مریم هستم ۴۰ ساله مطلقه یه دختر ۱۰ ساله هم دارم شغلم مربی یک اموزشگاه رانندگی هستم در تهران اولین بار هست که می خوام داستان سکسی بنویسم با این سایت زمانی آشنا شدم که هیچ تجربه همجنسگرائی نداشتم از طریقه این سایت چیزهای فهمیدم برای همین تصمیم گرفتم داستانم رو اینجا براتون بنویسم ۳ ساله طلاق گرفتم و با دخترم زندگی می کردم بیشتره وقتم رو توی اموزشگاه هستم یک پراید دارم که با اون به شاگردام رانندگی یاد میدم یک ساله پیش یک دختر جون ۲۲ ساله به قول امروزیها داف اومد پیشم که رانندگی یاد بگیره دختر خیلی گرم و صمیمی بود که خیلی هم به خودش می رسید موهای رنگی و مش آرایش غلیظ هیکل خوب همون جلسه اول باهم رفیق شد من خودم خیلی سردم ولی بهار خیلی خوشرو و صمیمی هست که منو به حرف میاورد ولی از رانندگی خیلی می ترسید و خیلی استرس داشت همون جلسه اول گفت که خیلی ترسیده و تپش قلب گرفته بد دست منو گرفت گذشت رو قلبش گفت ببین چه تند تند می زنه راستش من شوکه شدم از این حرکتش که اینقد صمیمی شد با من جلسه اول به خیر خوشی تموم شد موقع خداحافظی محکم بغلم کرد در طول این ۸ سال کار اولین بار بود که یکی از شاگردام اینجوری به من نزدیک شده بود جلسه دوم هم با روی بازو خنده و شوخی همه چیز زندگیمو از من پرسید از همسر سابقم پرسید ماجرای خیانتش و طلاقو سختیهائی که برای گرفتن دخترم کشیدمو همه رو گفتم منم دل پری داشتم تهران خیلی تنها بودم انگار که یک دوست خوب خدا برای من فرستاده بود خیلی برام ناراحت شد و کلی مرد ها رو به فحش کشید و اونم از آزارو اذیت های که توسط یکی از مرد های نزدیک فامیلشون شده بود گفت و اینکه نمیتونه به هیچ مردی نزدیک شه بد خیلی صریح پرسید تو این ۳ سال که جدا شودی یعنی سکس نداشتی منم گفتم نه گفت حتا با زن گفتم واا با زن گفت آره اگر یک بار امتحان کنی دیگه با هیچ مردی نمی خوابی راستش هیچوقت به این موضوع فکر نکرده بودم گفتم تو چی با دختر سکس داشتی گفت آره من آغوش یک زن رو با هیچ مردی عوض نمیکنم بهش فکر کن تا فردا خیلی فکرمو به خودش مشغول کرده بود راستش چندشم میشد ولی به خودش فکر می کردم سختت نبود چون خیلی دختر جذابی بود یعنی ترجیح میدادم اگه می خوام با یک دختر بخوابم اون بهار باشه نه کس دیگری فردا منتظرش بودم که بیاد انگار که می خواستم به چشم خریدار ببینمش اومد و مثل قبل محکم بغلم کرد نشستیم تو ماشین سریع پرسید به حرفم فکر کردی گفتم آره ولی اگر جوابم مثبت باشه تو کسیو می شناسی سریع گفت خودم منم یهو تپش قلب گرفتم انگار دودل شده بودم گفتم چطور می شه آخه یه زن چطور میتون یک زن دیگه رو تحریک کنه ارضا کنه گفت تو با دیدن سینهٔ یک زن هیچ حسّی بهت دست نمید گفتم نه گفت با لمسش چی گفتم لمس نکردم گفت بیا الان به سینهٔ من دست بزن خنده ام گرفته بود جای خلوتی بودیم گفتم یک جا پارک کن الان تصادف می کنیم دست منو گرفت گذاشت رو سینه ش مانتوش نازک بود سوتین هم نداشت سینه ش نرم بود با نوک برجسته خیلی بزرگتر از مال من گفت الان هیچ حسّی نداری گفتم نمیدونم عجیب خوب نرمه دوس دارم گفت این تازه اولشه یک دنیا هست واسه خودش گفت باز هم فکراتو بکن من تنها هستم و اگه تو هم بخوای میتونیم دوستهای خوبی برای هم باشیم تنهأیمونو پر کنیم و نیاز همونو برطرف کنیم چی از این بهتر اون شب تا صبح خوابم نمی برد نمیدونستم باید چیکار کنم حسس می کردم این یک شانس نباید از خودم بگیرم فردا با تیپ جدید اومد اموزشگاه خوشگلتر و جذاب تر از همیشه نشستیم توی ماشین گفت تو یک بار امتحان کن اگه نخواستی ادامه نمیدیم منم سریع گفتم قبول گفتم میای خونهٔ من گفت اگه تو بخوای آره گفتم فردا صبح بیا خونم چون دخترم مدرسست می خوام که اون نباشه و راحت باشیم برق رو تو چشمش دیدم خودم هم خیلی هیجان داشتم بد از کار رفتم اپیلاسیون بعد از ۲ سال فهمیدم چقدر خودمو رها کردم بد از طلاق قرار شد ساعت ۹ صبح بیاد دخترمو گذشتم مدرسه سریع اومدم خونه دوش گرفتم لباس خواب نازک توری داشتم اونو پوشیدم با شورتو سوتین گیپور که خیلی وقت بود توی کشو بی استفاده مونده بود یک رب زودتر رسید در رو باز کردم مثل همیشه زیبا جون خوش هیکل از دیدنم با اون لباس خیلی خوشحال شد و گفت اصلا انتظارشو نداشته محکم بغلم کرد منم فشارش دادم توی بغلم با دستش کونمو گرفت و گفت آخیش چه خوبه اگر دوست دارید که ادامه شو بنویسم نوشته
0 views
Date: June 21, 2019