سلام صحنه های این داستان کاملا واقعی ست بدون کوچکترین کم و کاست و بدون کوچکترین اغراق و بزرگنمایی برای اولین و اخرین بار برای سایت شهوانی داستان می نویسم آقای خاص مرد عجیبی بود عاشق سکس با من بود عاشق باسنم بود همیشه می گفت سمیه چه کون نرم و سفیدی داری با 4 تا از انگشتاش طوری به پایین باسنم ضربه می زد که چند ثانیه تمام کونم میلرزید عاشق لرزش باسنم بود می گفت عاشق کون ژله ای منه می گفت تو زندگیش هیچ دختری به غیر از من نتونسته تحریکش کنه می گفت دیوونه ی منه وقتی باهم بیرون می رفتیم همیشه سرش پائین بود و به هیچ عنوان به زنها و دخترها نگاه نمی کرد آقای خاص فقط و فقط با زبون می تونست منو ارضا کنه همه ی کارهاش خاص بود برام جالب بود وقتی منو می خوابوند روی فرش و کیرشو آروم از کصم می کشید بیرون و آروم وارد کونم می کرد و می گفت سینه خیز حرکت کنم سینه خیز حرکت می کردم و کیرش داخل باسنم وحشی می شد یا وقتی خواب بودم خیلی آروم و یواشکی شروع می کرد به لیسیدن پاهام یا لیسیدن باسنم بارها شده بود وقتی بیدار میشدم و زبونشو لای باسنم حس می کردم حسابی اعتراض می کردم ولی هیچ وقت از کارهاش دست بر نمی داشت همیشه با روغن زیتون منو ماساژ میداد و از بدنم تعریف می کرد فقط گوش کردن به حرفاش منو دیوونه می کرد به نظر من همه زنها و دخترها احساس نیاز می کنن که ازشون تعریف بشه آقای خاص بدن سفیدی داشت حتی از من هم سفیدتر بود سکس با اون جزء بهترین لحظات عمرم بود یکی از شلوار های لی منو که قدیمی شده بود از عقب به اندازه یه دایره نسبتا کوچیک پاره کرده بود به خواست اون بارها اون شلوارو بدون شرت پوشیدم و رو تخت دراز کشیدم می گفت سمیه سمیه سمیه کردن تو با شلوار لی چه حالی می ده کیرشو از همون سوراخ وارد کونم می کرد واقعا از کارهاش لذت می بردم بعضی وقتها منو می برد تو کمد دیواری درب کمدرو می بست و منو به تشک ها می چسبوند و به صورت ایستاده یه سکس عالی می کرد خیلی وقتها تو اتاق خواب فقط شمع روشن می کرد و زیر نور شمع سکس می کردیم یک بار که روی سینه خوابیده بودم زبونشو توی کصم فرو کرده بود و همزمان دستهای منو گرفته بود بهش گفتم عزیزم کافیه توروخدا کافیه دارم دیوونه میشم اصلا گوش نکرد و به کارش ادامه داد خشن تر و خشن تر میلیسید تا جایی که من به گریه افتادم 3 بار ارضا شده بودم بعضی وقتا از سکس خسته می شدم ولی اقای خاص نه آقای خاص شوهرم بود منو دوست داشت به هیچ کسی حتی نگاه هم نمی کرد من همه ی دنیای اون بودم ولی نفهمیدم چطور شد زندگیم از هم پاشید چطور شد که رفت سراغ یه زن بیوه چطور شد که به من خیانت کرد مگه از من نهایت لذت رو نمی برد مگه همیشه به من نمیگفت سمیه من با تو خوشبخت ترین انسان روی زمینم چرا شوهر من چرا آقای خاص من همه چیزو خراب کرد نوشته سمیه
0 views
Date: May 9, 2019