سلام دوستان عزیز شهوانی من یه پسر با 185 قد و 60 کیلو وزن شاید کمتر یا بیشتر باشم اولین چیزی که میخام خدمتتون عرض کنم اینه لطفا اگه از داستان خوشتون نیومد فحش ندید چون اولین باره میخام یه داستان سکس و یه درد که منو از سکس انداخته بگم براتون اولین سکسم برمیگرده به سال 90 تعطیلات نوروز رفتیم مسافرت تو مسافرت که با ماشین خودمون مثل بیشتر مردم رفته بودیم جلوی یه رستوران وایسادیم نهارو خوردیم ساعت حدودا دو بعد ظهر بود من رفتم دستامو بشورم که یه دختر دیدم خیلی خوشگل و خوش اندام بود اینم بگم اون موقه بیست سال داشتم و اوج جوونی بودم ولی برعکس تمام دوستام هیچ وقت بخاطر دختر بازی موهامو سیخ سیخی و فشن و خشن و این کوفت زهر ماریا نمیکردم ساده رو به بالا بود و لباسامم تقریبا ساده بودن در کل پسر سربه زیری هستم همیشه بودم و تا آخر عمر اینجور میمونم چشمم به دختر افتاد موهای بدنم سیخ شد خودمم میخکوب شدم سر جام چون اولین بارم بود دخترو دیده بودم و بدونه آرایش واقعا خوشگل بود خیلی با خودم کلنجار رفتم و نمیدونستم چجوری شمارمو بدم بهش درست یادمه گوشی نوکیا 6303 مد بود و منم یکی داشتم ازش و مثل عده ای از پسرا که همیشه شماره دارن شماره اماده نداشتم گفتم تا از دسشویی میاد بیرون رو یه عکس شمارمو بنویسم با ویرایشگر گوشی شمارمو رو یه عکس قلب نوشتم و تا اومد بیرون از کنارش رد شدم گفتم بلوتوث روشن کن و دو قدم دور شدیم دیدم با گوشیش کار میکنه و سریع ارسال عکس رو زدم و پیداش کردم عکسو فرستادم یه نگاه عجیب انداخت و رفت اینم بگم تو راه برگشت نزدیکی شهرمون وایسادیم و از پلاک ماشینشون فهمیدم تو شهر ما هستن اخه فقط ماشین ما با پارس اونا جلو رستوران بود گذشت و دو روز بهش فکر کردم و گفتم تا الان زنگ نزده دیگه نمیزنه بیخیالش و با بیخیالی به درسام رسیدم که بعد تعطیلات یه کم درس خونده باشم پیش دانشگاهی بودم رشته فنی و مهندسی خودرو که بخاطر یه اتافاق دانشگاه شهرمون قبول شدم ولی نرفتم چون بماند آخر داستان میگم یه روز با رفیقامون رفتیم کوه که ایرانسل هم انتن درست حسابی نداشت یه شماره ناشناس بهم پیام داد سلام اقای بلوتوثی تا اینو خوندم فهمیدم خودشه گفت من داداش اون خانومم میخام پیدات کنم چیکارت کنم ولی از نوع پیام نوشتنش معلوم بود که الکی خودشو زده جای داداشش منم گفتم من شماره دادم و تو یه پیام که نباید میگفتم گفتم من عاشق خواهرتون شدم هر جور شده میخامش اینو که گفتم گفت بچه کجایی و فلان الکی گفت تهرانیم و از این رد گم کنیا گفتم پلاک ماشینتون مال شهر ماست و مچشو گرفتم و ادامه داد گفت زنگ بزن زنگ زدم و وقتی گفت الو با کلی ناز و عشوه با اون صدای نازش قلبم تند تند میزد گفتم خب اقای محترم و زد زیر خنده منم حول شده بودم راستش اهل دختر بازی نبودم از دوستام دور شدم و کم کم گفت که ما کجا میشینیم کدوم خیابون داداش ندارم ولی بابام بهم گیر میده نمیتونم باهات دوست بشم و از این حرفها که منم گفتم باشه فقط تلفنی دوست باشیم قبول کرد به شرطی که شارژشو من بدم منم دستو بالم باز بود و از لحاظ ثروت خوبیم عالی نیستیم ولی بد هم نیستیم یه شب ساعت یازده بود مثل هر شب داشتیم پیام بازی میکردیم بحث سکسی افتاد نمیدونم چجوری ازش پرسیدم سکس داشتی یا نه وقتی به خودم اومدم خیس عرق بودم خخ ادم خجالتیم خیلی بده گفت نه میترسم به کسیم عتماد ندارم گفتم به من چی گفت نه و منم کشوندمش به سکس تلفنی یه سکس عالی کردیم که میگفت تو عمرم اینجور ارضا نشدم منم گفتم سکس حضوری هزار برابر بیشتر حال میده خلاصه داستان طولانی شد خسته شدید ببخشید یه روز قرار گزاشتیم که با هم بریم بیرون اون خونوادشو پیچوند منم از بابا ماشینو گرفتم راستی بابام میدونس که ادمی نیستم که باد تو کلم باشه ماشینش رو بی اسرار میداد بهم و اون روز جمعه بود و گفت مواظب باش و ماشینو داد و سر یه خیابون خانومو سوار کردم راستی اسمم رضا و اسم دختر ترانه که بهش میگفتم اهنگم چطوره خیلی بهم وابسته شده بودیم بردمش یه کوره راه گفتم اینجا اومدی گفت نه گفتم یه امام زادس و ترسش ریخت گفت بریم و بردمش جایی که ماشین جا نداشت بره یه جا پیدا کردم ماشینو خاموش کردم گفت کو امام زاده گفتم الکی گفتم شروع کرد التماس که تورو خدا نکن ابرو دارم و چون دوسش داشتم و دو ماه چند بار سکس تلی داشتیم میدونستم چی بگم اروم شه گفتم من نمیخام کاریت کنم ابروتم نمیبرم ناموسمی اروم شد و بغلش کردم و میبوسیدمش کم کم به لاله گوش و گردنش زبون میزنم صندلی عقب ماشین اروم چشماشو بسته بود و لبشو گاز میگرفت دست گزاشتم رو قلبش انگار رو رگبار بود فهمیدم داغ کرده امپرش رو هزاره اروم بهش گفتم ترانه خانومم میشه مانتوتو در بیارم هیچی نگفت فقط دستاشو برد بالا که مانتو رو درارم یه تاب صورتی تنش بود و زیرش سونین نداشت دو تا ممه اناری زیر تای داشت دست بردم یه کم فشار دادم نفس عمیق کشید و گفت اااخ اینو که گفت اتیش گرفتم سریع منم لخت شدم حالا با یه شلوار لی و تاب منم با رکابی و شلوار لی شلوارشو در اوردم گاهی وقتها هم چشمی مینداختم کسی نیاد ولی یه راه متروکه بود هفته ای یه بار ماشین عبروش به اونجا نمیوفتاد تاب و شلوارشو در اوردم و خودمم لخت شدم یه شرت صورتی ست شده با تابش پاش بود چسبیده بود به کسش کشی بود کامل از روی شرت کوسش معلوم بود دست کشیدم لای چاک کوسش یه اخ دیگه کشید و لباشو گاز میگرفت منم خودمو انداختم روش و شروع کردم لب خوردن دیگه چیزی حالیم نبود اولین بارم بود راستش یه ترامادول هم خورده بودم کمرم هم سفته ولی ترسیدم اولین بار اولش ابم بیاد و واسه اطمینان خورده بودم داغ بودم شدید لباش لپاش گردنشو میخوردم سینم رو نرمی ممهای خوشگلش بود پوست سفید گندمی داشت و خوشگل و بدن خوش تراش منم خوردم خوردم ممهاشو سیر لیس زدمو خوردم که دیدم داره میلرزه ابش اومده بود گفت رضا بسه بسمه گفتم پس من چی گفت با دست ابتو میارم گفتم نه پنج دقیقه گذاشته بود که دوباره دلش هوس کرد و منم رفتم سمت کوسش لبای کوسشو مک میزدم زبون میکشیدم روش کوسش ترچک بود و معلوم بود زیاد دست نخورده منم عاشقش شده بودم و میخوردم براش موهامو گرفته بود فشار میداد به کوسش رونهای نرمشو بازو بسته میکرد منم کنار کشیدم گفتم حالا باید به خودم حال بدم بلند شد گفت رضا دوسم داری گفتم نخیر عاشقتم دوست داشتن چیه میمیرم براش و واقعا عاشقش بودم یه کم پیشونیشو بوسیدم لب گرفتم و گفتم پاهاتو چفت کن لا پایی بکنم تا ابم بیاد همین کارو کرد کیرم وسط ترک کوسش بود داشت حال میکرد ولی من زیاد حال نکردم گفتم برام لیسش بزن لیز بشه حال کنم گفت چندشم میشه اولش ممانعت کرد بعدش گفت چون دوست دارم لیسش میزنم اولش دندونش میخورد به کیرم درد بدی داشت ولی بعد یه دیقه یاد گرفت و میگفت جووون این مال منه بیست سانت دارم و میگفت تو باید شوهرم بشی و منم دست میکشیدم تو موهاش یادم افتاد یه ژل تو داشبرد ماشین دارم راستی بگم با ژل کون بکنید خیلی حال میده دخترم اذیت نمیشه ژلو برداشتم گفتم رو شکم بخواب خوابید و گفتم میخام از عقب بکنم اول گفت نه بعد گفتم دردت اومد بگو تا درش بیارم ژلو زدم کونش تنگ بود ولی تا سر کیرم رفت تو کل کیرم دنبالش رفت و یه جیغ بلند کشید و از حالت داگی به خوابیده رو شکم افتاد منم افتادم روش انگشتمو گردم تو دهنش گفتم الان دردش تموم میشه گفت درش بیار جر خوردم یهویی کردی آمادگی کون دادن نداشتم منم گفتم الان جا باز میکنه صورتش نیم رخ جلوم بود و بوسیدمش انگشتم مثل پستونک تو دهنش بود میلیسیدش منم گازش میگرفتم و میبوسیدمش و میگفتم پردتو باید نگهداریم واسه عروسیمون راستش عاشقانه میخاستمش الانم میخامش بعد دو سه دقیقه اروم تلنبه زدم دردش میومد ولی چیزی نمیگفت منم تو اوج بودم چیزی که انتظار نداشتم ابم فکر میکردم دو دقیقه ای بیاد ولی دو ساعت ور رفتن با دختر خوشگلی و ده دقیقه تلنبه زدن تو کونش و لرزش باسنش با هر تلنبه من دیوونم کرده بود و داشتم تلنبه میزدم دیگه عادت کرده بود و داشت لذت میبرد ابم اومد انگار یه تست اب ریخته بودن روم خیس عرق اونم خیس عرق بیحال افتادم روش کیرم هنوز تو کونش بود ابمو ریختم تو کونش گفت جووون چه حالی میده باید ادامه بدی نازه فهمیدم میخاد ارضا بشه واسه همین بعد ده دیقه لب خوردن و ممه خوردن هردومون خیس عرق بدنمون لیز میخورد رو هم حال میداد گفت رضا جونم اقایی ارضام کن چشماش خومار بود این بار من خوتبیدم اومد نشست رو کیرم دور کونش قرمز بود و تند تند بالا پایین میکرد موهاش رو صورتم بود چشماش بسته و داشت لذت میبرد منم از زیر یه تکون میدادم شالاپ شلوپ میکرد تا باز با هم ارضاع شدیم و ولو شد روم منم بار دوم زود ارضاع شدم لباشو میخوردم تند تند میبوسیدمش ممهاشو فشار دادم و گفت ممنون عشق همیشگیم گفتم من باید تشکر کنم گفت واسه اینکه با پردم کاری نداشتی ممنونم اولش پردمو زده شده میدیدم الان بهترین حسو دارم واقعا شاید دیگه هیچ وقت اون حسو خود من نداشته باشم کم کم جم کردیم دقیق ساعت ماشین رو سه و ربع بود وقتی نگاش کردم موقه راه افتادن شیش و پنج دقیقه بود تا سر خیابون میخندید و میگفت خوشبخترین دختر دنیام که تویی شوهرم و دیگه بعد اون سکس نکردیم با هم رابطه عاشقانه داشتیم دوستام بهم میگفتن خانومت با شخصبته حتی با مامانم دربارش حرف زده بودم و مامانم گفت لب تر کن من برات میگیرمش ولی چند ماه بعد من بخاطر یه تصادف با موتور سیکلت قطع نخاع شدم و بنکل میل جنسیم از بین رفت و کلیم بیمه بهم دادن دختره رو چند بار دیدم و میگفت من همینجوری حتی بدتر از این باشی عاشقتم و باهات زندگی میکنم میل جنسی نداری اصلا سکس نمیخام تا اینکه پسر خالش که از خارج درس میخوند و همونجا واسه خودش کاری دستو پا کرده بود اومد خاستگاریش من نزدیک بیستو یک سال داشتم ترانه 18 سال و نزدیک نوزده سالگیش بود که زنگ زد باید ببینمت و قرار گزاشتیم منم با ویلچر رفتم و گفت رضا فردا بیا خاستگاریم پسر خالم میخاد دو هفته دیگه بیاد خاستگاریم من تورو میخام منم بخاطرش رفتم با خونوادم حرف زدم گفتن باشه و قبول کردن البته با هزار دعوا و بهونه بابای ترانه گفت رک بگم پسرتون معلول شده واسمون مهم نیست و به منو بابام و داداشم گفت شما میدونید دختر نیاز داره رضا نتونه نیازشو براورده کنه شیطون گولش میزنه خیانت کنه از اونجا فهمیدم که بهونه اورده اخه قبلش ترانه گفت من سکس نمیخام کیر نمیخام من پیش تو بودنو میخام ولی همین میل جنسی نداشتن شد بهونه خوبی که ترانرو به عقد پسر خالش درارن الان خارج با پسر خالش زندگی میکنه یه بچه هم خدا بهشون داده اسمشو گزاشته رضا فرستنده تنهای ناشناس و زمین
0 views
Date: September 24, 2019