ازدواج شیرین ۱

0 views
0%

سلام اسم من شیرین هست این قسمتی کوتاه از زندگی من هست که براتون مینویسم من با خیلی از آدم هایی که میشناسید فرق میکنم 20 سالم بود که با پسر عمم ازدواج کردم دوستش نداشتم و به اجبار خانوادم بود که تن به این ازدواج دادم 6 سال بیشتر از زنگیمون نگذشته بود که امیر تو یه تصادف جونشو از دست داد با این که دوستش نداشتم اما تا 1 سال واقعا به هم ریختم حالا من یه زن بیوه بودم که خیلی نگاها دنبالم بود من خودم کوه شهوت بودم قبل ازدواح دوست پسر داشتم و از پشت سکس داشتم بعد ازدواج هم تقریبا هفته ای 4 بار سکس داشتیم امیر کیر کلفت و خوبی داشت و خوب حال میداد تازه خیلی از اوقات با دست خودمو به ارگاسم میرسوندم حالا 27 سالم شده بود خیلی ها از مامانم میخاستن که بیان خواستگاریم یکی شون مجرد بود و ازدواج نکرده بود تا حالا یکیشون دندون پزشک بود تا این که یکی از دوستام عموشو پیشنهاد داد 23 سال از من بزرگ تر بود میگفت تو کار صادرات فرش های ابریشم و قیمتیه و خیلی پولداره عکسشو بهم نشون داد 50 سالش بود تقریبا همه موهاش سفید بود اما خوشتیپ به نظر میومد قرار شد یه ملاقات سه نفره ترتیب بده تا همو ببینیم و حرف بزنیم راستش من بیشتر تو ازدواج دوم دنبال این بودم که یکی از نظر مالی تامینم کنه برام نه عشق مهم بود نه چیز دیگه از خودم بگم که از نظر خوشگلی تو فامیل زبون زد بودم همیشه به خودم میرسیدم و آرایش داشتم بینیمو عمل کرده بودم موهام بلوند بود قدم 175 وزنم 70 سینم 85 بود و سفت و گرد با یه کمر باریک و باسن گوشتی و هات همه دوست پسرام عاشق بدن سفید و نرمم و کون گندم بودن بیشتر وقتا مانتو جلو باز میپوشیدم با ساپورت یا جوراب شلواری از امیر بهم یه خونه رسیده بود که داده اجاره و یه زانتیا سفید که حسابی باهاش خوش میگذروندیم با دوستام همین مساعل باعث شده بود که عمم کلن با ما قطع رابطه کنه قرار بود آخر هفته با عموی هاله قرار بزاریم بریم بیرون صبحش من حسابی به خودم رسیدم یه روژ قرمز زدم با یه آرایش خوشگل ناخن هامو که بلند بود لاک جیگری زدم یه مانتو عبایی آبی زرد جلو باز پوشیدم با یه شلوار لی جذب که سر زانوهاش مدل پاره بود و پاهای سفیدمو حسابی نشون میداد و تنگیش جوری بود که حسابی رونمو به نمایش میذاشت شلوار لیم یکم ساقش کوتاه بود و خالکوبی روی مچ پام یکم معلوم بود یه زنجیر طلا خوشگل انداختم دور ساق پام یه شال زرد سرم کردم که بیشتر موهام طبق معمول بیرون بود و یه کفش پاشنه دار 10 سانتی مانتوم آستینش کوتاه بود تا پوست سفید تنمو ببینه مانتوم و شلوارم تقریبا همچین چیزی بود 1 32_ 2015 1170 5 خلاصه رفتم در خونه هاله قرارمون ساعت 5 بعد از ظهر بود من تقریبا 5 15 رسیدم که دیدم هاله با عموش تو ماشینن عموش یه لند کروز مشکی داشت یه مرد تقریبا 175 قد یکم چاق بود و شکم گنده داشت هاله گفت این عموی ما از حولش از 4 30 اینجاست با هم دست دادیم خودشو معرفی کرد اسمش منصور بود هاله گفت کاری براش پیش اومده و باید بره البته مطمعن بودم میخاد تنهامون بزاره تا راحت باشیم من ماشینمو بهش دادم و سوار ماشین منصور شدم شروع کرد ازم تعریف کردن از همون اول که خیلی از عکستون خوشگل ترید و رفتیم فرحزاد از حرفاش فهمیدم زیاد با کسی نبوده و فقط 4 سال زنش مرده همه بچه هاش آلمان هستن و واقعا دلم براش سوخت ازش خوشم اومده بود چند بار متوجه نگاهش به رون پام و سینم شدم معلوم بود خیلی نیاز سکسی داره گفت از من خوشت اومده شیرین یا نه گفتم راستش من چشم اصلا دنبال پول نیست و میخام یکی باشه که بتونم بهش تکیه کنم و از این حرفا تو جلسه اول حسابی دلشو برده بودم مخصوصا که میدونستم نقطه ضعفش چیه حسابی براش عشوه میومدم موقع راه رفتن همه فکر میکردن پدرمه منصور اما برا من اصلا مهم نبود تو ماشین حسابی دلبری کردم آخر سر ازم خواست که ببوستم منم قبول کردم و یه بوس طولانی از لبام دادم ازم خواست که فردا باهم باشیم اما گفتم باید فکر کنم خلاصه بعد دوهفته رضایت دادم اومد خواستگاری بعد دوروز عقد کردیم و جشن مفصل گرفتیم و رفتیم سر خونه خودمون منصور یه خونه دوبلکس تو قیطریه داشت با استخر سر پوشیده و سونا خونرو میگفت با سلیقه خودش باز سازی کرده منصور هیچوقت به لباس پوشیدنم گیر نمیداد که هیچ لذت هم میبرد جلو دوستاش افتخار میکرد که زن جوون و جذاب با اندام سکسی داره یه شب گفت که 5 تا از دوستاشو میخاد دعوت کنه تا جشن بگیره و سور بده گفت حسابی تیپ بزن منم رفتم آرایشگاه و به خودم رسیدم چنتا پسر جوون اومدن خونه کنار استخر بار مشروب چیدن صندلی گذاشتیم و نور پردازی قرار شد هاله یه گروه دی جی هم بیاره حسابی آرایش کردم یه لباس کوتاه سفید داشتم که تا زیر رونم بود قسمت کنار رونم چین داشت و جذب بود که حسابی درشتی کونمو به نمایش میذاشت پشتش تا پایین کمرم لخت بود و جلوش فقط روی سینه هامو میپوشوند که بغلای سینم معلوم بود و قسمتی که پشت گردنمو میپوشوند با کفش پاشنه دار سفید که باسنمو حسابی میداد عقب و باعث میشد موقع راه رفتن بلرزه زنجیری که منصور دوست داشتو انداختم دور پام خودمو تو آینه نگاه کردم و واییی به آرزوم رسیده بودم عینه ملکه ها زندگی میکردم منصور اومد گفت اوووووممم واقعا خوشگل شدی عزیزم مرسی یه بوس کرد و رفتیم کنار استخر تا مهمونا بیان دو تا دی جی اومده بود که خیلی خوشتیپ بودن و 2تا پسر که برا پذیرایی بودن و داعم کون گنده منو دید میزدن با خودم گفتم یعنی دوستای منصور با زنای پیرشون قرار بیان آخه چه جوری منصور روش میشه من اینجوری سینه و کونمو جلو دوستاش قرار بدم مهمونا اومدن دوتا از مردا همسن و سال منصور بقیه هم بین 30 یا 40 ساله اما دخترایی که باهاشون بودن بین 20 تا 30 بودن که مطمعن بودم دوست دختراشونن بعضیاشون تیپشون از منم سکسی تر بود موزیک شروع شد همه میرقصیدن منو منصور هم با مهمونا خوش و بش میکردیم همه مشروب خورده بودن و شاد شاد اما من از اولم نمیخوردم و فقط ادای خوردن در میاوردم و خودمو میزدم به مستی یکی از دوستای منصور که حدود 40 سالش بود فریبرز بود منصور مست مست بود فریبرز هم از این قضیه استفاده کرد و چند بار کونمو مالید بعد ازم تقاضای رقص کرد به منصور گفتم اونم گفت حتما با فریبرز رفتیم وسط دستش رو کمرم بود و کونمونوازش میکرد ازش خوشم اومده بود فریبرز خیلی خوشتیپ و سر زبون دار بود دیگه حسابی رامش شده بودم منو میبوسید کیرش حسابی راست بود با پام میتونستم حسش کنم گردنمو چند بار بوسید از اون شب گذشت فریبرز هفته ای یبار میومد خونمون و جلو منصور منو میبوسید و دست میداد و منصورم میخندید و با دوست دختر اون که فکنم فقط 24 سالش بود خوش و بش میکرد آخر هفته باز قرار بود فریبرز با دوست دخترش بیاد خونه ما مشروب بخوریم اون شب به سفارش منصور یه تیپ خفن زدم یه لباس تنگ تا زیر باسن که کمرش توری مشکی داشت و روی لباس پولک کاری بود باسنم داشت لباسو جر میداد با یه شورت لامبادا مشکی که جلوش توری بود و موقع نشستن میشد شورتمو دید مثل این عکس 1 96_ فریبرز با دوست دخترش اومدن دوست دخترش یه جین جذب تنش بود با یه تاپ کوتاه سبزه بود مهسا سینه های بزرگش داشت اما کونش تخت بود با منصور دست داد و روبوسی که من لجم گرفت نشستیم رو مبل خط سینه مهیا کامل معلوم بود منم از عمد جوری نشستم که کل رونمو ببینه فریبرز به منصور گفت پس کی میخای دعوتمون کنی استخر منصور گفت هر وقت تو بخای فریبرز گفت الان بریم حرفش تموم نشده بود که مهسا گفت برم مایومو از ماشین بیارم پس انگار از قبل برنامه ریزی شده بود منصور که مثل همیشه مست بود گفت شیرین برو یکی از اوون مایو خوشگلاتو بپوش جلو فریبرز باورم نمیشد بگه من حسابس حال کرده بودم عاشق فریبرز بووودم دلم میخاست کیرشو حس کنم رفتم اطاقم اونام رفتن پایین استخر یه مایو دو تیکه مشکی داشتم که سوتینش با زنجیر میوفتاد دور گردنم و نصفه سینه هام معلوم میشد و یه شورت با چنتا زنجیر به هم وصل میشد مثل این 1 _ 8 592513 رفتم سمت استخر صدای خندشون تا بالا میومد ادامه دارد نوشته

Date: August 10, 2020

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *