یه سال ار من بزرگتره ولی نمیدونم چجور توصیف کنم اون همه خوشگلیشو پوست سفید بدن گوشتی ولی نه تپل قد کوتاه چشمای درشت و کشیده وای ادمو مست میکنه نگاه کردن بهش خلاصه گفتم بیا بریم داخل ولی ناگفته نمونه ترسیده بود بخاطر اینکه مزاحمش شده بودن میلرزید منم بردمش تو رفت نشست رو مبل جمو جور زانوهاشو بغل کرد منم رفتم لباسامو عوض کردم گفتم چی میخوری تا زنگ برنم سفارش بدم پیک موتوری بیاره گفت هرچه خودت دوست دری واسه منم همونو بیار منم زنگ زدم پیتزا اوردن جاتون خالی زدیم تو رگ ولی بهم نچسبید چون سمانه خیلی ترسیده بود صداشم حتی میلرزید خوردیم و گفت میرم لیوانا رو بشورم چایی درست کنم منم گفتم باشه رفت تو اشپزخونه رفتم دنبالش دیدم داره گریه میکنه گفتم سمانه گریه واسه چی چیزی شده گفت نه دست خودم نیست از ترس اشکام میریزن و گفت خوشگلیم شده درد سر جرات نمیکنم برم سر کلاس تا میرسم هزار نفر دنبالم میوفتن گفتم این که ترس نداره منم که دیدم اره وضیت جوره و به بهونه اروم ردنش از پشت بغلش کردم گونشو بوسیدم گفتم هر وقت خاستی از خونه بزنی بیرون یه تک برن خودمو میرسونم الکی اخه میخاستم خودمو عزیز کنم خخخ یه ذره ارومش کردم ولی نمیدونید چه حالی میداد وقتی بغلش کردم بوی ادکلنش دیوونم کرده بود دوباره بوسیدمش و گفتم دستاتو بشور بیا بربم تو اتاقه من یه کم بازی کنیم با لبتاب سرگرم بشی و ترست بریزه قبول کرد چون بهم عتماد داشت پسر عمشم فکر نمیکرد که میخام بکنمش نیم ساعت بازی کردیمو خندیدیم ولی من همش خیره اون صورت ماهش بودم و اون چشمای درشت و کشیدش بهش گفتم سمانه عاشق شدی گفت چی میگی عشق کجاست و زد زیر خنده گفتم یعنی کسی رو دوست نداری گفت نه مگه دیوونه شدم عاشق بشم گفتم حیف ولی تو دلم عروسی بود از خوشحالی گفت چرا حیف گفتم اگه کسیو دوست داشتی بهش میگفنی از خداش بود باهات باشه و میرفتی باخاش که کسی اذیتت نکنه اینو که گفتم زد زیر خنده و محکم زد رو ران چپم گفتم اخ چقد درد داشت اینو کع گفتم دست کشید رو پام گفت اخ دستم بشکنه ببخشید منم که تو عالمی دیگه بودم گفتم این چه حرفیه من جونمم بخای میدم برات گفت جونتو بخام میدی گفتم اره باز زد زیر خنده دیگه تحمل نداشتم بغلش کردم و لبامو گزاشتم رو لباش باور کنید ده دیقه بود که فقط لباشو خوردم بدون اینکه همکاری کنه فقط وایساده بود گفتم چی چرا نگا میکنی گفت فری تو هم اره تو هم تمعمو کردی گفتم نه من عاشقتم سمانه دیدم گریش گرفت گفت دروغ میگی عشقت هوسه این حرفش خیلی خرابم کرد چون حقیقت بود من از رو هوس لباشو گرفتم گفتم دلو برنم به دریا ازش خاستگاری کنم گفتم سمانه گفت بله گفتم با من ازدواج میکنی اگه ببام خاستگاری گفت خل و چل تر از تو ندیدم گفتم جولبمو بده گفت اره و زد زیر خنده ولی من جدی بودم گفتم مبارکه گفت چییی جدی گرفتی بهش گفتم وقتی من مردم میتونی زن کسی دیگه بشی اینو که گفتم شوکه شد رو به روم نشسته بود و فقط نگام میکرد اروم سرمو بردم جلو پیشونیشو بوسیدم اون لحظه کل تنم لرزید واقعا عاشقش شده بودم حتی الانم به اینکه کسی دیگه بهش دست بزنه میخاد دیوونم کنه چه برسه مال کسی دیگه بشه اون روز فقط بوسیدمش و ابراز عشق کردم و کم کم دلشو بردم و هر روز زنگو اس و رفتو امد داشتیم تا اینکه روز اصلی که همون بهشته من بود رسید سمانه گفت عشقم میخام بیام خونتون زود خالیش کن سوپرایز دارم برات منم گفتم ای به چشم و خونه رو که مامان بابا و ابجیم بودن رو فرستادم مهمونی به زور البته و خونه رو خالی کردم در زد درو باز کردم با یه کاسه اشک پرید بغلم گفت فریدم داذن از هم جدامون میکنن امشب خاستگاریمه چیکار کنم منم که دنیا رو سرم خراب شد گفتم نمیزارم مال کسی بشی گفت چی میگی گفتم بیا خونه رفتیم خونه سریع لختش کردم گفت دیوونه چیکار میکنی بیشعور گفتم سمانه یا زنه من میشی یا هردومون رو سنگسار میکنن گفت فرید تورو چرا گفتم یادته بهم گفتی جونتو بخام میدی گفتم اره گفت اذه یادمه گفتم حالا موقشه که ریسک فدات شدن رو بکنم اینو که گفتم بغلم کرد لبامو گرفت و گفت فرید خیلی دوست دارم بی تو میمیرم منم گفتم منم بی تو یه لحظه خودمو زنده نمیزارم خوابومدمش رو تخت و این کیره لوس پژمرده ذو به زور بیدار کردم رو گزاشتم در کوسش گفت فری مطمئنی گفتم هرچه بادا باد البته همش با گریه یواشی فشار دادم یه اه کشید که جیگرمو سوزوند دو قطره خون در اومد با دستمال پاک کردم و لباس تنش کردم بردمش خونشون نشستم جلو داییم داییم مرد خوبیه منم خیلی خیلی دوست داره به زندایی گفتم زندایی یه چاقو تیز برام بیار اینارو همه با گریه میگفتم داییمم با کمال صبر داشت نگام میکرد سمانه عزیز دلمم پشت من داشت گریه میکرد زندایی چاقو اورد دادمش دایی گفتم دایی میخام یه چیزی بگم ولی ازت میخام اگه میخای سر هردومون رو ببری سر منو اول ببر من نمیخام سمانه زن کسی دیگه بشه ما همو دوست داریم و فهمیدم امشب خاستگاریشه پردشو زدم که مال خودم بشه اینو که گفتم یه سیلی محکمی زد تو صورتم و گفت چه گوهی خوردی گفتم این کارو کردم یه نگاه به سمانه کرد سمانه گفت بابا اگه فری چیزیش بشه سمانتون رو میزارید زیر خاک یا فری یا هیشکی اون ذوز کلی درد سر کشیدم و رو حرفمم مومدم از اون روز دایی منو میبینه میگه نبینم بری دنبال اعتیادی چیزی تو هنوز دومادم نیستی ولی بخای نخای دومادمی و این ماجرا رو پنهان کردن تا روز خاستگاری رفتیم محظر عاقد گفت بنده وکیلم سمانه پاشد رفت بابا مامانشو بوسید و گفت با اجازه بزرگترا که بابا مامانم هستن بله منم که اینو گفت تحمل نداشتم بلند شدم از رو صندلی رفتم دست بابا مامانمو بوسیدم و پیشونی ابجیمو بوسیدم و در گوشه بابام گفتم بابا فرشیدت که میگفتی میترسم معتاد بشه داره زن میگیره و بابا مامانم داشتن اشک شوق میریختن چون تک پسر بودم و رفیقام بیشترشون معتاد شده بودن اومدم پیش خانوم جونم زانو زدم حلقه ازدواج رو انگشتش کردم و بلند شدم جلو همه لباشو بوسیدم و تا روز عروسیمون چند بار سکس داشتیم ولی خب محرم بودیم گناه نداشت الانم سمانه خانومم سرش رو بازومه خوابیده منم با گوشی این داشتان رو نوشتم واستون امیدوارم اگه قصدی تو سرتونه سرتون به سنگ بوخوره و بشه عشق و دنبال زن و مردهای متاهل نرید لطفا فحش ندید چون شخصیت های خودتونو نشون میدید اگه اشتباه تایپی بود پوزش میخام با گوشی تایپ کردم امیدوارم خوشتون اومده باشه فری و سمانه جونش نوشته فری

Date: October 19, 2020

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *