این ماجرا برای تقریبا یک ماهه پیشه پشت چراغ قرمز توحید بودم ساعت حدود هشت شب بود بی نهایت خسته بودم روز سختی تو شرکت داشتم تنها چیزی که دلم می خواست این بود که برم تو تخت و با یه موزیک لایت تا صبح بخوابم آخرسر رنگ سبز چراغ از یه توقف طولانی رهام کرد و حرکت کردم اتوبان چمران را داشتم می رفتم به سمت تجریش که آسمون ابری اون روز هم به ابری موندش اکتفا نکرد و بارید بارون ملایمی بود ولی احتیاط کردم و از لاین سرعت اومدم بیرون و سرعتم رو کم کردم تو فاصله 150 200 متریم بود که یه دختر با قامت کوتاه و تقریبا خیس ایستاده بود با خودم گفتم ای جان خانم کوچولو من از دخترهای ریزه خوشم میاد و کمی جلوتر ازش ایستادم نیت بدی نداشتم و می خواستم اگر مسیرش بهم می خورد برسونمش ظرف چند ثانیه بدون هیچ حرفی زود سوار شد و یه نگاه به صورتش کردم چند قطره از بارون روی صورتش بود و آرایش رو پاک کرده بود چشمان درشت و روشن صورت و بدن ظریف و پوست سبزه ازش دختر نازی ساخته بود به سلیقه من که میخورد یه سلام کردم و گفتم خانومی مسیرتون کجاست گفت شما کجا میرید گفتم من مسیرم پارک وی هست گفت من می خوام برم سئول با خودم گفتم زیاد از مسیرم دور نیست گفتم میرسونمتون با آرومی حرکت کردم و زیر چشمی دید می زدمش که داشت آرایشش رو دوباره درست می کرد مدام می خواستم به حرف بیارمش و گفتم میشه اسمتو بدونم کوچولو یه لبخندی زد و گفت نیلو گفتم اسم قشنگی داری و چند دقیقه ای سکوت بینمون برقرار شد تا یه سی دی هندی گذاشتم و نیلو حسابی ذوق کرد و شروع کرد باهاش رقصوندن شونه هاش و گفت هندی دوست داری گفتم آره دانشگاه اونجا بودم و صحبت از شاهرخ خان و سرتون رو درد نیارم یه جورایی همین بهانه ناخواسته صمیمیتی بینمون ایجاد کرد برای شام دعوتش کردم با کمی من و من قبول کرد شام و قلیون برنامه هامون بود تا رسوندمش و بعد از شماره گرفتن از همدیگه از هم جدا شدیم 2 3 دقیقه بعد تماس گرفت و گفت ماکان عمو اینهام خونه نیستن پشت در موندم من قرار بود فردا بیام نیلو تو تهران دانشجو بود ولی یه روز زودتر اومدم که با دوستام باشم فکر نمی کردم اینجوری شه و عمواینهام نباشن و رفته باشن باغ کرجشون من که از بودن باهاش لذت می بردم با وجود خستگی گفتم می خوای برسونمت کرج پیششون گفت میشه بیایی اول و قطع کرد زود دوباره سوارش کردم و گفت میرم خونه دوستم ولی از شوهرش خجالت می کشم ناخداگاه گفتم می تونی بیای خونه من من تنهام بابام اینها تو واحد پائینی من هستن دیدم ساکت شد ادامه دادم منظوری نداشتم آدرس دوست کجاست که یهو حرفم رو قطع کرد و گفت مشکلی نداره اونجا بیام چشام برقی زد و گفتم نه و گازش رو گرفتم و رسیدیم خونه رفتم تو و سریع رفتم پائین و یه دست از لباسهای خواهرم که بعد از ازدواجش تو خونمون مونده بود رو بردم بالا و بهش گفتم لباس تمیز برات آوردم برو یه دوش بگیر اینجوری با این لباس ها سرما می خوری خیلی مطیع حرفمو گوش کرد کمی تنقلات و بستنی و آماده کردم و یه 20 دقیقه بعد از حموم اومد بیرون نمیدونم از عمد بود یا با حوله اومد بیرون و گفت ماکان اتاقت کدومه برم لباس تنم کنم دیدن شونه های لختش و خط سینه اش حالمو حسابی خراب کرد نمی تونستم چشم ازش بر دارم از حالتم خندش گرفت و با یه چته تو منو به حال خودم برگردوند گفتم اونجا با دست به اتاقم اشاره کردم رفت تو اتاقم ولی درو نبست دیگه فهمیدم ناراحت نمیشه اگر دید بزنمش سریع رفتم سمت اتاق و از کنار ستون در نگاهش کردم حوله رو انداخت وای بدن لاغر با سینه های برجسته و پوست سبزه کیرم داشت بلند میشد موهای خیسشو یه طرف داد و با حوله شروع کرد خشکشون کردن سینه هاش تکون می خوردن و من هرچی بیشتر حالم بدتر می شد لباسهایی که آورده بودم براش رو یه نگاه کرد و اول شلوارک رو بدون شرت پاش کرد و بعدش تاپ رو بدون سوتیئن تنش کرد کامل چرخید و منو دید ولی تعجب نکرد سریع گفتم اومدم ببینم چیزی لازم نداری گفت آره جون خودت و نشست روی لبه تخت دیگه داشتم دیوونه می شدم رفتم سمتش و بی اراده بوسیدمش اون هم داشت منو می بوسید تو بغلم محکم فشارش می دادم و لب و گردن و لاله گوشش و می خوردم تا صدای نفس هاش اوج گرفت دستمو گذاشتم روی سینه های خوشگل و نرمش واقعا عالی بودن تاپشو آروم آروم می دادم بالا و شکم و ناف و بعد سینه هاش رو خوردم صدای دادهاش حالمو خیلی بد می کرد نوک پیستونهاشو زیر دندون هام آروم فشار می دادم و می خوردم تا گفت کسم ماکان کسمو بخور من کمتر می شد واسه کسی بخورم ولی نیلو شلوارکشو در آوردم عجب کس خوشگل و تمیزی بود زبونمو کردم لای کسش تنش شروع کرد به لرزیدن و صدای دادهاش بلند تر شد کسش حسابی خیس شده بود و آبش طعم عالی داشت همینطور که کسشو می خوردم با انگشتم آروم می کردم تو کونش و با اون دستم سینه هاش رو میمالوندم دیگه داشت دیوونه می شد موهامو محکم گرفته بود و سرمو فشار می داد تو کسش بعد محکم بغلم کرد و سریع دکمه های پیرهنمو باز کرد و بدن و سینه هامو لیس زد کنارش خوابیدم و اومد روم سریع و کمر بند باز کرد و شلوارمو داد پائین کیرم حسابی راست شده بود و اولش با دست هاش بازیش داد و شروع کرد خوردنش زبونشو می مالوند به سر کیرم و تند تند زبونش رو عقب جلو می کرد و بعد تا ته آروم آروم کرد همه کیرمو کرد تو دهنش و بعد تند تند ساک می زد واقعا عالی انجام می داد تا اون حد که داشتم ارضاء میشدم لباش رو حسابی خوردم و از پشت می خواستم بکنمش که گفت از کس بکنم دختر نیستم خیلی حشری بود کیرمو گذاشتم سر سوراخ کسش خیلی گرم و لذت بخش بود آروم دادم تو و روش خم شدم و شروع کردم به عقب جلو کردن دستاش رو به دستام گره کرد و مدام می گفت تند تر منم واسه اینکه بیشتر حشری کنمش همینجور آروم می کردمش تا شروع کرد به فحش دادنم و گفت آشعال بکن تند تند می خوام خواهش می کنم تند تند بکن کامل روش خوابیدم تند تند شروع کردم به کردنش خیلی تنگ و خیس بود چند دقیقه بعد کیرمو در آوردم و به پهلو خوابوندمش چشماش نمیه باز بود و مدام انگشتش رو می خورد از پشت خودمو بهش چسبوندم و دوباره کردم تو کسش این بار دست راستش رو گذاشت روی باسن من و تند تند برای اینکه تند بکنمش مدام باسنم رو فشار میداد بلند داد میزد و می گفت داره میاد داره میاد آب منم داشت می اومد ولی دوست داشتم اون ارضاء بشه اول و بعد من آبمو بریزم رو بدنش حالتش و فریادش و بعد از اون آرامشش بهم فهموند که ارضاء شده آب منم داشت می اومد چند بار سریع عقب جلو کردم و بعد در آوردم کیرمو و با دست تند تند مالوندمش و آبمو ریختم روی پستونهای نازش و بی حال افتادم کنارش اونقدر خسته بودم که نای بلند شدن نداشتم ولی سکس خیلی دلچسبی داشتم و حسابی بهم مزه کرده بود گونه سمت راستشو بوسیدم و گفتم ممنونم نیلو عالی بود لبخندی زد و گفت بریم باهم حموم لبخندشو با یه خنده جواب دادم رفتم دوش و بعد تا ساعت 2 3 حرف و خنده و فیلم هندی تا خوابمون برد نوشته
0 views
Date: August 5, 2018