از آرزو تا واقعیت

0 views
0%

با سلام خدمت کاربران شهوانی خلاصه و مفید میگم اهل دروغ نیستم هر کی خوند و باور ککرد موفقباشه کسی هم فکر کرد دروغ میگم دایورته رو تخمم بماند پوریا هستم 18 سالمه پیش دانشگاهی ام اینم تجربه اولین سکس منه خواهشا تا آخر بخونید یه سوپر مارکت سر کوچمون هست که مدت زیادیه با صاحبش رفیقم و رابطه دوستانه زیادی داریم و محله ما هم که جنب دانشگاه پیام نوره و اکثر پیام نوریا چه دختر و چه پسر از شهرای دوروبرن و همینجا تو کوچه پس کوچه ها اتاق 2 3 نفری اجاره کردن کردن و زندگی میکنن مدتی بود یه دختر دانشجو به اسم هانیه میومد مغازه و وسیله میگرفت منم ازش خوشم اومده بود ولی ازونجایی که عرضه دختر بازی و اینا رو ندارم اقدامی نکردم به علاوه که سنش هم از من بیشتر بود یکی دو ماه میگذشت و منم که گهگداری در مغازه بودم این دخترو مداو میدیدم تا روزی که پسر صاحب مغازه کلاس هشتمی بود و امتحان عربی داشت و این دختره گفت بیا بریم من و دوستام عربی یادت میدیم این پسر بعد از ظهر رفت خونشون و اخرای شب ساعت 11 من رفتم دنبالش که بیارمش دختره بدون روسری اومد بیرون من یه مقدار شکه شدم اما روی خودم نیاوردم بعد از این که رسیدیم در مغازشون چند تا کاغذ نقاشی نشونم داد پسره و گفت اینارو با هانیه کشیدیم که یه دفه من پشت نقاشی هارو دیدم که شعر و کص شر و نای دل نوشته بود و متن نوشته ها اینجوری بود خدایا درد دل منو نمیبینی بالاخره با هزار تا دوز و کلک به هدفش رسید و کارشو انجام داد و منو گذاشت رفت و به جسمم صدمه زد و فقط منو واسه نیاز جنسی میخواست و ازین کص شرا خلاصه گذشت 3 4 روز که صاحب مغازه و خونوادش برای شرکت در تبلیغات شورا به شهر خودشون رفتن و مسئولیت مغازشونو 2 روز سپردن به من همون روز اول دختره و دوستاش اومدن مغازه وسیله گرفتن و گفتن قرضی میخوایم منم گفتم صاحب مغازه گفته قرضی نده یه دفعه همون هانیه که تاحالا با هم هیچ صحبتی نداشتیم گفت پوریا بد نشو دیگه کارمونو راه بنداز تعجب کردم که اسممو میفهمید خلاصه من زدم تو حسابشونو رفتن بیرون بعد 2 3 دقیقه تنهاییی برگشت و گفت شارژ یادم رفته بگیرم ناگفته نماند دختر خوشگلی بود شارژ رو هم گرفت من گفتم نقاشی هایی که برا معین کشیده بودی خیلی قشنگ بودنو خیلی هنرمندی تشکر کرد و گفت تو کی دیدی نقاشی هارو گفتم خب من اون شب اومدم دنبال معین که اومدی دم در سرت هم لخت بود یکم خجالت کشید گفت متوجه نشدم که تویی یه دفه گفتم شعر های پشت نقاشی هارو هم دیدم که خیلی کم آورد گفتم پارشون کردم بین خودمون میمونه که دیگه روم باز شد و گفتم واقعا طرف چه آشغالی بوده که تورو اینجوری زجر داده و اذیتت کرده اگه من جای اون بودم هیچوقت همچین دختر زیبایی رو از دست نمیدادم و ازین کسشرا خلاصه ساعت 2 ظهر بود و مشتری هم کم که تعریف میکرد از بدی هایی که تو این شهر دیده و کارایی که پسره به سرش داده خلاصه پسره از کون کرده بودش و فلنگو بسته بود بماند شمارمو بهش دادم گفتم هر موقع دوست داشتی میتونی با من درد و دل کنی منم خیلی تنهام و ازین حرفا خلاصه پول شارژ پنجی رو هم ازش نگرفتم و گذشت تا شب ساعتای 10 پیام داد سلام خوبی سلام مرسی شما همونیم که امروز تو مغازه شمارتو بهم دادی اسممو که نپرسیدی اسمم هانیس خیلی ببخشید نشناختم منم پوریام اسمتو که خودم میدونم از خودت بگو چیکارا میکنی هیچی دیگه بدبختی های زندگی و کنکور و ازین چیزا هر چی فکر میکنم امروز میخواستی یه چیزی به من بگی روت نشد بگی آخه چی دارم که به تو بگم دروغ نگوو بگوو دیگه قول میدی ناراحت نشی اره من ازت خوشم اومده ولی تو سنت از من بیشتره فکرشم نمیکردم بخوای همچین چیزی بگی خجالت بکش قول دادی هااا خب فردا عصر میشه با هم بریم بیرون حالا میبینت فردا کجا رفتی خب دیگه جواب نداد تا ظهرش تنهایی اومد در مغازه گفت باشه ساعت 6 و نیم بیا سرکوچه منم گفتم باشه خلاصه به بهانه کلاس ماشین مامانمو گرفتم و رفتم دنبالش یه تیپ قشنگ با یه آرایش ملایم زده بود که خیلی خوشگل شده بود مخصوصا سایه چشش خلاصه رفتیم کافی شاپ یک ساعتی نشستیم و با هم صحبت کردیم گفت منم یه حسایی داشتم و نمیتونستم بگم و تو باید پیش قدم میشدی بعدشم رفتیم فست فود شام خوردیم ساعت 9 و نیم در خونشون پیادش کردم و تو ماشین هم یه بار دستشو بوسیدم این رابطه کم کم شروع شد تا این که 2 ماه بعددرباره رابطه قبلیش ازش پرسیدم که همشو اقرار کرد گذشت تا اینکه من بهش گفتم هردومون یه نیازایی داریم و ازین چیزا و من مثل اون پسره نیستم چند روز طول کشید راضیش کنم چند روز هم طول کشید به بهونه ای خونه رو خالی کنم بعد از ظهر رفتم داروخونه 1 بسته کاندوم گرفتم اودم خونه رفتم حموم صاف کردم بدنو ساعت 6 رفتم دنبالش در خونشون یه شلوار چرم چسبون با یه مانتو کوتاه پوشیده بود یه رژ قرمز هم زده بود دیگه شهوت زد بالا هیچی دیگه رسیدیم در خونه ما و اومدیم تو من بهش گفتم اولین بارمه و تاحالا سکس نکردم راه و چاهو درست بلد نیستم اومدیم تو خونه آروم گردنشو بوسیدم میخندید کم کم رفتم تو کار لب چن لحظه ای تو فاز لب بودیم که یکی یکی دکمه های مانتوشو باز کردم یه تیشرت زیرش پوشیده بود اون هم در آوردم شلوارش هم کم کم در آوردم یه شرت وسوتین مشکی توری پوشیده بود دیوانه کننده بود خودمم پیراهن و شلوارو در اوردم و موند شرت از گردنش شروع کردم خوردن و بوسیدن رسیدم به سینه هاش با دهنم سینه هاشو میخوردم و دستمو بردم تو شرتش کسشو میمالیدم که یه کم شوکه شد بهش گفتم ساک میزنی که قبول کرد شرتو در آوردم شروع کرد ساک زدن که خدا قوت از برکت جق سر 3 4 دقیقه آب ما اومد و ریختم لا دستمال رفتم سراغ کصش و شروع کردم به خوردن 5 6 دقیقه ای وردم که گفت صبر کن الان نمیخوام ارضا شم خلاصه کاندومو باز کردم اومدم بکشم رو کیرم که خیلی تنگ بود کیرم بزرگ نیست 16 سانه ولی کلفته نگاه کردم دیدم لارج گرفتم هیچی دیگه گفت نمیخواد نشستم رو مبل اول با انگشتام یکم سوراخ کونشو باز کردم خیلی تنگ بود یه کم تف زدم در کونشو سر کیرم گفتم بیا کم کم بشین روش خلاصه نشست روشه و کم کم کیره تا اخر فرو شد 30 40 ثانیه ای بی حرکت موند تا جا باز کنه بعدش بالا پایین میشد سینه هاشم سایز 60 65 بودن ولی کون گوشتی و ژله ای بزرگی داشت 4 5 دقیقه روی کیرم بالا پایین شد که دمر خوابوندمش و فرو کردم 15 دقیقه ای 3 4 تا پوزیشن عوض کردم و خوب ترتیبشو دادم همزمان هم کصشو میمالیدم که ارضا شد من همون زمانا آبم اومد در اوردم بازم ریختم لا دستمال 4 5 ساعت هم لخت تو بغل هم خوابیدیم و بعد بلند شد بردم رسوندمش خلاصه 1 ماهی گذشته و هفته ای یه بار ترتیبشو میدم واقعا هم عاشقشم ولی تنها مشکل سن هست که 2 سال از من بزرگ تره خیلی ممنون که تا آخر خوندید نوشته پوریا

Date: June 14, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *