آغوشی برای مرگ 1

0 views
0%

شیر آب رو باز می کنه به نظر خسته میاد انگار از همه چیزو همه کس خسته شده حتی خودش اینو میشه از نگاهی که تو آینه حموم به خودش میندازه فهمید همونجام یه فیگور از میگیره اندام ورزیده و تو پری داره آب داغ رو باز میکنه دلش نمیاد سردش کنه انگار آب گرمو خیلی دوست داره اما مجبوره سردی رو تحمل کنه چون معلومه اگزما داره همیشه ازین رنج برده که حمومش ۱ ساعت یا بیشتر طول میکشه اما چاره نداره همش باید خودشو بخارونه بی اراده بعد اینکه خودشو خشک میکنه به سختی میره جلو آینه و به خودش یه نگاه میندازه چیه بد نگا میکنی آدم تا حالا ندیدی خنده ش میگیره ازین خل بازیاش یه نگا به گوشیش میندازه ۴تا میس کال و ۲تا پیام دهه کی یه حموم میری از 6 هم به آدم زنگ میزنن خب شاهرخ که مث همیشه س بیخیالش حتما میخواد باز خراب شه رو ما از رو گوشیش شماره ساسان رو میگیره آهنگ پیشوازش رو میشنوه یه آهنگ بیکلام و لایت معلومه روحیه لطیفی داره به به به سلام چه عجب یادی از ما کردی حاج فرید حاجی باباته الاغ باز چه گندی زدی کی من نه پس عمه ت خب راستش میگه که رابطه رو باید همین جا تموم کنیم خب بگه به درک اصن به نفع خودته تو شارژو وقتت صرفه جویی میشه خب دادا دوسش دارم عشق اولو آخرمه دستم به تنبونت بگو چی کار کنم سر هیچی که این حرفو نمیزنن به آدم اونم میترا که انقد پاکه و دوست داره راستشو بگو شل مغز چه گندی زدی هیچی هیچی فقط داشتیم لب بازی میکردیم بعدش میدونی یکم از حد مجاز جلوتر رفتم ای سگ به مغزت برینه تو که میشناسیش چرا همچین غلطی کردی ریدی بابا ریدی بزار خودم درستش میکنم من فداتم دادا فدایی نخواستیم آدم باش بای پیش خوش میگه این بار صدمه پسره کس خل همه ش تر میزنه به رابطه آخرشم منه بد بخت باید گند کاریاشو جم کنم به ساعت نگا میکنه نزدیکای ۱۱ میشه خیلی خسته س و خوابش میاد میره پایین یه چیزی بخوره و بعدش بخوابه که فردا ساعت ۸ کلاس داره مامانشو میبینه که داره یه پلیور صورتی واسه خواهرش میبافه مامااااااان چیزی هست بدی بهترین پسرت بخوره مادرش با تعجب و از زیر عینک نگاش میکنه و میگه یامان مگه من چن تا پسر دارم که تو بهترینشی از حرفش خنده ش میگیره حالا گشنمه برو تو آشپزخونه ببین کتلت رو اجاقه با نون بخور مامانش میبینه فرید داره خودشو میخارونه تو دلش میگه مادرت فدات شه که انقد زجر میکشی میره جلو مادرش غم توی چشماشو میبینه خم میشه و یه بوسه رو گونه ش میزنه و میگه الهی همین بهترین پسرت قربونت بره خبه خبه خرس گنده خجالت نمی کشه با این ادا هاش فرید بعد خوردن شامش میره بالا تو اتاقش اگه خسته نبود میرفت حسابی خواهرشو اذیت می کرد میره تو تختش و دارز میکشه یه دشت به موهاش میکشه و یادش میوفته هنوز به بقیه دوستاش زنگ نزده گوشیشو چک میکنه میبینه ۲تا میس کال دیگه توی این ۳۰ دقیقه اضافه شده ۳تاش از یه شماره غریبه س که با بی تفاوتی ردش میکنه یکیش از شرکت بوده و دیگری از یار شفیقش صابر سلام صابرم خوبی نوکرتم سلام ای بد نیستم تو چطوری شکر منم خوبم پکری داش چیزی شده نه راستی مزاحم عشق بازی با جیگرت نشم الان با سارا جلو چشم مامانم اینا پس کجایی ۲ ساعته بت زنگ زدم فرید در حالی که پوشتش رو به شدت میخارونه میگه حموم بودم داش شرمنده تم دشمنت من شرمنده تم میخواستم ببینم فردا میای یونی آره آره هرجا عشقم اونجا باشه میام خب حالا تریپ لاو برندار میبینمت پس بای تا های پیام اولو باز میکنه همون شماره س که ۳بار میس کال داشت بازش میکنه و با کنجکاوی شروع به خوندنش میکنه تمام امید آسیابان به وزش باده تا آسیابش از کارنیفته قلبم آسیاب خودم آسیابان و نفسهایت باد نفس عمیقی میکشه با خودش فک میکنه شاید یکی از همین مارمولکاس میخواد ازم آتو بگیره پیام بعدی هم که طبق معمول از یار همیشه در کنارش ایرانسله میره رو تخت یاد اولین بار میوفته که با سارا همین جا تو همین اتاق پیمان عشق ابدی بستنو به هم قول دادنو حتی با خون خودشون امضا کردن بعد هم یاد اون لحظات زیبایی میوفته که با سارا بعد عهد و پیمان رو تخت گذروندن سارا ساراااااا زود باش الان مامان و فرنوش از خرید بر میگردن حرفا میزنی فرید مگه هول هولی میشه آره تو همین لحظه به طرف سارا میره زل میزنه تو چشماشو ادامه میده وقتی تو باشی همه چیز شدنیه بعد لباشون تو لبای هم گره میخوره فرید سارا رو میخوابونه رو تختو هنوز لباشون تو لبای هم دیگه س آروم آروم سینه های نازشو تو دستش میگیره و میماله صدای نفس نفس زدن سارا میاد آروم میگه عزیزم بریم سر اصل مطلب فریدم که انگار منتظر بوده لباس سارا رو از تنش در میاره و شروع میکنه به بوسیدن بالای سینه سارا و آروم آروم میاد پایین سوتین یاسی رنگشو باز میکنه میره بالا یه لب محکم دیگه ازش میگیره و با دستاش سوتین رو به آرومی باز می کنه سینه هارو تو دستاش می گیره و شروع میکنه به فشار دادن اونها یکی رو به دهن میگریه و می لیسه می دونه سارا این کارو خیلی دوست داره نوک سینه سارا رو لیس میزنه و آخر هم یه گاز کوچولو می گیره که باعث میشه سارا یه جیغ خفیف بزنه آروم آروم میاد پایینو در حالی که سینه سارا رو با یه دستش گرفته دست دیگه ش رو به سمت کس سارا هدایت میکنه جووووون مامان بابات چی ساختن تکی تو دنیا انقد لفتش نده الان مامانت اینا میان معلومه حسابی حشری شده اینو میشه از خیسی شرتش فهمید سینه رو رها میکنه و شلوار سارا رو میکشه پایین یه لیس از رون تا کس سارا میزنه و آروم شرت سارا رو میکشه پایین یه کس زیبا می بینه که هنوز بکره و تا روز عروسی به هم قول دادن سکس رئال نداشته باشن خیلی وحشیانه حمله میکنه سمت کس سارا و اونو حسابی می لیسه چند بار توی رفتو برگشت این کارو تکرار میکنه دقت می کنه و متوجه لرزشای خفیف سارا میشه محکم تر فرید من کس منو بلیس مال خود هنوز جمله ش تموم نشده بود که آبش میادو از کسش سرازیر میشه فرید بلند میشه و دستمال کاغذی رو میاره و سارا که حالا بی رمق روی تخت خوابیده رو تمیز میکنه سارا با بی حالی از جاش بلند میشه و با دستش کیر فرید رو براش میماله تو همین لحظه صدای در حیاط میاد و معلوم میشه که فرنوش و مامان فرید برگشتن خونه آخ فرید حالا چی کار کنیم تو هنوز ارضا نشدی اشکال نداره گلم همین که تورو راضی می بینم خیلیه اصن دفعه بعد فقط من ارضا میشم اونم ۲بار تو هم هیچی سارا لباشو غنچه میکنه و مظلومانه فرید رو نگاه میکنه و با لحن کودکانه میگه دلت میاد فرید که عاشق این اداهای ساراست خیلی حق به جانب میگه پس چی خیال کردی اگه آب منو میاوردی مسکل کم آبی برطرف می شد سارا بالشت رو بر میداره و چند بار محکم میزنه به فرید این در حالیه که سینه هاش به طرز جذابی می لرزه فرید یهو عین برق زده ها میگه سارا بجنب الانه که اینا سراغ مارو بگیرن سارا که اصلا حواسش نبود خیلی سریع لباساشو می پشه و با فرید میرن طرف پذیرایی فرنوش و مامانش درحالی که خسته اند و روی مبل ولو شدن خودشون باد میزنن مامان فرید غرغرش رو شروع کرد مثلا پاییزه انگار نه انگار هوا یه ذره هم سرد نشده باز جای شکرش باقیه که آفتاب زود میره وگرنه ناها کله پاچه فرنوش داشتیم فرید و سارا که داران ریز ریز میخندن بهشون نزدیم می شن و سلام میکنن مامان فرید میاد طرف سارا اونو در آغوش میگیره و میگه خوب کردی اومدی عروس گلم دلم برات یه ذره شده بود منم همینطور قربونتون برم بعد فرنوش بلند شده و دست به کمر به سارا میگه به به عروس خانم ازین ورا فرنوشی اصلا بت این خواهر شوهر بازیا نمیاد و با خنده میرن تو آغوش هم فرید عذر خواهی میکنه و میره بالا که گوشیشو بیاره تخت رو میبینه و اتاق رو یکم مرتب میکنه به خاطر عشقی که به فوتبال انگلیس داره پوستر چند تا از بازیکنای معروف رو توی اتاقش که به رنگ آبی آسمونی زیبایی خاصی به اون داده زده میره رو تخت دراز میکشه یهو به ذهنش میاد که چرا وقتی داره معاشقه میکنه پوست لعنتیش نیم خاره همون لحظه ازین فکرش پشیمون میشه و تو دلش میگه ناشکری نکن که فردا این لحظه زیبا هم خارش بگیری این خاطرات در یه لحظه کوتاه از ذهنش میگذره گوشیش رو روی ۵ ۴۰ تنظیم میکنه به سرش میزنه یکم خود هیپنوتیزم کنه تا تلقین کنه بدنش رو نخارونه بعد این که مراحل رو یک به یک طی میکنه وارد نا خود آگاهش میشه برای خودش یه موسیقی ملایم ضمیمه میکنه و تصویر یه ساحل ریبا توی هاوایی که فیلمشو دیده رو تداعی وی کنه در کنار یگانه عشقش کنار ساحل در حالی که تنهان و دل به عشق جاودانشون بستن پ ن اگزما بیماری پوستی همراه با قرمزی و خارش شدید پوست که منشاء نا معلومی داره و به همین خاطر درمان قطعی نداره خود هیپنوتیزم عملی ست شبیه هیپنوتیزم برای تلقین افکار مثبت و ترک عادات بد که توسط خود فرد صورت میگیره و وارد بخش نا خودآگاه ذهن میشه دوستان معذرت می خوام اگه اشکال تایپی دیدین داستان رو همین الان با گوشیم تایپ کردم اگه مشکل ویرایش مثلا می به فعل چسبیده باشه دیدین ببخشین قسمت اول رو گذاشتم ببینم چقد استقبال می شه تا ادامه بدم اینم اضافه کنم چایه و زیربنای داستان تماما واقعیه یعنی اتفاقی که در آخر داستان باهاش مواجهه میشید واسم افتاده سعی کردم سبک داستان دانای کل سوم شخص مفرد باشه البته گله نکنین چرا که خاطره اول شخص مفرده با نظرات گرمتون منو راهنمایی کنین اولین تجربه نویسنده گیم رو

Date: September 4, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *