وقتی رسیدم لب و گوش بچه ها بهم وصل بود سلامی کردم جوابی سریع گرفتم و بازهم لب و گوششونو قفل کردن چیه چرا پچ پچ میکنین بگین منم بشنوم امین با نگاش جلو رو نشون داد برگشتم نگاه کنم که یهو گرخیدن هوی تابلو نیگا کن ناموسن سوژه میشیم فندکمو انداختم و به بهونه برداشتنش یه نیم نیگا انداختم خدایا این دیگه چیه چقد این بشر خوشگل بود قلبم تپید از شدت زیبایی این دختر برگشتم سمت بچه ها که با یه لبخند افسار مهار تو کمین نگام بودن به محض اینکه نگاشون کردم افسار خندشون پاره شد خداییش خیلی خوشگله امین خوشگله نه بابا و بازهم خنده بلند جواد خداییش بابای این اب ریخته بابای منم اب ریخته ای خاک تو سرت بابا اینو میشناسین امین آره باهم دوستیم و بازهم خنده تخم سگا میگم اینو میشناسین امین نه بابا الان اومد پارک یه تو دهنی محکم نثار جوادمون کرد جواد از خداش باشه پا نداد که نداد بیادش میزنم جقققمو ولی خداییش بعید میدونم این از کیر کسی ریخته باشه بیرون خدا شخصا اوردش رو زمین من میرم شماره میدم بهش جواد در بهترین حالت کیرمم نمیشه دخترا عاشق تیپ و قیافه ن برو برو دیر رفتی طفلی خیلی منتظرت مونده و بازهم خنده دیوثا شرط ببندیم امین سر کونم شرط میبندم سگ تو رو میکنه جواد تو شماره بده هر چی بخوای بهت میدم بجون مادرم داداش این یکی خیلی شاخه دوباره نگاش کردم اینبار جسورتر اروم اروم رفتم سمتش با هر قدمم به سمت اون بوی عطرش بیشتر و البته ضربان قلبم شدیدتر میشد سلام سلام بفرمایید چقد زیبا بود خدایا اولین باری بود چشمای یه دختر اینقد دست پاچه م کرده بود ببخشید حقیقتش یخورده دست پاچه م میشه چند دقیقه وقتتنونو بگیرم هدفمو میدونست و خیلی زود رفت سر اصل مطلب شما ببخشید ولی یه دختر حق نداره بیاد تو پارک بشینه چرا مگه من چیزی گفتم میدونم چی میخواین بگین داداش گلم ولی من اهلش نیستم اهل چی من چیز دیگه ای میخواستم بگم بشدت میکوبید قلبمو میگم فقط اومدم اینجا یه هوایی بخورم اون دوستتون که حسابی هوارو معطر کرد به عطر کلام گرانبهاشون شما دیگه اره اره اره شما خیلی خوشگلین راستیتش زیبا ترین دختری هستین که تا الان دیدم ن اهل تیکه پروندنم ن اه حرفمو قطع کرد لطفا مخمو نزن روز بخیر تا اومدم چیزی بگم با یه لبخند مطمئن از کنارم رد شد من موندمو یه عالمه ایده تو ذهنم واسه زدن مخش اون روز گذشت اولین دختری نبود که بهم جواب رد میداد ولی بی شک خاص ترینشون بود حوالی بهمن ماه بود حدود دو ماه از اون روز میگذشت که صبح ساعت ۹ نسخ سیگار شدم رفتم پارک نشستم و سریع یه نخ اتیش کردم دیدمش اینبار خاص تر از قبل خواستنی تر از قبل رفتم سمتش خیلی وقتت بود بهش فکر میکردم و الان تجسم رویاهام رو چند نیمکت اونورتر می دیدم سلام کردم سلام شناختی بله امرتون خانم من هر شب به شما فکر کردم لطفا یخورده بها بده بهم شما رو به تمام مقدسات قسم میدم دست از سر من بردار ببخشید که رک میگم ولی بقران من اهلش نیستم تن صداش رو بالاتر برده بود ولی نگاه معصومش بیشتر از حرفاش مفهوم رو میرسوند منم اهلش نیستم من صادقانه اومدم جلو نه تیکه پروندم نه توهینی فقط مستقیم حرف دلمو گفتم بهتون هوسمو پشت یه نگاه غمزده قایم کردم با نگاهی همزاد نگاه خودش بهش خیره شدم کلمات آروم آروم ادا شدن ادای یک عاشق رو در آوردم و بالاخره خب من الان باید شماره شمارو قبول کنم این تنها چیزیه که تو دنیا میخوام بالاخره مخشو زدم به خودم میبالیدم و حس غرور سرتاسر وجودمو گرفته بود شبش به تمام دوستام پز دادم که اره من میتونم شما نمیتونین سر مست از یک پبروزی بزرگ از فتح زیباترین دختر دنیا هر روز از روز قبل پیام رسانمون بیشتر الارم میداد از خودش گفت تک دختر یک خانواده معمولی خیلی تنها از نداشتن خواهر برادر نداشتن سنگ صبور و چیزی که همیشه میگفت عاشق پدرش بود کم کم عاشق من شد چون ادای سنگ صبور رو خوب در میاوردم ولی من جز سکس و هوس چیزی تو ذهنم نبود به هر بهانه ای ازش عکس میخواستم تا اندامشو دید بزنم هر وقت میرفتیم بیرون بهم خیره میشد و من در جواب نگاه بی آلایش و بی ریاش یه نگاه عاشقانه رو فیلم بازی میکردم آه از هوس آه از هوس و صد آه از هوس ادای یک عاشق رو خوب بازی میکردم تا اینکه یه شب بهم گفت یه شب بهم گفت عاشقت شدم عین لفظش این بود بدجور عاشقت شدم اونقدی که نمیتونی تصورشو بکنی بعد از اون شب غرورمو بیشتر کردم چرا چون مرحله اول یعنی دلبری رو انجام دادم و حالا نوبت مرحله دوم بود ازش فاصله گرفتم دیر به دیر جوابشو میدادم گاهی دعواش میکردم میخواستم دنبالم بدوه یه دختر تنها و بی کس رو واسه یه هوس کثیف به خودم وابسته کردم یه شب رفتم رو مخش که میخوام باهام سکس کنی صدای گریه ش هنوز تو گوشمه اصلانمیخواست اصلا دلش شکسته بود منم با غرور تموم گفتم تقصیر خودمه که از عشقم اینو میخوام باید از غریبه ها بخوام عاشق بود عشق یک زن حسودش میکنه دست گذاشتم رو نقطه ضعفش وقتی گفت نه سریع قطع کردم و بلاکش کردم سه روز تماسشو رد میکردم پیاماشو جواب نمیدادم و با میس کالا و قربون صدقه رفتناش تو اس ام اس به دوستام پز میدادم تا اینکه با چهره ای شکسته اومد تو پارک همیشگی اومد بغل دستم نشست نگام کرد و گفت به کسی دست نزدی که نه باشه عشقم قبول هرچی تو بگی تنم مال تو فقط مال خودم باش بدون هیچ عذاب وجدانی گفتم چششم خانومم تو زندگی منی هه بردمش خونه خالی یه دختر پاک و معصوم خیلی معصوم و عاشق از تنهاییش استفاده کردم و بدستش آوردم تو چنگم بود بهش گفتم بخورش گلم گفت چیو گفتم اینو دیگه نفسم بلد نیستم من دراز میکشم تو کارتو بکن میخواستم بار دیگه هم بیاد پس زیاد اذیتش نکردم کارمو تموم کردم از روش پا شدم تا برگشت صورت پر اشکشو دیدم عزیزم فقط لاپا بودااا پاشد سریع لباس پوشید و با گریه رفت بیرون سیگارمو اتیش کردم و زنگ زدم به امین اگه گفتی سیگار بعد می میچسبه ن بابا اررره داداچ بابای شب پیام نداد فرداش هم همینطور گوشیش خاموش بود هیچ خبری ازش نداشتم یک هفته گذشت و خبری ازش نبود با وجدانم تنها شدم چه بد محکمه ایست محکمه وجدان راستی کی منو اندازه این دختر دوست داره با اون شخصیت و تیپ و قیافه میتونست دل هر مردیو بدست بیاره ولی حتی یکبار ازم فاصبه نگرفت این دختر چقد پاک و معصوم بود کردمش اره ولی به چه قیمتی الان دیگه خیلی مرد بزرگیم از رو تفریح اون ملکه زیبایی رو زمین زدم دختری که غرور و وجودشو در اختیار من گذاشت و هیچوقت چیزی ازم نخواست دختری که اینقد معصوم بود که به جای اه اه موقع سکس هق هق گریه رو واسه خودش برداشت خیلی دلم گرفته بود خیلی هوس رفت کنار و من الان عشق اون دختر رو میدیدم چقد یه ادم میتونه پست باشه چقد حقیر بودم من در مقابل او شاید تقدیر اون این بود دل بستن به هیچ دل بستن به سیاهی رفتم در خونشون اینبار فقط واسه اینکه بدون نمایش عاشقش باشم در زدم کسی درو باز نکرد مهم نبود کی باز کنه درو هرکی بود بهش میگفتم من عاشقشم بقال کوچشون اومد گفت کسی نیست همه رفتن بیمارستان بیمارستان چرا نمیدونم والا حال دخترشون خوب نبود بین خودمون بمونه شنسدم خودکشی کرده دخترشون یخ زدم شکستم سرم داشت میترکید قلبم نمیزد عقربه ثابت بود دنیا تار و بی رنگ بود فقط دویدم سمت بیمارستان پدرشو دیدم مردی که همیشه عکسشو با ذوق نشونم میداد و بوسش میکرد تنها دارایی اون مرد الان رو تخت بیمارستان افتاده بود تنها دارایی یه زن تنها دارایی یه خانواده و البته تنها دارایی منه کثیف تو چمن بیمارستان زار زار گریه کردم حالا جنس گریه هاشو می فهمیدم از خواب برگشتم به تنهایی پل زدم از او به زیبایی چشمامو بستم و اینبار دنیارو از چشم اون دیدم سیگار با سیگار واسه اولین بار تو زندگیم دستمو سمت آسمون دراز کردم میخواستم نماز بخونم ولی منه آشغال چی میدونستم از نماز اینقد گریه کردم تا خوابم برد صبح رفتم دیدم اتاقش خالیه تا رسیدن به یه پرستار مرگو به چشم خودم میدیدم ولی خودمو رسوندم گفتش خوشبختانه مرخص شده اشکام مثل ابر بهار میبارید مهسای من برگشت زنگ زدم بهش گوشیش یه بوق خورد که جواب داد فرشته پاکم منتظرم بود مهسا جونم عشقم خیلی دوست دارم چرا گریه میکنی دیوونه خیلی کثیفم خانوم خیلی پلشتم از بوی تعفن خودم گریه م گرفته دفه بعد به عشقم بگی کثافت میکشمت صدای لرزون و هق هق گریه ش اتیشم زد تو اینقد پاک بودی که من چشم دیدنتو نداشتم تو یکی یدونه خودمی تو خانوم خودمی دیگه هیچ وقت نمیزارم چیزی اذیتت کنه منو ببخش باشه باشه فقط جون مهسا گریه نکن گریه اصلا بهت نمیاد خدایا چی بود این بشر حتی تو اون شرایطم به فکر من بود یعنی یه حیوونی مثله من لایق این فرشته بود حدود سه ماه بعد رفتم خواستگاریش و الان همه چیزمو وقف اون کردم همیشه یچیزایی ذهنمو مشغول میکنه اگه این دختر به زندگی بر نمیگشت چه بلایی سر من پدر و مادرش میومد و اینکه هوس چقد میتونه یک انسان رو کور و خار و ذلیل کنه همدیگه رو پاک دوست داشته باشیم نوشته
0 views
Date: April 27, 2019