با سلام مائده هستم 20 ساله گرم گرم با سکس چند روز پیش حامد شوهر خواهرم بهم گفت خاطره سکسی که باهم داشتیم رو تو این سایت گذاشتم اولش ناراحت شدم اما وقتی که امدم تو سایت و اشنا شدم و هم داستان خودم رو خوندم و هم بقیه داستان ها خیلی خوشم امد و حسابی حس کسیم رو بر انگیخت مخصوصا داستان سکس خودم با حامد که فقط یه بار شد منم تصمیم گرفتم داستان همون سکس رو با زبون خودم بنویسم نمیگم حامد زیاده روی کرده بود یا کم گفته بود اما فکر میکنم از دید منم هم میتونه جذاب تر باشه بریم سر اون خاطره خونه ما 5 سال پیش پر شده بود از رفت و امد های زن های همسایه و فامیل که برای خواستگاری خواهرم به خونمون میومدن تا کسب اجازه کنن واسه خواستگاری امدن پدر و مادرم که اصلا اعتقاد به فامیل شدن دوباره با فامیل یا آشنا نداشتن همه رو رد میکردن البته خواهرم هم همینطور تا اینکه حامد امد اکه شوهر خواهرش یه نسیت خیلی دوری با ما داشت و خواهر حامد خواهرم رو تو یکی از مجالس دیده بود و به داداشش پیشنهاد داده بود امدن به خاطر شرایط خوب خانواده گی و کار و خانواده ما قبول کردن تا بیان برای خواستگاری روز همون شبی که قرار بود بیان حامد امد خونمون که با خواهرم قبلش حرفاشون رو بزنن که مادر و منم خونه بودن من که اولین باری که دیدمش ازش خوشم امد پسر خوشتیپ و خنده رو و یکم اون روز خجالتی بود بعدش که خواهرم قبول کرد و امدن خواستگاری و به قول معرف وصلت انجام شد من به خواهرم کلی به خاطر انتخابش تبریک گفتم نه اینکه چش من اونو گرفته باشه یا نظر بد داشته باشم گذشت و بعد عقد و عروسی ما باهم در حضور خواهرم هر از گاهی شوخی لفظی میکردیم و منو پرو حاضر جواب میگفت و بعضی وقتا بهم میگفت تو رو کسی نمیاد بگیره و البته به شوخی منم اون رو مثل دادش میدونستم و هرکاری داشتم مثل خرید وسایل دانشگاه و حتی شارژ بهش میگفتم و چون واقعا پسر خوبی بود مطمئن بودم که اونم منو مثل خواهر خودش میدونه که همینطور هم بود تا اینکه منم ازدواج کردم حامد به خاطر خون گرمی با علی شوهرم از همون روز اول گرم گرفت و باهم مثل دوتا دوست شدن باهم رفت و امد خوبی خونه هم داشتیم و همونطور که حامد گفته بود خانواده ما مذهبی بود و ما پیش نا محرم با حجاب کامل بودیم حتی شوخی هامون حد و مرض داشت ما اوایل اجاره نشین بودیم و علی با پس اندازی که داشت و با وام و غرض یه خونه گرفتیم که همینطور که حامد گفته بود تو کار پرده خونه بود و ما ازش خواستیم کار پرده خونه ما رو انجام بده روزی که حامد برای نصب امده بود منم تصمیم گرفته بودم که دکوراسون خونه رو تغییر بدم چون دوست نداشتم خونه یه نواخت به نظر بیاد و انقد که با علی این کار رو کرده بودم دیگه خسته شده بود و گفته بود حق نداری به وسایل خونه دست بزنی همه لق و لوق شدن حامد امد بالا و دستش که پلاستیک بزرگ گفت چه خبره مقول حمله کرده گفتم نه دارم تمیز کاری میکنم و وقتی خواست شروع به کارش بکنه ازش خواستم کمکم کنه تا وسایل بزرگ رو جا به جا کنه امد و از بند خدا انقد کار کشیدم که عرق کرده رو کاناپه افتاد رفتم واسش شربت آوردم و بعد در کردن خستگی ازش خواستم کمک کنه اتاق خوابمون رو جا به جا کنیم امد و برای باز کردن تخت خواب از یه پیچ گوشتی خواست من رفتم که بیارم یادم افتاد که زیر تشک تخت چندتا کادم و یه اسپره علی گذاشته بود علی برای سکس با من دیگه از کاندوم استفاده نمیکرد و به خاطر اینکه خودش به خودی خود کمرش سفت بود و همینجورش منو جر میداد تا ارضا بشه احتیاجی به اسپره هم نداشت ما هم اینا رو انداخته بودیم زیر تخت و اصلا یادم رفته بود بندازمشون بره برگشتم دیدم برداشته گذاشته رو میز آرایش یکم هم شیطونی کرده بود یکی از کاندوم ها رو باز کرده بود و به صورت اویزون گذاشته بود رو میز منم تا دیدمشون سرخ شدم و خجالت خواستم که زود جمعشون کنم که یهو ندونسته پای حامد رو لح کردم حامد برگشت تو صورتم نگاه کرد و با یه لبخند شیطنت گفت هول نشو مال خودتونه منم که واقعا سر زبون داشتم و حاضر جواب گفتم ندید بدید این اولین باری بود که در این موضوع ها داشتیم باهم شوخی میکردیم دیگه هیچی نگفت و رفتیم منم یکم هول کرده بودم و حواسم دیگه به هیچی نبود بعد اینکه تخت رو جا به جا کرد رفت سراغ میز آرایش منم موندم رو تختی رو مرتب کردن برگشتم اتاق یهو شاخ در آوردم دیدم کشو ها رو در آورده و داره یکی یکی سوتین و شورتم رو نگاه میکنه که منو دید با جسارتی که تا حالا ازش تا این حد ندیده بودم بهم گفت دیگه تو بازار رنگ دیگه ای نبود بگیری منم فقط خجالت کشیدم و سرم رو انداختم رو پایین که نبینمش بیشتر خجالت بکشم بعد جا به جا کردن میز ازش خواستم وسایل بالای کمد رو بیاره پایین تا پاکشون کنم بدم بزاره سر جاش دست و پام رو گم کرده بودم و انگار داشت صدام میلرزید نه که شهوتی شده بودم نه هنوز به خاطر خجالت خلاصه وسایل رو که داد چندتا از عکس عروسی مون که لب تو لب بودیم با علی رو دیدم که پیدا کرد و داره نگاه میکنه منم که تا حالا حامد رو اینطور ندیده بودم خودمم هم پرو تر شده و گفتم بده من بسه دیگه حسابی دید زدی گفت اره خوب رفتین تو حس گفتم تو که همه چیز منو امروز حسابی دید زدی بسه دیگه تابلور رو داد بهم و با چشای برق زده بهم گفت کو حالا منم بهش نگاه کردم و چشم رو درست کردم و گفتم دیگه چی مونده مگه گفت حالا ادامه داد بعدش هی دیگه حس میکردم چشمش به بدن منه راستش رو بخوای از اون به بعد منم یکم حشری دم نمیدونم چرا اما زاطی بود کارش که تموم شد رفت دوباره رو حال رو کاناپه دراز کشید منم گیج شده بودم و مونده بودم تو فکر که حامد قصدی شوخی میکنه و به عکس و شورت و سوتینم نگاه میکنه یا نه یکم هم از اینکه داشت منو دید میزد و به این فکر میکردم که از قصده حشریم میکرد اما جلو خودم رو میگرفتم و اصلا به اینکه بخواد کاری بکنه فکر نمیکردم و کلا تو این نخ نبودم یه تصمیم گرفتم که امتحانش کنم رفتم حال بهش گفتم برات شربت بیارم گفت اره مرسی گرممه رفتم تو آشپزخانه و دیدم که در کابینت یه چند مدتی خرابه فکر به سرم زد که بیاد بهش نگاه بندازه اگه عکس العملی انجام بده دیگه مطمئن میشم صداش کردم و خودم هم با دست نگهش داشتم امد از پشتم بهش نگاه انداخت که دیدم داره کم کم خودش رو بهم میچسبونه فهمیدم که اره قصدیه و رفته تو نخم یکم رفتم جلو که بیشتر خودش رو بهم چسبود دیگه شکمم خورد به کابینت بیشتر نتونستم برم جلو که خودش رو دیگه قشنگ بهم چسبونده بود که به راحتی کیرش رو رو کونم حس کردم حسابی ترسیده بودم و با صدای لرزون ازش تشکر کردم بره یادم نمیاد چی گفت و رفت چون گیج گیج شده بودم علیرغم حس بد نسبت این کارا ش یکم هم سکسی شده بودم نمیدونم چرا انگار کسم داغ کرده بود برگشتم دیدم حال نیست صداش کردم دیدم تو اتاق خوابه رفتم دیدم رو تخت دراز کشدیم بهش گفتم بیا پایین رو تخت کسی چیزی نمیخوره گفت پس کجا میخوره مگه رو تخت نمیخوری دوباره صدچندان تعجب کردم اصلا انگار این حامد یکی دیگه بود گفتم بیتربیت نشو یه چشمک بهم زد و نمیدونستم این جرئت رو از کجا آورده بود انگار فهمیده بود منم تو دلم چطوریم و حشری شدم گفت که من همیچیزت رو دیدم حالا کلاس میای واسم من خیلی پروتر گفتم من همه چی رو نشون همه کس نمیدم گفت من همه کسم گفتم اره فقط علی باید ببنه و بدونه گفت منت به اینکه خودم نخواستم گفتم مگه میتونستی که یهو روسریم رو کشید از سرم و گفت دیگه پرو نشی گفتم از بیتربیتیته که دیدم گرفت منو پرید روم و گفت بیتربت خودتی من مونده بودم یه لحضه دوباره کیرش رو حس کردم گفتم دیگه شوخی بسه داره جدی میشه گفت بشه بهش اخم کردم که یعنی چی دیدم بی مقدمه لبش رو خواست بزاره رو لبم دهنم رو کشیدم کنار که رفت سراغ لاله گوشم منو دمرو کرد و کیرش رو چسبود به کونم و از گوشم خرد منم باور کنید حساس تریم نقطه بدنم تو سکس گوشم هستش و گردنم اونم درست رفت اونجا یکم دست و پا زدم که ولم کنه که نمیزاشت منم هرچه بیشتر میخورد بیشتر حشری تر میشدم و کم کم بدنم شل می شد ازش خواستم انکنه اما به خاطر اینکه مقاومتم کم شده بود انگار فهمید که باید ادامه بده تا بتونه راضیم کنه بیشترش کرد بعد گردنم برگردوندم و رفت سراغ لبم خواستم نزارم بخوره اما نتونستم بعد کم کم رفت سراغ سینه هام و در اوردشون بیرون و منم چشمم بسته بود انگار ارداه ای نداشتم سینم رو نداخت بیرون و رفت سراغش که بخورتش دکمه های پیراهنم رو در آورد و سوتینم رو باز کرد شروع کرد به خوردن و مالشش خوب بلد بود داشتم لذت میبردم یواش رفت پایین تر تا رسید به نافم و شروع کرد شلوارم رو در آوردن حس لذت بخشی داشتم فکر میکردم ادامه بده میره پایین تر تا کسم رو بخورم چون خیلی این کار رو دوست داشتم اما حامد هم عین علی انگار اینکار رو دوست نداشت امد کنارم و پیراهن و شلوارش رو در آورد و دستم رو برد از رو شرتش کیرش رو داد بهم کیرش بزرگ بود و کلفت دروغ نباشه یکم ازش ترسیدم یکم که بازی کردم درش اورد و داد دستم خودش هم کوسم رو میمالید انگار که مال خودش شده بودم من که دیگه اختیارم دست خودم نبود بعد کلی مالش و خوردن سینم گفت بکنم تو با سر گفتم باشه اما هنوز چشمم بسته بود پاشد رفت لای پام و کیرش رو مالید به کسم که حسابی خیسش کرده بود بعد کلی مالش سر کیرش به کوسم تصمیم گرفت بکنه تو ازش خواستم یواش بکن که دردم نیاد سواش که کرد تو داشتم دیونه میشدم اصلا یه حس عجیبی بود شروع کرد تلمبه زدن و عقب جلو کردن منم داشتم درد میکشیدم و دو برابر لذت انقد عقب جلو کرد تا ارضا شدم یه ارضا شدن که با تمام ارضا شدنام با علی فرق داشت بی حس شدم گفت من چی میشینی روش رفتم نشستم رو کیرش اینبار یکم جاش باز تر شده بود خودش هم کمکم کرد تا ارضا بشه موقعی که خواست آبش بیاد یهو منو هل داد بالا و از سر کیرش گرفت تا بیرون نپاشه منم رفتم براش دسمال آوردم پاکش کرد رفتم لباسام رو تو حال پوشیدم برگشتم دیدم همون جور خوابیده گفتم پاشو الاناست که علی بیاد پاشد و لباس پوشید و امد سمتم که دوباره دست مالیم کنه من هم تازه انگار از کارم پشیمون شده بودم نذاشتم بعد نیم ساعت علی امد و بعدش حامد ازمون خدافظی کرد رفت اتفاقا همون شبش با علی سکس کردیم که درد زیادی داشتم اما به روی خودم نیاوردم بعد اون قضیه دیگه بهش گفتم انگار نه انگار و نذاشتم حتی بهم دست بزنه تا اینکه امروز داستان خودم رو خوندم دوباره حشریم کرد که شاید دوباره تصمیم بگیرم بهاش سکس کنم ممنون ببخشید اولین بارم بود نتونستم خوب تعریف کنم نوشته
0 views
Date: August 23, 2018