سلام و ارادت به همه افراد دوست داشتنی شهوانی یکم داستانم طولانیه امشب میخوام چندین سال رو خلاصه کنم و این بی خوابی رو بدون جواب نزارم شاید 80 درصد کسایی که گی شدند اولش برای بار اول اول توسط یه پسر سن بالاتر یه دستمالی شدند من که اینطوری بودم و خیلیارو میدونم این شکلی با گی اشنا شدند این وسط یه سری افراد دوست داشتنی و مهربون هستند که تمایلات دخترشون زیاد تر از پسرونه بوده و وارد ماجرا شدند حدود 8 سال پیش محل زندگیمون پسری خودشو به من چسبوند و یه طورایی با مالیدن و گذاشتن کیرش بین پاهام ارضا میشد بعد ها که بیشتر دوست شدیم این رابطه دو یک نفره تبدیل شد به یه گی دو طرفه فاعل و مفعول اما بین ما سکس کامل یعنی سکس مقعدی و دخول اینا نبود در حد یه سافت بودش مدتی بعد که سنممون رفت بالاتر گرایش زیادی به فاعل بودن داشتم اما همه ما اینو تجربه کردیم هرچی سنمون بره بالاتر طبیعتا اخلاق و رفتارمونم عوض میشه و به چیزای جدیدی گرایش پیدا میکنیم تا سالگی همش با بچه های دیگه کارمون بود سافت و همجنس بازی یه جور شیطونی و هیجان شهوت خاصی توش بودد همه چیز عالی اما بعد کم کم گرایش به زن و دختر ایجاد شد بعضیا دوست دارن با سن پایین سکس کنند و دوست بشن بعضیا مثل من دوست دارند بیشتر با سن بالا ها باشن من به دو دلیل سن بالا دوست دارم یکی این که مهر و محبت بیشتری به دوست میدند و این برای ادمی مثل من که کمبود محبت داره خیلی خوبه دل نکندنیه و یه مورد هم تمایلات جنسیشون هست که همه جوره به ادم حال میدن و از هیچی ترس ندارند داستان های گی ام اونقدر زیاده و خاطره انگیز که نمیتونم بنویسم اگرم بنویسم هیچکی تا تهشو نمیخونه اما بعد این که ما بیشتر وارد جامعه شدیم و با افراد بیشتر در ارتباط بودیم من عاشق خانومای سال به بالا شدم از طریق یه چت روم با یه خانوم سی ساله اشنا شدم چون اخلاقم طوری هست که خیلی محبت میکنم خیلی عشق میورزم خانومای مثل خودم یه طورایی نرم میشن برای دوستی پایدار تر خلاصه من اینترنتی با این خانومه اشنا شدم دو سه باری رفتیم سر قرار برای دیدن و این چیزا که خوشبختانه کسی که با من سال اختلاف سنی داشت از من خوشش اومد و رک بهم گفت بخاطر اخلاق مهربونت و تیپ مردونت خوب بچه های هم سن من تو رنج 20 اینا کمتر پیدا میشن یکم تپل و درشت اندام باشن با صورت پر منظورم چاق نیست تو پر معمولی خیلی معمولی بعد این جلسات طرف خودش گفت من داداشم تو سطح شهر مغازه دارند نمیتونم بیام بیرون ولی جاش میام خونتون اینجاس که میگم سن بالا اینش ارزش داره دیکه ناز عشوه الکی سر خونه نداریم اومد و من صفر کیلومتر اولین تجربه خونه اوردن زن رو داشتم وقتی وارد خونه شد دم دمای غروب بود خونه تاریک خواستم چراغی روشن کنم گفت نه نکن همینطوری خوبه یهو از پشت بغلم کرد بوسید و بوسید گردنمو شونه هامو برم گردوند و شروع کرد به بوسه های عاشقونه از لبام منم خیلی با شوق ولع میخوردمو میبوسیدمو رویه کاناپه دم در دراز کشیدیم با دست و لباس خیس اخه بارونی بود هوا دستمو گرفت برد گذاشت رو سینه های نرمش اونقدر نرم بود حد و اندازه نداشت زیر لب گفت بخاطر امشب سوتین نبستم بازم ببین سن بالا چه با فهمه مانتشو در اوردم از زیر تی شرتش شروع به خوردن سینه های نوک صورتی سفیدش کردم خیلی حششری شده بود طوری که که پشتمو چنگ میزد در همین حال ازم اجازه گرفت میشه دستمو بزارم رو کیرت منم به نشانه رضایت محکم تر سینه هاشو خوردم وقتی دستشو گذاشت رو کیرم کلفتییشو حس کرد و یه لحظه تو عالم خودش چشاشو بیش از حد باز و درشت کرد در حین کار یهو گوشی مزخرف من زنگ زد از اونا که طبقه اول زنگ میخوره پشت بوم میشنوی نوکیا خلاصه همه حس و حال از این خانوم خوشگل و ناز گرفته شد اونم بخاطر این که بابام نباشه رفتم سمت تل تا برگشتم از اتاق به حال دیدم لباساشو درست کرده و اماده رفتن یه طوری ترسیده بود منم جلو راهشو نگرفتم و با یه بوسه و بغل راهیش کردم اون سوار تاکسی شدو منم سوار موتورم تا دم خونشون رفتم تا اون احساس امنیته رو داشته باشه بعد این جریان سر مشکلاتی که باهاش به وجود اومد یه طوری اون از خجلاتش و من از ناراحتی از هم جدا شدیم این مقدمه ای شد تا من سر دوستی رو با خانومایه دیگه سن بالا اغاز کنم بعد شیش ماه رفاقت با این نازینین با تجربه شده بودم طوری که بعد گذشت یک ماه با یه خانوم 29 ساله مطعلقه اشنا شدم به شدت هات و هات هات هات هات بود تو 48 ساعت اولین قرار و گذاشتیم یه پراید داشتش جلسه اول خیلی ساده تموم شد وقتی اون شب تموم شد همون شب شروع به مسیج زدن کردیمو تعریف تا این که من با جسارت کامل و احترام نوشتم تا به امروز هیچ چیزی منو اینقدر هوس انگیز نکرده بود اونم اندازه و زیبایی سینت زیر اون مانتو شال اخه پشت رول گوشیش از دستش افتاد جلو پاش خم شد برداره سینه راستش که سمت ممن بود به فرمان خورد و اینقدر بزرگ بود دو تیکه شد خیلی هوس انگیز بود باید بودی و میدیدی در عین نا باوری از این مسیجم خوشش اومد و استقبال کرد و نشوت قابل پسر شیطون رو نداره فردای اون روز قرار گذاشتیم دوباره اخر شب موقع رفتن تو جاده باباامان من بجنورد زندگی میکنم نگهداشت و گفت چشاتو ببند بستم و لبامو بوسید و یه مالش کوچیک تو ماشین انجام دادیم وقتی که برگشتم خونه لباس زیرم خیس خیس بود و واسش نوشتم اونم گفت امشب هم دردیم خلاصه بعد یه هفته من برنامه کباب رو چیدم تو باغ کوچیکمون اطراف شهر رفتیم تو باغ چرخیدیم اتیش روشن کردیم چون زمستون بود غروب هوا زود تاریک میشد و دم دمای تاریکی بود که اتیش گرفته بود من شروع کردم به مالیدنس سینه های قشنگش و خوردنش اینقدر مالیدیمو خوردیم که برای اولین برا برام ساک زد وای چه حسی بود برای بار اول من دراز کشیده بودم رو سبزه ها و اونم بین دو تا پام یهو با چشای بسته متوجه شدم حرکتی نکرد تا خواستم چشامو باز کنم دیدم صدای زیپ شلوارش اومد و فهمیدم الان اولین سکسم تجربه میشه خیلی اروم در اورد و نشست روش واییی یه کیر تقریبا کلفت اروم اروم وارد یه جای داغ و گوشتی و تنگ میشد داشتم از شهوت میمردم که بعد از دقیقا ده تا بالاپایین شدن ارومم احساس کردم میخوام ارضا شدم و بهش اشاره کردم پا شد و واسم ساک زد و همه ابمو خورد چیزی که اصلا باورم نمیشد یه زن ایرونی این کارو بکنه بعدش دو تایی کنار هم افتادیم اتشیم به ذغال رسید و وقت کباب بود یه شام خوب زدیم و برگشتیم این شد سکس اولم خوبی مطعلقه اگه رفیقت باشه هیچ دقدقه سکسی نداری هیچکی دنبلش نیس پا پیچ شه بابا مامان گیریم طبیعتا نداره که رو مخ باشه واسه همینم تا 10 شب بدون مزاحم میچرخیدیم دستام خسته شد و یکم خواب الو شدم هنوز سه مورد سکس بعدی ام مونده که بخوام تعریف کنم اگر دیدم بچه ها بی تفاوتن منم نمینویسم چون نشون از بی محتوایی داستان واقعیمه اگرم خوشتون بیاد با کسب اجازه ازتون مینویسم الانم ساعت 2 شب هوا هم بارونیه مرسی اگر خوندید اولین داستانمه ادامه نوشته اشکان
0 views
Date: April 24, 2020