ساعت ۲.۵ بعد از ظهر بود همه رفته بودن و من تا آخر شب بیکار بودم از بیکاری یهو زد به سرم که
برم درو باز کنم ببینم خبیری تو آپارتمان هست یا نه{آپارتمانی که ما در اون هستیم 4 طبقه هست} و از خوش شانسی من
خونه روبروئی ما یه خانواده درش زندگی میکنن که 2 تا دختر داره یکی کوچولو و یکی هم همسن خودمه
و باز از خوش شانسی من دقیقا همونی که من دنبالش بودم و انها حدود 4 ماه بعد از ما اومدن به اونجا و از اون موقع تا حالا هر وقت که بهش برمیخوردم یکمی همچین خودشومیگرفت و من هم تا حالا هر کاری کردم که بتونم باهاش رابطه برقرار کنم نشوده.
و خوشبختانه امروز که هیچکی خونه ما نبود و تنها بودم همین طور که مشغول گشت زدن بودم رفتم پشت بوم و یکمی که گذشت دیدم یه دختری اومد جلوی در آپارتمان و زنگ زد منم تا دیدم که در وشد و اون خواست بیاد داخل تندی اومدم پائین تا ببینم با کی کار داره
…وای یهو دیدم همین جوری داره از پاها میاد بالا طرف در ما.
تندی رفتم پشت در و از لای در مشغول نگاه کردن بودم که دیدم دختر روبروئی ما در خونشون رو باز کرد و اون دختری هم که داشت از پلها بالا میامد دوستش بود .نمیدونی چی بود از همه قشنگ تر اون پاهاش بود همین طور به پاهاش چشم دوخته
بودم که دختر همسایه دسشو گرفت وبردش تو خونشون.
منم که دیگه با دیدن اون صحنه نمیتونستم خودمو نیگردارم یواش درو وا کردم و رفتم کفششو برداشتم و اومدم تو خونه .
دیگه داشت آب از دهنم راه میفتاد گفتم حالا که نمیتونم اون پاها رو با دستام لمس کنم با کفشش خودمو ارضاء میکنم
شروع کردم به بو کردنشش و هی زبونمو میزدم به کفش هر دو لنگه رو گرفتم دستم هی لیس میزدم هی بو میکردم
تا این که حسابی آلتم شق شده بود دیگه نتونستم بیشتر از این خودمو نگه دارم
حد اقل میتونستم 50 درصد حس فتیشی خودمو ارضا کنم. یه لنگه شو گرفتم دستم و حسابی مالوندمش به آلتم و بعد اون یکی لنگه رو هی مالوندمشون به آلتم تا این که حسابی حشری شدمو آب منیم زد بیرون منم نصفشو ریختم توی کف یه لنگه و نصف دیگشو توی اون لنگش و چون کفشش بند بندی بود معلوم میشد که توش خیس شده منم گفتم بزار باشه.
خلاصه بعد از این که خودمو با اون کفشائی که حسابی داغ بود و بوی شهوت انگیزی میداد ارضا کردم بردم گذاشتم سرجاش .و اومدم تو خونه .بعد از 10 دقیقه که گذشت دباره آتیش شهوت زد بالا و رفتم لای در باز کردم که ببینم آیا میاد بیرون یا نه اما هر چی
نشستم نیومد و یواشکی اومدم بیرون و رفتم رو راپله های طبقه بالائی نشستم طوری که اونا بیان بیرون بتونم ببینمششون .
نزدیک 15 .20 دقیقه نشستم اما نیومد خلاصه انقدر نشستم که دیگه داشتم کسل میشدم و بلاخره بعد 1 ساعت اومد بیرون .
تندی سرمو از نردها آوردم جلو تا بتونم هم پاهاشو ببینم و هم ببینم که موقعی که پاهاشو میزاره تو کفش چه عکس العملی نشون میده
بعد مدت کوتاهی که با هم مشغول قرار گذشتن و خداحافظی کردن بودن منم خوب پاهاشو که یه جوراب مشکی نازک پاهاش بود داشتم نظاره میکردم که یهو دیدم که رفت گوشه دیوار که کفششو بپوشه .
یه پاشو گذاشت تو کفش اما هیچ تغییری تو چهرش دیده نشد وبعد اون یکی پاشو که گذاشت تو کفش فهمیدم که یه چیزی حس کرد و من گفتم شاید تا الان خشک شده یا شاید هم فکر کرده آبه.
خلاصه من که اونجا خشکم زده بود اون با دختر همسایمون یه دست دادن و خداحافظی کردن .منم تندی بلند شدم و آروم رفتم از
راپله ها پائئن تا اگر بشه و جراتشو پیدا کنم به باهانه رفتن به بیرون یه نگاهی بهش بندازمو از بغلش رد شم تا ببینم میشه یه جورائی باهاش رابطه ایجاد کنم.
همین طور که داشتم میرفتم پائین دیدم یهو کنار در ورودی ایستاد و نشست رو پله …..اونجا بود که فهمیدم یه چیزائی فهمیده همین طور که داشتم از پشت نردها یواشکی نگاش میکردم چون تکیه داده بودم به نردها و زیر نردها لغ بود و پایه نرد تکان خورد و از صدای که از تکان خوردن نردها درآمد یهو سرشو برگردوند و پشت سرشو نگاه کرد و منم یهوئی قافلگیر شدم و سرم کشیدم عقب .ولی فایده ای نداشت منو دیده بود .اولش خیلی ترسیدم و همون جا رو پله در جا نشستم که یهو دیدم داره میگه .میشه یه لحظه بیای.منم چون راستش اولین بارم بود و چون یه همچین تجربه ای تا بحال برام پیش نیومده بود از ترسم تکون نخوردم و همین طور نشسته بودم که دیدم گفت عیب نداره خودم میام .منم تا اینو شنیدم آروم بلند شدم و رفتم بالا که برم تو خونه ولی در باز گذاشتم که اگر اون خواست بیاد بالا شاید به بهانه باز بودن در بفهمه که من این توام. ورفتم نشستم رو صندلی وسط حال.و همین طور قلبمم داشت تند تند میزد یه یک دقیقه ای نشستم و یهو دیدم خودشه و داره صدا میزنه> ببخشید یه لحظه میشه بیاید منم چون جرات اینو نداشتم که برم باهاش حرف بزنم چون آخه نمیدونستم چه عکس العملی از خودش نشون میده بخاطر کاری که من با کفشاش انجام دادم و منم
با ترس و لرز جواب دادم بفرمائید داخل کسی نیست.
و دیدم در زد و اومد تو و منو دید که نشسته بودم روبروش .اومد تو ویه نگاه به من کرد و گفت شما بودی تو راپاه ها پشت من قایم شده بودی . منم از یه طرف چون میترسیدم سرصدا را بنداز و هم خیلی حشری شده بودم و هی آب دهنمو قورت میدادم
{پیش خودم گفتم هر چی میخواد بزار بشه}گفتم بله من بودم .بعد گفت شما تو کفش من اون کارو کرده بودی منم یکمی مکس کردم. گفتم کدوم کارو .گفت راستشو بگو به نفعته. منم چون دیدم اینطوری گفت گفتم آره من کردم .همین طوری که دلشوره داشتم چی میخواد بگه گفت حالا شد.میتونم بشینم .اینو که گفت فهمیدم که اونم بدش نمی آد ومن هم کمی آروم تر شدم .
بعد من گفتم چیزی میخورید براتون بیارم .اگه بیاری ممنون میشم ومنم بلند شدم و اول رفتم درو بستم که یه وقت کسی نیاد داخل یا صدای ما رو بشنوه بعد رفتم شربت درست کردم و آوردم گرفتم جلوش و اونم یه نگاهی به من کرد و بعد شربتو برداشت و منم رفتم نشستم روبروش .همین طوری که مشغول به هم زدن بود یهو ازم پرسید بهتر نبود بجای این کاری که کردی با خودم در میون میزاشتی .منم گفتم اگه روم میشد این کارو میکردم و اونوقتم چجوری میتونستم بگم که من این کارو دوست دارم.سرشو یه تکونی داد و گفت >فوت فتیشی!!! منم چشام یهوئی گرد شد و گفتم شما پس میدونی گفت بهتر از خودت {تو دلم داشت قند آب میشد} .و من گفتم خیلی دوست داشتم که دختری رو ببینم که اونم مثل من به این کار علاقه داشته باشه .
بعد من گفتم تا حالا کسی با شما این تجربه رو داشته .گفت نه من با کس دیگه ای این تجربه رو داشتم .!!!!!من تعجب کردم گفتم یعنی چی .گفت مگه تا حالا ندیده که زن با زن فتیش داشته باشن .مگه حتما باید مردا با زنها فتیش داشته باشن .من {با تعجب}گفتم رابطه سکسی زن با زن دیدم و فتیش زن با زن رو اصلا فکرشم نمیکردم. گفت منظورم اینه که من بیشتر دوست دارم باهمجنس خودم رابطه فتیشی داشته باشم ولی رابطه غیر فتیشی را با مردا دوست دارم .{اینو که گفت منم دیگه خجالتم کامل از بین رفت} و منم گفتم یعنی اگر من بخوام با شما اول رابطه فتیشی داشته باشم بعد رابطه سکسی اصلی رو> شما دوست ندارید .اون گفت چون اولین بارم هست بدم نمیاد ببینم یه جنس مخالف با من رابطه فتیشی داشته باشه …..دیگه داشتم از شدت شهوت منفجر میشدم .گفتم پس بیا بریم تو اتاق گفت یه وقت کسی نیاد گفتم خیالت راحت حالا حالاها کسی نمیاد بعد کیفشو گذاشت رو میز و بلند شد پشت سر من اومد تو اتاق ….یه نگاهی کرد و گفت وای ی عجب جائی …منم ایستاده بودم کنارش و دیگه داشتم کنترل خودمو از دست میدادم گفتم بشن دیگه .اونم نشت رو تخت منم به طوری که پاهاش جلوی من بود منم دیگه نتونستم خودمو کنترل کنم و خودمو انداختم رو پاهاش {خدای من}باورم نمیشد که الان به آرزوئی که از بچگی با منه دارم میرسم .
جفت پاهاشو گرفتم تو دستم و هی با دستم میمالوندمشون و بعد به صورت سینه خیز خوابیدم رو زمین به طوری که نوک پاهاش جلوی دماغم بود .یه پاشو آوردم جلو و هی آروم آروم بو میکردم و گاهی هم نوک زبونمو میزدم بهش .و چون آلتم داشت منفجر میشد نتونستم رو زمین بخوابم و نشستم و پاهامو بردم زیر تخت که راحت تر بتونم پاهاشو تو دستام بگیرم .یه پاشو گذاشتم از رو شلوار به آلتم و یه پای دیگشم تو دستم و داشتم کفشو لیس میزدم نمیدونی به چه لذتی رسیده بودم بوی جورابش اونقدر شهوت انگیز بود که داشتم دیوونه میشدم .بعد اون یکی پاشو گرفتم تو دستم و اون یکی پاشو چسبوندمش به آلتم .حسابی لیس زدم .بو کردم .بوسیدم .و بعد جفت پاشو گرفتم تو دستم و خوب پرستیدمشون .و در همین حال که بودم اونقدر سرگرم لذت بردن خودم بودم که نفهمیدم اونم داره در حینی که من مشغول پرستش پاهاش هستم اونم دسشو کرده بود تو شلوارش و داشت به آلتش ور میرفت و منم که این صحنه رو دیدم شلوارشو زدم بالا تا بتونم تا بالاهای پاهاشو مورد پرستش خودم قرار بدم .همین جوری جفت پاهاشو گرفتم تو بغلم و آلتم وسط دو تا کف پاش بود و همین طور که بینی خودمو چسبونده بودم به پاهاش و بو میکردم و هی لیس میزدم آلتم را هم هی میمالوندم به پاهاش و بعد چون شدت شهوتم خیلی خیلی زیاد شده بود دستمو بردم و زیپ شلوارمو باز کردم تا بتونم به طور مستقیم آلتمو بمالم به پاش .و بعد چون تو تمام سایت های فتیشی که دیده بودم خواستم عین اونها عمل کنم و با این کار بیشتر خودمو ارضاء کنم .جفت پاهاشو گرفتم تو دستم و میمالوندم به آلتم طوری که نصف آب منی ازم همین جوری داشت میرفت و در همین حین دیدم صدای آه و ناله شهوتی اونم بلند شد .به صورت نصفه خوابیده بود رو تخت و پاهاش کاملا در اختیار من بود {هنوز باورم نمیشد } و منم که دیدم اون حسابی تو حال خودشه سر جورابشو با دندونم سوراخ کردم و آلتمو کردم داخل به طوری که آلتم هم به پای لختش میخرد و هم به جوراباش با این کار دیگه حسابی به اوج رسیده بودم و اون یکی پاشم چسبوندم به صورتم و تمام کف پا و پاشنه و نوک پاشو لیس زدم و بعد شروع کردم روی پاشو بو کردن و لیس زدن از یه طرف آب دهانم میریخت رو پاش و از طرفی دیگه آب منی هی سرازیر میشد .دیگه داشتم کامل خودمو ارضاء میکردم و بلاخره اون یکی پاشم چسبوندم به آلتم و هی همین طور کف پاشو مالوندم به آلتم تا آخر همه آب منی رو ریختم رو پاهاشو جورابش . حدود 10 دقیقه تو حالت مستی بعد از استمنا ساق پاهاشو تو بغلم گرفته بودم و هی لیس میزدم .و تا این که اونم خودشو ار ضاء کرد.و بعد از چندین دقیقه که هر دو تامون از حالت مستی خارج شدیم وبعد من بلند شدم و نشستم کنارش و بعد دوباره با کمی حرف زدن و تحریک شهوت یکدیگر دوباره شروع کردیم البته اینبار سکس فتیشی نبود و ………….چون دیگه اینجا از موضوعی که ما در اینجا دنبالشیم خارج میشه ……
و من حدود 2 ماه هست که با او دوست هستم و از اون موقع تا حالا 4 بار دیگر با هم رابطه سکسی و سکسی فتیشی داشتیم که برای من اولین باری که با او این رابطه را داشتم لذتش خیلی بیشتر از دفعه های دیگه بود….