از زورگایی تا خاریدن کونم تا ابد

0 views
0%

سلام اسم من شهرامه این خاطره مربوطه به 7 ساله پیش من 20 ساله بودم از خودم بگم من 165 قدمه الان 70 وزن منه ولی اون سالها چاقال تر بودم چون بیخیال تر زندگی میکردم و الان سه ساله ازدواج کردم من تو 20 سالگی شهوتم وحشتناک بالا بود و از هر فرصتی برا خودارضائی استفاده میکردم والبته خیلی تو افکارم به فانتزی های مختلف هم فکر و هم رویا پردازی میکردم یکی از این افکار کون دادن بود و از اونجایی که من از بچگی تنها پسر خونه بودم و تو محله های پایین شهر مشهد این موضوع و اینکه قیافت هم خوب باشه و از اون مهمتر کون دخترونه و گلابی مانند هم داشته باشی مطمئنا یه بار دستمالی و انگولک میشی واگر بخت باهات یار نباشه راه سوراخت افتتاح هم میشه که این اتفاق از بچگی چند باری با پسرهای همسایه و همکلاسی ها و داخل تیم فوتبال مدارس برام افتاده بود ومن هم دروغ بگم چرا از کودکی یه جورایی کونمم میخارید خودم چون حامی داشتن تو اون مناطق اون زمان یه نعمت بود که از چند راه این حامی برات فراهم میشد یک داداش جاهل و لات داشتن یا پدر و دایی یا عمو و یا فامیل این شکلی که شاخ باشن داشته باشی دو خودت اسمی باشی و جاهل و شاخ یا بزن بهادر سه حیلی زشت و بد هیکل و بد فرم باشی و منگل چهار بیشترین افراد در این مجموعه قرار میگیرند نوچه بشی نوچه یه آدم گنده و شاخ محل بشی که ازت حمایت کنه که نوچه ها هم تقسیم میشدن بعضی ها فقط برا شلوغ بودن دور و اطراف طرف بودن بعضی ها برای بیگاری و حمالی طرف بودن و یکی دونفر همیشه بودن که یا زیر خواب طرف میشدن یا لاس زن طرف از اونجایی که من هم قیافم خوب بود و هم اندامم دخترونه میزد یه جورایی تو دسته آخر نوچه ها بودم ولی خوب تا سن 14 سالگی این اوضاع ادامه داشت و من چند باری کونم فتح شده بود و بازش کرده بودن اونم ناشیانه این پیش زمینه برا این بود که بگم تجربه کون دادن داشتم و تا همین الانم با خودم خیلی ور میرم و یه چیزایی تو کونم میکنم ولی به خاطر شهوت بالا از هیچ نوع سکسی بدم نمیاد که گی بودن هم جزء پارت های سکس و شهوت من نیز هست تو چهارده سالگی اوضاع مالی پدرم خوب شد و تونست مدیر فروش یه شرکت تولیدی بزرگ بشه و ما از اون محله های پایین شهر تونستیم به محله های بهتر با فرهنگ بهنر بریم و انجا زندگی کنیم و بعد از چند سال من اون عادت دستمالی و تا حدود کمی مفعول بودن دراومدم ولی بازم کونم گاهی اوقات بهش حال میدادم ولی باخودم عهد کرده بودم در محله جدید واندم و چون فکر میکردم از پایین شهر اومدیم به مناطق بهتر شهر دیگه برا خودم شاخم و البته همین طورم شده بود و تا هجده سالگی که من پیش دانشگاهی میرفتم یه نیمچه لاتی تو دبیرستان و پیش دانشگاهی محسوب میشدم لات کونی دیده بودین تا حالا گذشت تا سال دوم دانشگاه من که مشهدم افتاده بودم و دانشگاه آزاد رشته مدیریت قبول شده بودم پدرم از طرف شرکت ماموریت دو سه ساله گرفت برا شهرستان تا مسئول فروش بخش شهرستان بشه و این از نظر شغلی موفقیت خوبی برا پدرم محسوب میشد پدرم همه هماهنگی های لازم برا رفتن به شهرستان رو انجام داده بود و تنها مشکل من بودم که باید مشهد برا دانشگاهم میموندم و از اونجایی که ما فامیل زیاد بزرگ و هم گیری نبودیم و خانواده ماهم مستاجر بود مشکل مکان و جایه خواب هم شده بود دست خر برام این مشکل رو شرکت پدرم حل کرد که یه سوله بزرگ داشتن در یکی از شهرک های صنعتی مشهد که به عنوان انبار ازش استفاده میکردن قرار شد که من به عنوان نگهبان شبها اونجا باشم اولش از این پیشنهاد خوشم نیومد دوست داشتم خونه مجردی بگیرم تا از این موقعیت عالی نهایت استفاده رو ببرم و هر جور دوست دارم حال کنم زید بیارم با رفیقا شبا خوش بگذرونم از این دست کارها وقتی به سوله رفتم و از نزدیک دیدم خیلی حال کردم یه سوله در یه منطقه پر دارودرخت و از همه مهمتر یه سوییت کامل و مجهز برا نگهبان که سوییتش خیلی مشتی و معرکه بود همه امکانت رو داشت یه سال از رفتن خانوادم گذشت و من دیگه تقریبا شده بودم همه کاره سوله هم انبار دار بودم و هم نگهبان آقای سالاری صاحب شرکت خیلی ازم راضی بود و منم واقعا از کار در اونجا خوشم میومد و دل به کار میدام و تو شرکت هم برو و بیا داشتم و حتی مخ یکی دونفر ازدخترها و مونشی شرکتم زده بودم و در همون سوله از خجالتشون دراومده بودم این سوله در یک شهرک صنعتی و در حاشیه شهر مشهد قرار داشت و چون شهرک تازه افتتاح شده بود اکثر سوله های شهرک خالی بودن و شبها هم دیگه از ساعت نه شب به بعد که اتوبوس ها ساعت کارشون تموم میشد اون منطقه یه حالت خوفناکی میگرفت و از قضا دوبارم خفت شده بودم و پول و گوشیم رو ازم زده بودن سعی میکردم قبل از ساعت نه تو سوله باشم یه شب جمعه گرم تابستانی من خونه مادربزگ پدری بودم و قرار شد شب هم همونجا بمونم و با عموم که یه سالی کوچکتر ازم بود تا صبح پلی استیشن بازی کنیم که وسط بازی جرو بحثمون شد و من با حالت قهر زدم بیرون اصلا حواسم به ساعت نبود اینقدر عصبانی بودم که متوجه نشده بودم چه غلطی دارم میکنم یه ربع ساعتی پیاده همینطور چرخیدم یکم که آرومتر شدم به ساعت گوشیم نگاه کردم وای ساعت دو نیم صبح بود و از اونجایی که خونه مادربزرگم تو محلیه که تقریبا به شهرک نزدیک بود تصمیم گرفتم پیاده برم که بعد از چند دقیقه پشیمون شدم و از بدشانسی من اصلا ماشین گیرم نمیومدو تاکسی تلفنی هم باز نبود داشتم به خودم فحش میدادم که صدای یه موتور به گوشم رسید ترس برم داشت قدم هام تندتر کردم و یه چاقوی دستی کوچکی که خریده بودم و تو کیفم داشتم سریع دراوردم گذاشتم تو جیبم داشتم به سمت در یه خونه میرفتم که سریع رسید جلوم و زد رو ترمز وقتی دیدم یه نفره خیالم یه ذره راحت شد و البته هیکلش زیاد بزگتر ازم من نبود گفت میری سمت صدمتری کمربندی دورتادور مشهد اسمش صدمتریه به اصطلاح ما مشهدیها برسونمت که اولش امتناع کردم و ازش تشکر کردم که گفت این موقع شب خطرناکه تنها اینجا بگردی و اونم پای پیاده بیا من میرم سر زمین کشاورزی یه پنج دقیقه ای را آب رو باز کنم و بعد میرسونمت خواستم بگم نه که دیدم راست میگه خودش که مال خفتگیری نیست موتورم داره یه کم دیرتر میرسم سوله قبول کردم و رفتیم تو راه زیاد حرف نمیزد اسمش ستار بود یه جوون بیست و هفت هشت ساله سبزه لاغر با قد 170 تقریبا زیاد قدش بلندتر از من نبود رفتیم سر زمین بابای ستار که اطراف همون شهرک صنعتی ما بودتورا دیدم با گوشیش داره اس میده وقتی پرسیدم این موقع شب به کی اس میدی گفت به عیالم من خرم باورم شد وقتی رسیدیم سر زمین خوف کردم به ستار گفتم سوله نزدیکه دمت گرم خودم بقیه راه رو پیاده میرم گفت داداش شهرام وایستا میرسونمت این موقع شب این اطراف پر معتاد و عرق خوره راست میگفت هم میخواستم برم هم میترسیدم تا سوله پیاده برم دل رو زدم به دریا و گفتم باشه باهم میریم تا وسط زمین از یه راه باریک تو اون تاریکی با موتور رفتیم که یه خونه کوچیک برای استراحت و نگهداری وسایل کشاورزی ازش استفاده میشه رفت داخل خونه و گفت منتظر باش بعد چند دقیقه با یه بیل و کلنگ اومد بیرون و گفت میای با من یا همینجا منتظر میمونی گفتم نه همینجا هستم تا بیای به حساب رفت برا آبگیری همونجا کنار خونه ایستادم و یه سیگار کشیدم تو حاله خودم بودم که یه دفعه یه دست از پشت گردنم محکم گرفت خیلی فشار میاورد و کل گردنم کامل تو یه کف دستش بود برم گردند سمت خودش و از زمین بلندم کرد مثل پر کاه یا هرکول یا روح ا داداشی یه غول 190 سانتی با یه هیکل تقریبا دوبرابر من مثل یه بچه قنداقی محسوب میشدم پیشش کپ کرده بودم از ترس زبونم بند اومده بود یه سیلی محکم زد تو گوشم که صداش هنوز تو گوشمه همون اول نسخ کشید و حساب کار اومد دستم گفت اگر داد و بیدا کنی همینجا درسته قورتت میدم گلابی ما مشهدی ها به کونیها میگیم گلابی یه سیلی دیگه هم گذاشت تو صورتم که اشکم دراومد و شروع به التماس کردم و زار میزدم همینطور بردم تو خونه وقتی وارد اتاق شدم از بوی شدید تریاک دماغم سوخت تازه یاد ستار و اس دادنش افتادم بله اون نامرد من رو برا امشب تور کرده بود و مصیب اس داده بوده تا حاضر و آماده باشه اینقدر بوی تریاک زیاد بود که حالت تهوع داشتم مصیب محکم پرتم کرد رو زمین التماسش میکردم و گفتم هرچی میخوای بردار پول و ساعت و گوشی و نذاشت حرفم تموم بشه یه مشت زد به پهلوم و گفت کونی من امشب میخوام فقط کونت بذارم عین آدم راه بدی و حال بدی تازه پولم میدم گلابی از من التماس و گریه و شیون از اون جاکش نامرد کتک و فحش بود فقط دیدم اگر همین طور ادامه بدم یه بلایی سرم میاره که با خودم گفتم یه حال میدم بهش و تموم با اکراه و ترس مجبور شدم قبول کنم حقیقت مردی با این هیکل و هیبت کیرش چقدر میتونه باشه همش تو همین فکر بودم که دستش رو کرد تو موهام و محکم صورتم رو از روی شلوار کردی کثیفش میمالید به کیرش از روی اون شلوار نمیشد سایز کیرش رو حدس زد چند تا سیلی نسبتا آروم زد و بلندم کرد از رو زمین انگار داره یه کودک رو ازمین بلند میکنه صورتم رو جلوی صورتش نگه داشت یه صورت قرمز و آتیشی با یه ریش پر که لباش دیده نمیشد به خاطر سیبلاش لبم رو چسبوند رو لبش بوی گند تریاک از دهنش داشتم بالا میاوردم که همینطوری هم ازم لب میگرفت وقتی دید من خوشم نمیاد یه چک محکم دیگه زد تو گوشم و یه مشت به شکمم داشتم ازدرد به خودم میپیچیدم که پرتم کرد رو فرش کثیف و شلوارش رو کشید پایین وای خدا جون شکرت این هیکل و این کیر به این کوچیکی تقریبا اندازه ماله خودم بود یه کیر سفید سیزده سانتی با قطر تقریبا سه سانتی تقریبا اندازه ماله خودم خوشحال بودم کیرش کوچیک بود ترس از کیرش ریخت و راحت شدم اومد رویه صندلی داعون کنار اتاق نشست و شروع به کشیدن تریاک کرد منم داشت حالم بهم میخورد گفتم خیلی حالم بده یه لیوان چایی داد گفت مرگت کن اینقدر زر نزن حالم بده امشب باید یه کون مشتی بدی بعد گمشی بری چایی رو به هر بدبختی بود خوردم یه مزه تلخ داد آخرش که فهمیدم بمبی کرده توش تا منم کمرم سفت شه بعد از چند دقیقه دیدم حالم یه جوریه هم دودخوره تریاک شده بودم و هم یه ذره تو چاییم بود حالا زیاد تو حال خودم نبودم مصیب وقتی حالمو دید اومد سمتم رفتارش بهتر شده بود چون میدونست دیگه کامل وا دادم خیلی شل و ول شده بودم و حس میکردم لمس شده بدنم یه سیگار روشن کرد داد دستم منم کشیدم چه فازی داشت کم کم دست کشید تو موهام اینبار مهربونتر بود و قربون صدقم میرفت و میگفت جیگر چقدر نازی تو صورتت عین بچها میمونه هنوز جون چه حالی کنیم امشب سیگارم تموم شد منم حالا یه جورایی از خودم بیخود شده بودم و نشئه من رو خوابوند اومد روم یه حال زنونگی شدید داشتم یه مرد هیکلی روم بود داشت از بالا تا پایین گردنم رو میمکید داشتم از لذت میمردم همینطور که داشت گردنم رو میلیسید دکمه های پیراهنم رو باز کرد و منم به خاطر اینکه از کمر به بالام تپل تر بود سینمم درشت تر بود و سایز یه دختر جهارده پونزده ساله میزد وقتی سینم رو دید از شدت شهوت برق چشماش صد برابر شد افتاده بود به جون سینه هام و مثل جارو برقی هورتشون میکشید منم داشتم از لذت بال در میاوردم چه احساس معرکه ای حس یه زن کوچولو رو داشتم تو بغل یه هرکول قشنگ وقتی بغلم میکرد تو بغلش گم میشدم شلوارمو از پام درآورد و خودمم همکاری کردم تا رکابیشو در بیاره به شکم خوابوندم وای حالا کون گوندم که از رو شلوار تابلو بود حالا فقط یه شرت هفتی که اونم رفته بودلای لپاش جلوی مصیب بود یه سیلی جانانه زد رو یکی از لمبرام خیلی دردم گرفت ولی اینقدر تو حال بودم که اعتراض خاصی نکردم چند بار همینکار رو کرد بلندم کرد دوزانو نشوندم کیر کوچیک اما خوش تراشش روبروی صورتم بود یه کم مو داشت و بو میداد بهش گفتم میشه بشوریش که دوباره سگ شد و محک خوابوند گوشم گفت گه بخور زر نزن کونی همینه بخور کونی تا دوباره نزدم منم با ترس گفتم چشم فقط نزن سر کیرش رو با دست یه کم مالیدم و کردم تو دهنم اولش بدم میومد ولی بعد چند دقیقه آتش حشرم زده بود بالا تا حالا به کیر دست زده بودم و کونم تو بچگی داده بودم ولی نخورده بودم داشت بهم مزه میکرد حالا خودم همه کیرش رو تا آخر میدادم تو دهنم و با زبونم کلاهک سر کیرش رو میلیسیدم مصیب مثل اسب حال کرده بود از زور نشئگی یه چیزایی مثل قربون صدقه رفتن میگفت دیگه تحمل نداشتم دلم میخواست بدم و کونمو با انگشتم و آب دهنم کمی باز کرده بودم چون گاهی اوقات با خودم ور میرفتم و خیار و اینجور چیزا کرده بودم تو کونم قلقش رو بلد بودم چه کار کنم به صورتش نگاه کردم یه جوری که فهمید الان وقتشه حالت داگی نشستم و قشنگ مثل یه دختر کونم رو به طرفش قمبل کردم بزرگی کونم دوبرابر شد چشماش داشت از حدقه میزد بیرون مات به کونم خیره شده بود صدامو یه ذره نازک کردم و با یه عشوه زنونه گفتم نمیخوای به سوراخم یه حالی بدی من اصلا نمیدونستم دارم چه کار میکنم فقط میخواستم کون بدم از شانس اون من همون روز کامل شیو کرده بودم و تمییز تمییز در اختیارش بودم خودشم فهمید و شروع کرد به لیسیدن کونم وای چقدر حرفه ای داشت کونم رو میخورد دیوونه شده بود وقتی زبونش رو دور سوراخم میچرخوند همه لذتهای دنیا تو وجودم بود از پشت موهاش رو گرفته بودم و خودم محکم صورتش رو میچسبوندم به سوراخ کونم شده بودم کاملا یه زن و اصلا هیچ حس مردونه ای نداشتم تو اون لحظه فقط میخواستم مثل یه زن جر بخورم یه تف انداخت رو سوراخم و با انگشت سبابه سوراخم رو باز کرد خیلی حال داد وقتی دید انگشتش راحت رفت تو دو انگشتش کرد که یه کم سوختم ویه آه شهوت انگیز کشیدم که این آه اونرو حشریترش کرد دوانگشتی تو کونم تلمبه میزد بعد سه انگشتی اینکارو کرد خیلی حرفه ای بود معلوم بود از اون کون کنای قهاره حالا دیگه سوراخم آماده بود و منم داشتم از شدت حشر میمیردم جالب اینجا بود که همش حس ارضاء شدن داشتم ولی کیرم اصلا بلند نشده بود و همین موضوع خیلی حال میداد که بعدا فهمیدم به خاطر مصرف تریاک بوده به مصیب گفتم بیا برات بخورمش تا خوب خیس بشه گفت نه به اون اول که التماس میکردی نکنیم نه به الان که التماس میکنی بکنیم بیا جیگر بیا مال خودته بخورمنم با حرص و ولع شروع به خوردن کردم تا خوب سفت و خیس شد در اتاق یه دفعه باز شد و ستار اومد داخل وقتی مارو دید که آماده سکسیم روبه مصیب کرد گفت لاشی خوب آدمش کردی من چندتا دود بگیرم تا سالار کمرش سفت بشه میام خوب آمادش کن تا برا سالار تنگ نباشه من هاج و واج مونده بودم تا حالا به یه نفرش به زور داده بودم چه برسه دونفر باشن که یکی هم تماشام کنه مصیب گفت اولش بد قلقی کرد ولی الان داره التماس میکنه جرش بدیم ازاین حرفش معلوم بود چه گافی دادم مصیب اومد پشتم چندتا نوازش سنگین لمبرام رو داد به سر کیرش تف زد و یه تفم انداخت تو سوراخم که بازشده بود هم استرس داشتم و هم لذت همه وجودم رو گرفته بود چشمام رو بستم و منتظر که کیرش سوراخمو پر کنه وای چه حال میداد وقتی سر کیرش رو میمالید رو سوراخم انگار همه دنیا ماله منه ستار وقتی حالمو دیدحرف دلم رو زد و گفت بکونش دیگه بدبخت داره زجر میکشه مصیبم نامردی نکرد یه جا همه کیرش رو ذارت کرد تو کونم اولش سوختم ولی چون قبلش بازم کرده بود سریع اون درد جاش با لذت عوض شد وای انگار اصلا مردنیستم همش دلم میخواست بکننم از شهوت سینهامو میمالوندم مثل فیلم های سوپر چون کیرش کوچیک بود فقط حال میکردم و حتی با خودم میگفتم کاش کیرش گنده تر بود تلمبه های شدید و صدای شلپ شلپ تلمب هاش و ناله های مردونه اش از روی شهوت منم وادار کرده بود آه و نالم به هوا بره تو همون حالت داگی با دو دستم لمبرای کونم رو براش باز میکردم با عشوه های زنونه میگفتم جوووووووون بکنم کونم بذار تا ته بذار جون جرم بده واقعا این حرفها رو میزم خودمم نمیدونم چم شده بود با این حرفها شدت تلمبه اش ده برابر شد و داشتم تو آسمونا سیر میکردم با وجود اینکه کیرم هنوز خوابیده بود یه مایع لزج بیرنگ ازم اومد بهش میگن ارضاء پروستاتی که در حالت کون دادن اتفاق میافته و خیلی باحالتر از آب کمره و مثل حس ارضا شدن بود که در همون لحظه چون خیلی تند تلمبه میزد خسته شده بود شدت تلمبه اش افت کرد که گفتم التماست میکنم تندتر بکن محکمتر بکن ستار گفت مصیب مثل اینکه تاصبح بده بازم کمشه مصیب خسته شد و خوابید رو زمین کیر سیخ شدش رو گرفتم تو دستم اصلا حالیم نبود کیرش رو هم رو کردم تو دهنم میخواستم دیوونش کنم چشماشون گرد شده بود من باخودم تصمیم گرفته بودم حالا که کار به اینجا رسیده هرجور تو فانتزیام فکر میکردم همون کار رو انجام بدم برعکس صورتش نشستم و بادست کیرش رو با سوراخم میزون کردم و یه دفع نشستم روش خیلی حال میداد مثل فنر شده بودم تریاک کار خودش رو خوب انجام میداد هم کمرم رو سفت کرده بود هم فقط لذت بود و از شدت لذت چشمام از هم باز نمیشد و به قولی چشام شهلا شده بود تو همون حالت چشم افتاد به ستار که داشت میکشید ساک زدن بهم مزه کرده بود به ستار گفتم تو نمیخوای کیرت سرحال بیاد گفت چطوری گفتم بیا اینجا تا بهت بگم از سر بساط بلند شد اومدجلوم وای همون چیزی که کونم آرزوش رو داشت از رو شلوار دست کشیدم روش خواب بود هنوز ولی خوابش به اندازه کیر مصیب بود بلند بشه چی میشه شلوارشو کشیدم پایین یه کیر سیاه 16سانتی با قطر تقریبا 4 شایدم بیشتر اینقدر مست شهوت بودم که برام مهم نبود فقط میخواستم ساک بزنم براش یه کم با دست با کیرش بازی کردم کیرش شل بود این تریاک لامصب نمیذاشت کامل سیخ بشه با نوک زبونم دور سر کیرش رو لیسیدم و آروم و کم کم کیرش رو کردم دهنم شروع کردم ساک زدن کیرش خوش طعم تر از مصیب بود با چنان ولعی ساک میزدم که سفت شدن کیرش رو تو دهنم احساس کردم حالا مثل سنگ شده بود میشد باهاش آدم بکشی خوب که حال دادم بهش از رو کیر مصیب بلند شدم داگی کردم سمتش یه نگاه مست کردم بهش و گفتم بیا عزیزم حالا مالتو هر کاری دوست داری بکن باهاش اومد پشت کونم حالا قشنگ کونم جا باز کرده بود میدونستم فقط حال میده مصیب که کمرش مثل سنگ شده بود و آبش نمیومد خسته دراز کشیده بود کیرش رو گرفتم دستم و بعد شروع به ساک زدن کردم به حال غریبی داشتم ستار کیرش رو با سوراخم تنظیم کرد و با یه تلمبه فرستاد تو بهشت وای یه سوزش همراه با لذت ابدی به من وارد شد تا آخر کیرش رو تو وجودم کرد به اندازه ای لذتبردم که تمام مدتی که کیرش رو داشت به کونم میکرد من با دودستم لپای کونم رو تا جایی که میشد از هم باز کردم و کیر مصیب تا ته تو حلقم بود و از این باحالتر امکان نداشت که دوباره اون مایع بیرنگ با کلی لذت از کیرم بیرون اومد ستار آروم آروم تلمب هاش رو تند کرد و هر چند تلمبه یه بار یه سیلی آبدار به یکی از لپای کونم میزد میگفت جووووون چه کونی از صدتا دختر باحالتره تاصبح صدبار میکنمت کونی گفتم بکن هزار بار بکن فقط بکنم ستار چند دقیقه ای منو داگی کرد و من تو فضا سیر میکردم یه کیر تو دهنم و یه کیر تو کونم رو پر کرده بود کیرش رو در آورد من رفتم روی کیر مصیب که حالا اصلا انگار نه انگار مثل یه هلو بپر تو گلو رفت توکونم حالا یه ساعتی از عملیات میگذشت که این دونفر اصلا قصد ارضاء شدن نداشتن حالا رو کیر ستار بالا پایین میشدم و برا مصیب ساک میزدم که ستار گفت بیا دونفری بکنیمش ترس برم داشت اولش نذاشتم که مصیب دوباره سگ شد و بازور خواست بکنه که خودم خواستم اینکارو بکنم بهش گفتم یه عالمه تف بنداز اونم همین کار رو انجام داد بعد کیر ستارو تا آخر دادم تو کونم بعد کیر مصیب رو میزون کردم و گفتم آروم بفرسته داخل یه دقیقه طول کشید تا نصف کیرش با درد رفت تو که گفتم ستار که زیر بود تلمبه بزنه بعد چندتا تلمبه هردو کیر تا ته توکونم بودن و با اینکه درد داشت ولی حال اساسی داشت بهم میداد هردو داشتن تلمبه میزدن و من مثل یه تکه گوشت وسط دوتا کون کن حرفه ای بودم و در این پوزیشن احساس یه زن واقعی رو داشتم و خیلی خیلی حال میکردم لبام رو لبای ستار بود که داشت میکندشون معلوم بود داره آبش میاد منم مثل زن میگفتم جون عزیزم بکن کونمو من کون توام جرم بده که مصیبم خودش رو ول داد روم اونم میخواست ارضاء بشه هردو باهم داشتن آبشون میاوردن من که مثل ساندویچ وسطشون بودم داشتم کیف میکردم مصیب داشت دیوونه وار تلمبه میزد من و ستار از شدت تلمبه هاش تکون های شدیدی میخوردیم که ستار نیازی نبود زیاد کاری انجام بده ومصیب جور هرسه مون رو میکشید من دیوونه شده بودم هم درد داشتم و هم از این حالت به بهشت میرفتم منم بدون اینکه به کیرم دست بزنم داشتم ارضاء میشدم و میگفتم محکمتر بکن جرم بده مصیب داره آبم میاد بکن این کون ماله هنوز حرفم تموم نشده بود مصیب اینقدر محکم از پشت بغلم کرد که داشت بازوهام میشکست و شدت ضربه هاش دوبرابر محکم شد و ستار هم که داشت آبش میومد میخواست لبام رو بکنه تو همین حالت صدای فریاد مصیب گوشم رو کر کرد یه داغی باحال توکونم حس کنم و تو همین لحظه شدت لب گرفتن ستار زیاد شد و اونم همونجا خالی کرد تو کونم دوتا کیر در حال خوابیدن و یه عالمه آب کیر تو کونم این صحنه روانیم کرد و منم ارضاء شدم هرسه بی حال بعد نزدیک به دوساعت سکس فعال همینطور افتاده بودیم کم کم کیراشون همینطوری بی زحمت دراومد و هر کدوم یه وری افتادن بی جون و بیحال بعد یک هارد سکس دیوانه وار میخواستم برم سوله و لباسام رو با جون کندن تنم کردم هردو بیحال و لخت افتاده بودن میخواستم برم بیرون که ستارگفت وایستا خودم میبرمت مصیب بیهوش شده بود ستار اومد بیرون و موتور رو روشن کرد منم ترکش نشستم از مزرعه اومدیم بیرون به سمت شهرک رفتیم توراه ستار میخواست ازم دلجویی کنه که وقتی رسیدیم یه لب از روی دلبری بهش دادم و گفتم از این به بعد باهات کار دارم این اتفاق واقعیه ولی خب پیاز داغشم بردم بالا برای هیجان ولی کلیتش واقعیت محض بود بعد اون شب من و ستار برا دوسال زن و شوهر بودیم گاهی اوقات مصیبم اضافه میشد تا اینکه ستار رفت تهران و ازدواج کرد اللتخ کن حتی وقتی با ستار بودم با خیلی ها حال کردم هم دختر هم زن شوهردار هم پیرمرد و خیلی از سکس ها رو تجربه کردم ولی گی و زن پوشی یه چیز دیگه شده بود برام تو چهارسال اتفاقهای زیاد دیگه ای هم هست استقبال بشه مینویسم نوشته شهرام جهانی

Date: August 23, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *