این داستان خاطرات من از بچگی هست تا قبل دانشگاه الان بیست و یک سالمه من کلا آدم کمرو و خجالتی بودم و هستم و خیلی وقت ها به خاطر این آسیب دیدم من توپول و بانمک بودم و خیلی هم خوشگل بودم اما الان لاغر شدم و باز هم خوشگلم اسم ها همه واقعی هستن 1 سوم ابتدایی بودم تو کوچه مون یه پسری به اسم سعید بود که راهنمایی بود من باهاش دوست بودم اون یه شب برام از فیلم هایی تعریف کرد که توش زن و مرد لخت هستن و من هم نمی دونستم واقعا منظورش چی هست اما این کنجکاوم می کرد و تا هر وقت تو خونه تنها می شدم با خودم ور برم و لخت بشم و تو آینه خودم نگاه کنم یادم هست یه وقت هایی رو شکمم دراز می کشیدم و کیرم اون موقع دودول رو که شق میشد رو فرش عقب و جلو می کردم و خیلی حال میداد من با سعید خیلی صمیمی شده بودم یه روز سر ظهر که تو کوچه بودم اومد پیشم و گفت دستت رو ببر تو شلوارم گفتم کثیف هست و همچین کاری نمی کنم و می خواستم فرار کنم برم خونه مون که بزور من رو گرفتم و مجبور شدم دستمم رو ببرم تو شلوارش و کیرش رو بمالونم هم چندشم میشد و هم این که می ترسیدم کسی تو کوچه ما رو ببینه همین طوری داشتم کیرش رو میمالوندم که دستم خیس شد و من فکر کردم شاشیدش و سریع دستم رو بیرون آوردم فرار کردم رفتم خونه و دستم رو شستم و از دم در خونه باهاش حرف میزدم اون می گفت بیا اینجا من هم قبول نمی کردم هی بهش می گفتم شاشو بعد از اون ماجرا دیگه باهاش کاری نداشتم و همیشه سعی می کردم ازش دور شم بعد از چند ماه هم از اون محل رفتیم 2 محل جدید که رفتیم تابستون مغازه دایی ام بودم یه پیرمردی به اسم علی آقا بود خیلی با من مهربون بود منم ازش خوشم میومد تا این که یه روز صبح که رفتم دم مغازه هنوز کسی نیومده بود که این صدام کرد منم رفتم پیشش بعد من رو برد تو راه پله آپارتمان یهو لبشو رو گذاشت رو لبام و شروع کرد به لب گرفتن شاید بیست یا سی ثانیه طول کشید که من بزور از دستش فرار کردم بعد از اون ماجرا ازش بدم میومد و اون خیلی تلاش می کرد که من رو ببره خونه شون یه سری اومد پیش دایی ام گفت که برات انجیر چیدم و اشاره به من کرد و گفت باهام بیا انجیر ها رو برای دایی ات بیار دایی ام هم که از همه چی به خبر بود هی به من می گفت برو اما من هر چقدر گفتن قبول نکردم و بعد از اون پیرمرد بیخیال شد 3 یه مدت بعد تو کلاس کیک بوکسینگ ثبت نام کردم و یه پسر زشت و بد ریخت بود که هی که چندسال از من بزرگتر بود بهم نزدیک میشد و من ازش خوشم نمی آمد یه روز که می خواستم برگردم هی به من گفت صبر کن با هم بریم تو اتوبوس آخر های ایستگاه که اتوبوس یه خورده خلوت شد دستش رو پشتم احساس کردم و هی انگشتش رو بیشتر می برد داخل منم هی خودمو عقب می کشیدم آخرش مجبور شدم یه ایستگاه قبل از خونه امون پیاده بشم جلسه بعدی باشگاه بازم برگشتنی با من اومد این سری نزاشت سوار اتوبوس بشیم و گفت بیا پیاده بریم تو راه داشت می گفت من خیلی فیلم میبینم و فیلم سوپر خیلی دوست دارم ازم پرسید فیلم سوپر دیدی من که فهمیدم منظورش چی هست سریع خودم رو زدم به نفهمی و گفتم نه ندیدم و ار فیلم زیاد خوشم نمیاد وقتی رسیدیم به پارک محل مون که خیلی هم تاریک و خلوت بود بهم گفت بیا بریم این پارک با هم سوپر اجرا کنیم خیلی خوبه و خوشت میاد منم قبول نکردم و از فرداش برای این که با هم نیایم با دوچرخه میومدم باشگاه 4 راهنمایی که رفتم اول راهنمایی بودم یه روز تو حموم وقتی داشتم خودم رو میشستم کل بدنم صابونی بود وقتی که داشتم سر کیرم رو لیف می کشیدم خیلی خوشم اومد و همین طوری ادامه دادم و یه دفعه برای اولین بار آبم اومد و بعدش بمرور با اینترنت آشنا شدم و خیلی چیزها رو فهمیدم اما خودم رو زدم به نفهمی و همیشه بچه مثبت بودم بایکی از دوستام که اسمش میلاد بود خیلی صمیمی شده بودم همیشه بیرون باهم بازی میکردیم یه روز شروع کرد به حرف زدن گفت تو خیلی بچه مثبتی باید خیلی چیزها رو بدونی شروع کرد به توضیح دادن این که چه جوری بچه بدنیا میاد و منم مثل اسکل ها دستم رو گذاشتم رو گوشم که مثلاً نمی شنوم اما الکی بود همه چیز رو می شنیدم خیلی چیز ها رو که شنیدم اما باورم نشد فکر کردم خالی می بنده بعد از یه مدت متوجه شدم که همه اش راست هست من و میلاد خیلی صمیمی بودیم هردو هم کامپیوتر داشتیم همیشه خونه همدیگه می رفتیم و بازی می کردیم دوم راهنمایی بودیم یه روز که اومده بود خونه امون و کسی هم نبود سر یه مسئله الکی گیر داد بهم و افتاد دنبالم که من رو بزنه و منم از اتاقی که کامپیوتر بود فرار کردم به اون یکی اتاق و میلاد هم دنبال اومد من رو از پشت محکم گرفت و کیرش که شق بود رو کونم احساس کردم بعدش هلم داد انداخت زمین و بدنش رو محکم بهم چسبوند یه حس عجیبی داشت بعد از یه چند ثانیه آبش اومد و خیس شدن کونم رو حس کردم میلاد پسر لاغر و خوشگلی بود من اون موقع دوست داشتم با هم رابطه جنسی داشته باشیم اما نمی خواستم شروع کننده رابطه باشم بعد از اون مورد دیگه هیچ اتفاقی بین ما نیفتاد 5 دیگه تو راهنمایی اتفاق خاصی نیفتاد تا این که رفتم دبیرستان دیگه آروم آروم علاقه ام به پسرا بیشتر میشد همون روز اول یکی از بچه ها رفته بود تو کفه من همه اش می خواست با من حرف بزنه اما من از اخلاقش خوشم نمیومد برای همین اصلا سمتش نرفتم یکی دیگه از دوستام که اسمش محمد بود بعد از یه مدت شروع کرد به بحث سکسی محمد خوشگل نبود و من باهاش حال نمی کردم اما حشریت باعث می شد که رابطه باهاش رو ادامه بدم بعد از چند وقت یهو بهم گفت میخوام یه چیزی بهت بگم ولی به کسی نباید بگی منم قبول کردم و بعدش من رو با خودش برد تو راه پله آپارتمان شون گفت بیا کیر هم دیگه رو بمالیم اولش قبول نکردم اما بعد این که خیلی اصرار کرد دستم رو بردم تو شلوارش همون لحظه اول حس کردم کیرش خیلی بزرگ تر از مال من هست وقتی کیرش رو چند یکم آورد بیرون دیگه مطمئن شدم که کیرش بزرگتر هست همین طوری برای هم دیگه رو مالوندیم آب اش اومد چند سری هم تو راه پله ادامه داشت تا این که یه روز گفت بیا خونه مون کسی نیست منم رفتم و کلا شلوار ها رو در آوردیم طول کیر ها مون یکی بود اما کیر اون خیلی کلفت تر بود خیلی اصرار کرد که براش ساک بزنم یا لاپایی بهش بدم اما چون سری های قبلی که با هم بودیم فقط آب خودش اومده بود و یک بار هم من رو ارضا نکرده بود قبول نکردم و اون روز هم من کیرش رو مالوندم و اون هم گردنم رو می بوسید و بعد از این که ارضا شد باز هم سر من بی کلاه موند بعد از اون روز دیگه هر چند بار هم به هم گفت بیا قبول نکردم 6 همون سال اول دبیرستان یه هم کلاسی داشتم به اسم امیر واقعاً همه تو کفش بودن و من هم خیلی دوست داشتم باهاش باشم خیلی پسر خوشگلی بود من باهاش دوست هم شدم چون خودم هم خوشگل بودم اون هم پایه بود که باهام رابطه داشته باشیم اما چون خجالتی بودم نتونستم بهش بگم و هنوز هم حسرت می خورم به غیر از امیر یه پسر دیگه بود به اسم حامد اون هم خوب بود اما اوایل دوستی مون من هیچ هدفی نداشتم بعد از یه مدت ازش خوشم اومد یه روز زنگ ورزش تو کلاس سه چهار نفر بودیم حامد داشت شلوارش رو عوض می کرد من هم اش حواسم بهش بود یه لحظه شورتش رفت اون ور یخورده از بیضه هاش و سر کیرش بیرون بود چند لحظه بهش زل زدم و بعدش بهش گفتم همه تو کلاس بهش خندیدیم و همین باعث شد که صحبت ها مون عوض شه و بعد از یه ماه یه روز سر کلاس درباره اندازه کیر هامون صحبت کردیم و بعدش که هر دو مون حشری شدیم شروع کردیم به مالیدن کیر هم دیگه از رو شلوار بعدش من دستم رو بردم تو شلوارش و نوبتی این کار رو کردیم و ده دقیقه طول کشید ولی هیچ کدوم مون ارضا نشدیم من خیلی خوشحال بودم چون دیگه رومون باز شده بود اما فرداش که اومد مدرسه گفت که من فقط می خواستم ببینم جرات داری همچین کاری رو جلوی معلم بکنی و هیچ قصد دیگه ای نداشتم و دیگه ادامه ندیدم و من توبه کردم خیلی خورد تو ذوقم و اعصابم خورد شد اما منم دیگه اصرار نکردم 7 تابستون اون سال رفتیم روستامون یه فامیل دورمون دو سال از من کوچیکتر بود و اسمش مهران بود که موه هاش رو هم یه کوچولو بلند کرده بود و همین خیلی جذابش کرده بود منم خواستم که باهاش سر صحبت رو باز کنم خیلی تلاش کردم تا این که شب سوم بهم یه کلیپ نشون داد که یه دختر لخت می شد و می رقصید بعد از اون همش صحبت هامون درباری سکس شده بود ظهر فردا تو باغ هم باهم حرف زدیم شب که شد تو حیاط خونه شون روی تریلر که به تراکتور وصل میشه و بار میبرن صحبت کردیم یادم میاد چند تا داستان سکسی از همین سایت شهوانی تعریف کردم که اون هم حشری شده بود بعد بلند شد بره دستشویی که راست کرده بود منم بهش خندیدم و گفتم که راست کردی اونم با تکون دادن سرش تایید کرد منم بهش گفتم چه قدر کوچیکه رفت دستشویی حالا از این ور مادرش صداش میکرد که بیاد بره حموم چون فرداش اونا می خواستن برن بعدش که برگشت رفت حموم و جا رو انداخته بودن که ما بخوابیم دیگه راهی نبود من همش تو ذهنم دنبال یه راه حل بودم بعدش به ذهنم اومد که بریم خونه اون یکی فامیلمون که دوطبقه هست و اونجا مخش رو بزنم باهم حال کنیم من گفتم که منو مهران بریم اونجا بازی کنیم ساعت هم یازده شب بود اون موقع معمولا تو روستا همه خوابن مخالفت می کردن می گفتن دیر وقت هست منم به بهونه این که دیگه فردا پیش هم نیستیم اصرار کردم بعدش من و مهران رفتیم خونه اون یکی فامیلمون طبقه دوم که هیچکس به غیر از مانبود و تشک و پتوی هم انداختیم که همون جا هم بخوابیم بعد از یه ساعت بازی کردن دیدم هر کاری می کنم نمی تونم بحث رو عوض کنم و به مهران به فهمونم چی می خواهم من که نامید شده بودم گفتم که بخوابیم اون هم قبول کردن لامپ ها رو خاموش کردیم و دراز کشیدم بعد از نیم ساعت اینور و اونور کردن انقدر حالم خراب بود که دیگه نمی تونستم بخوابم و دل زدم به دریا گفتم بزار شروع کنم به مالیدنش اگه خوشش اومد همین طوری ادامه بدم آروم دستم رو بردم تو پتوش و آروم آروم می بردم سمت کیرش وقتی نزدیک شد دیگه ادامه ندادم و چند لحظه صبر کردم کیرش خواب بود بعدش دستم رو آروم آروم تکون میدادم بزرگ شدن کیرش رو حس می کردم متوجه شدم که بیدار هست و چون حرکتی نمی کرد و سرجاش بود فهمیدم مشکلی نداره چند دقیقه از رو شلوار کیرش رو می مالوندم بعدش دستم رو بردم سمت شکمش تی شرتش رو بردم بالا و انگشت هام رو داشتم می بردم تو شلوارش که دیدم تکون خورد ترسیدم ادامه ندادم بعد از چند دقیقه که من هیچ حرکتی نمی کردم دیدم خودش تکون دادن و اومد چسبید بهم وقتی گرمای بدنش رو حس کردم خیلی سری شق کردم و دستم رو آروم بردم تو شلوارش مو های کیرش رو حس می کردم خیلی زیاد بود کیرش رو گرفتم تو دستم خیلی داغ بود ولی کوچیک بود صورتم رو نزدیک صورتش کردم اول لپش رو بوسیدم بعد لبام رو آروم میوردم سمت لباش که دیدم صورتش رو برگدوند بعدش کیرم رو بهش چسبوندم و دستاش رو گرفتم تو دستم آوردم سمت شلوارم بعدش دستش رو بردم تو شلوارم و اون هم داشت کیر من رو می مالوند پاشدم در رو از تو قفل کردم و روش دارز کشیدم یه بار دیگه لبم رو گذاشتم رو لباش اینبار هم یه خورده تکون خورد اما دیگه سرش رو کامل برنگردوند منم شروع کردم به مک زدن لباش بلد نبود اما یه حس خیلی خوبی داشت دیدم اونم بعد از چند لحظه لباش رو تکون میده اما اونم چیزی بلد نبود و منم تو همین حین کیرم رو بدنش عقب و جلو می کردم خیلی حال میداد بعدش شلوارش رو درآوردم و لباس رو دادم بالا و دوباره شروع کردم به مالیدن کیرش تی شرت وشلوار خودمم در آوردم بعدش رفتم سمت کیرش و هوس کردم کیرش رو ساک بزنم همین کار رو هم کردم و گذاشتمش تو دهنم خیلی بوی باحالی میداد و خیلی حال می داد یه حس عجیب و تازه ای داشت واقعاً نمی تونم وصفش کنم یهو دیدم دهنم داغ شد متوجه شدم که آبش اومد قبلاً از رو کنجکاوی یه بار آب خودم رو خورده بودم و از طعمش بدم اومد یه خورده اش رو خوردم ولی بازم خوشم نیومد و بقیه اش رو همین طوری تو دهنم نگه داشتم کیرم بردم سمتش که اون هم ساک بزنه اما سرش رو برد اون ور فهمیدم همچین کاری نمی کنه تا اون لحظه ما یک کلمه هم با هم حرف نزده بودیم بعد از اون هم من دهنم پر شده بود از آب دهن و نمی تونستم حرف بزنم سریع برگدوندمش و رو شکم خوابودنمش بعدش روش دراز کشیدم و کیرم رو لای پاهاش عقب و جلو می کردم بدون کرم و تف و بعد از حدودا ده بار آبم اومد بعدش لباس پوشیدم بدون این که لامپ ور روشن کنم رفتم تو حیاط دست شویی و کیر ودهنم رو شستم بعدش که برگشتم بدون یه کلمه حرف زدن خوابیدم فردا صبح هم که بیدار شدیم اون خیلی عادی برخورد کرد و منم همین طوری بودم که اونا رفتن و بعد از اون هم دیگه رو ندیدم 8 سوم دبیرستان بودم و ده روزی از مهر گذشته بود که مدرسه ام رو عوض کردم تو مدرسه جدید مدیر وسط کلاس شیمی من رو برد سر کلاس و معرفی ام کرد خیلی استرس داشتم بعد از این که زنگ خورد چندتا از بچه ها با هام صحبت کردن و یکیشون خیلی بهم تکیه مینداخت منم که ازش خوشم نمیومد محلش نزاشتم تا این که بعد از چند روز بیخیال شد بعد از چندماه که دیگه فضای مدرسه برام عادی شده بود با یکی به اسم رضا دوست شدم که لاغر بود و خیلی قد کوتاه مثلاً بچه مثبت بود و عضو بسیج اما یه مدت که گذشت و باهاش صمیمی تر شدم متوجه شدم که مثل خودم ادای بچه مثبت ها رو در میاره و فیلم صحنه دار و این ها رو زیاد میبینه من کامپیوترم تو مغازه بابام بود و هر چند وقت یکبار دوستام میومدن اونجا و چند ساعت با هم میشستیم بعد از چند وقت فقط رضا میومد مغازه با هم فیلم می دیدیم یه روز که اومده بود مغازه و یه تیکه از فیلم صحنه داشت به من گفت راست کردی ها منم گفتم نه اون یهو دستش رو کیرم گذاشت که واقعاً شق هم نشده بود اما خواب خواب هم نبود گذاشت گفت پس این چیه منم با خنده گفتم این خوابش هست بهش گفتم خوشحالت تو کیرت راست هم بشه از بس کوچیکه کسی نمی فهمه عصبی شد و همین طوری بحث ادامه پیدا کرد تا این که گفت کیرم رو درمیارم در عوض باید بخوریش منم قبول کردم اون موقع کیرم ۱۴ سانت بود پاشد رفت ته مغازه یدفعه کیرش رو درآورد گفت بیا بخورش منم گفتم که این کیر نیست و خیلی کوچیکه بزور 10سانت می شد منم کیرم رو در آوردم گفتم تو باید بخوریش بعدش همین طوری بحث کردیم اتفاق خاصی نیفتاد چند وقت بعدش یه کلیپ شیمیل تو کامپیوتر ریختم وقتی اومد مغازه بهش نشون دادم اون گفت اینا خالی بندی هست منم گفتم برو تایلند انقدر زیادن بهشون یه حالی بده گفتش تو حالا بیا بخورش که قول داده بودی منم که قبلاً یه بار سرم بی کلاه مونده بود بهش گفتم قبول می خورم به شرطی که بهم کون بدی اونم با لحن شوخی گفت باشه تو بخورش بعدش من بهت میدم من خیلی جدی گفتم خونه تون خالیه بریم گفت نه منم گفت پس چرت و پرت دیگه نگو گفتش قبول بیا بریم رفتیم تو اتاقش به بهونه با کامپیوتر کار داریم و داداش کوچیکش اذیت می کنه در رو قفل کرد و کامپیوتر رو روشن کرد و آهنگ گذاشت بعدش شلوار درآورد گفت بیا بخور منم شروع کردم ساک زدن معلوم بود باورش نمیشد بعد از یه دقیقه گفتم حالا نوبت تو گفت هنوز که آبم نیومده منم گفتم این بیاد دیگه نمیزاری بکنمت گفتش قبول به شرطی که دوطرفه باشه منم قبول کردم یه ویتامین از تو کشوش درآورد داد و رو شکمش دراز کشید منم هی کیرم رو میمالوندم به کونش یه دفعه فشار دادم و سرش رفت تو بعدش همون طوری کلا دراز کشیدم روش کل بدنم باهاش تماس پیدا کرد خیلی حس خوبی بود بعدش با یه فشار کیرم تا ته رفت و بیضه هام چسبید به کونش که حس کردم کیرم رفته تو مدفوع بعدش سریع کیرم درآوردم دیدم کثیف شده با دستمال کاغذی تمیزش کردم پاشدم رفتم خونه مون و دوش گرفتم تا چند روز یادم می افتاد حالم بد میشه بعد از اون چند بار لاپایی باهم حال کردیم بعد از کنکور دیگه با کسی نبودم تا دو سال فقط پورن میدم اونم فقط شیمیل و لیدی بوی دیگه هدف این بود که با یه همچین کسی رابطه داشته باشم که یهو زد به سرم که خودم اینطوری باشم و شروع کردم به تغییر کردن که سری بعد می نویسم الان تقریباً به هدفم رسیدم فقط منتظرم که بتونم از نظر مالی مستقل شم تا زندگی ام رو شروع کنم نوشته
0 views
Date: August 26, 2018