از همجنس بازی تا سکس با زن مطلقه ۲

0 views
0%

قسمت قبل سلام و احترام به دوستان صاف میرم سر اصل مطلب ادامه داستان قبلی وقتی اولین سکسمو با نوشین تو باغ کردم یه طوری مزش بد جوری بهم چسبیده بود همون شبی که داشتیم از باغ بر میگشتیم من نشستم پشت فرمون و تا دم در خونمون دست نوشین زیر شلوار من بود و داشت با همه لذتش کیرمو میمالوند میگفت کیرت تپله خوشم میااااد من از دم در خونمون رد شدم و گفت چرا رد شدی گفتم میخوامم یه بار دیگه باهم حال کنیم اینو گفتم و حرکات دست نوشین تند تر شد تا این که حدودا 11 شب تو کوچه خلوت جلویی خونمون ماشین و پارک کردیم نوشین گفت صندلیتو بکش عقب خودتم دراز بکش همین کارو کردم خودش با عجله و شوق فراونی کیرمو تا ته میخورد همزمان میمالیدش به لبو صورتش و میخورد با لباش کیرمو فشار میداد به بالا پایین در اوج لذت بودیم نزدیک ده دقیقه داشت با کیرم بازی میکردو ساک میزد دیگه از حشر داشتم کمر و پهلومو فشار میدادم اصلا آبم نمیومد دستمو گذاشتم رو کیرم و خودم تند تند مالیدمش سر کیرم رو زبون نوشین بود داشتم ارضا میشدم نوشین دستمو کشید کیرمو تا ته کرد تو دهنش و من کامل ارضا شدم نمیدونین چه حسی داره ادم به جون دادن میفته وقتی کامل خوردش نیمه بدنش رو شیکم و سینه من بود یه جوری بغلم بود بعد حدودا دو دقیقه ریلکس و سکوت هر دومون رفتیم فرداش منو دوستام که از قبل برنامه داشتیم جمع و جور کردیم با موتورامون سه نفری رفتیم جنگل گلستان خلاصه من صبح زود حدودا 5 صبح میشد یه مسیج برای نوشین نوشتم سلام عزیزم دیشب یادم رفت بهت بگم ما امروز برنامه جنگل داریم با موتور احتمالا ساعتی نتونم خبرتو بگیرم من این اس رو نوشتم ارسال کردم خلاصه ما راه افتادیم صبح رفتیم دم دمای غروب رسیدم لب کوهپایه جنگل گوشیم رو چک کردم دیدم 20 تا میس کال از نوشین دارم رفتم تو صفحه مسیج لعنتی مسیج ارسال نشده بود و تا دوباره ری سند کردم اون بهم زنگ زد هرچی توضیح دادم باور نکرد حرفمو و گفت دروغ میگی پشت تل ناراحت شد و منم بد جور بخاطر باور نکردن حرفام ناراحت کرد گفت برو به درک بعد قطع کرد تو دلم گفتم اه بخاطر یه جنگل و یه مسیج نوشین پرید خلاصه شبو رفتیم وسطای جنگل جای محافظت شده چادر زدیم و یه شب نشینی خوبو و بعدشم خواب صبح ساعت 8 تلفنم زنگ خورد دیدم نوشنیه یه طوری ذوق کردم برداشت بدون هیچ سلام و علیکی گفت من جنگلم کجایِ یه جای تابلو رو نشون کرد گفت من اونجام تا ده دقیقه دیگه نیای همه چی تموم منم هیچی نگفتم قطع کردم سریع رفتیم جایی که ایستاده بود حدودا 15 متریش بودم دید نداشت بهم بهش اس دادم شرمنده ما صبح رفتیم بجنورد اونم تو اس بدو بیرا نوشت ناموسی داشت میرفت که سریع صداش زدم برگشت اینقدر چهرش با نمکو خوشگل شده بود با اون حس تعجب بردمش بالا جای چادرامون یه صبونه زدیم با بچهه ها 4 تایی رفیقام همه چشم و دل سیر با اعتماد کامل رفتیم صبونه خوردیم یکم چرخیدیم یکم یعنی ساعت نزدیکای شب بود منو نوشین رفتیم چادر جدا رفییقامم چادر دیگه همه چیز امن بود چون دوستای سن بالا ترم جلو ما چادر زده بودند خیالم راحت بود موتورا هم دوره چادر نوشین گفت من به مامانم گفتم میرم خونه دوستم امشب پیشتم اما صبح زود راهی میشم خلاصه یه شب خنک و سرد تو جنگل با انواع صدا هایی زوزه و پارس سگو همه چیز کنار هم اون احساس ترس و هیجان من فقط هیجان داشتم سقف چادرمون یه 60 در 60 توری داشت اسمون دیده میشد خیلییی زیبا نوشین ساپورت داشت با مانتو مانتوشو که از سرما در نیاورده بود گفت سردمه برای این که نور باعث انعکاس سایممون رو پارچه چادر نشه چراغ نفتی رو روشن نکردم لبمو گذاشتم رو گردنش شروع کردم به نوازش و مالیدن پاهاش از زانوی پاش شروع کردم به مالیدن اروم اروم با احساس بغل زانوش رونش داخل رونش کنار رونش نزدیک کمر و کسش شدم اروم اروم پاها و پهلوهاشو نوازش کردم مالیدم الا کسش همه جاشو تا زیر شیکم مالوندم اما به کسش اصلا دست نزدم میخواستم خودش دستمو بزاره رو کسش اروم نیم خیز شدم رو بدنش از رو لباساش بدن لطیفشو میمالیدم کم کم داشت صداش در میومد خیلی ارووم دستمو بردم رو سینه های قشنگ و بزرگش خودش مانتوشو باز کرد دستشو گذاشت رو سرم از رو لباس فشار داد به سینش تیشرتشو دادم بالا شروع کردم به خوردن یه سینه سفید و بزرگ وایی اونقدری خوردمش که لبام واقعا بی حس شده بود سینه های اونم نوکش درشت درشت شده بود و سفت سفت شده بود خیلی راحت لباساشو در اوردم لخت لختش کردم و خودمم لخت شدم هر دو رفتیم زیر پتو تاریک تاریک کیرمو گذاشتم رویه کسش وای اینگار داشت اتیش میگرفت هی کمرشو میداد کیرم بره توش اما من فقط کیرمو میمالوندم بهش تو همین حال لبام رو لباش بود گاز میگرفتم لباشو یه دستمم رو بغل رونش بود فشارش میدادم خیلی خیلی خیس و داغ شده بود اونقدی که کیرمو بهش میماولندم صدای شلق شلق آبش میومد یه بدن مثل برف سفید و تقریبا تو پور زیرم بود بهترین حس دنیا کیر منو کس اون خیس خیس بود وقتی یکمی خودمو دادم بالا تا سر کیرم اروم اروم بره تو کسش دستاشو از کمرم گرفت منو فشار میداد پایین وای کیرم اروم اروم داشت تا ته کس داغ و ابدار نوشین میرفت اروم اروم خودمو روش حرکت میدادم تا کیرم به همه جایی کسش مالیده بشه آخخ وای لرزش بدنشو زیر دستم احساس میکردم دیگه امونش ندادم بی سرو صدا تند تند شروع به تملبه زدن کردم سینه هاش رویه بدنش بالا پایین میشد حرکت سینه هاش یه طوری حشریم کرده بود مچ دستشو گاز میگرفت صدایی ازش بلند نشه اصلا ابم نمیمومد ولی هر یکی دو دقیقه کیرم از اب نوشین داغ داغ تر میشد وقتی ابش میومد پاهای نرم و سفیدشو سعی میکرد بهم بچسبونه لرزش پاهاش تموم نمیشد چشامو بستم فقط به کیرم که تو کسه نوشینه فکر میکردم که داشتم ارضا میشدم پاشدم نخواستم تو اون موقعیت آبم رویه بدنش باشه متاسفانه ههه رویه کلاه زمستونیه دوستم ریختم اخه هیچی نبود ریختم تو اون بعد که نوشین دید چیکار کردم زد زیر خنده با سطح بیرونی همون کلاه روی کس نوشین و درو ورشو پاک کردم اون شب با سرما اغاز شد و با خنده های گرم نوشین داشت تموم میششد که نوشین در گوشم با صدای باحالش گفت وقتی کیرت خوابیده تپله دوس دارم ببوسمش برعکس شد و اروم با لباش کیرمو میخورد تا این که اروم اروم کیرم تو دهنش داشت یواش یواش بزرگ میشد همون حالتی که نوشین براش همه کار میکنه ولی وقتی کامل بززرگ شد دیگه ولش کرد و برگشت بغلم دو تایی بغل هم خوابیدم البته از پایین جنگل چراغ های گشت بود من ترسی نداشتم چون هیچکس به دو تا چادر با سه تو موتور تریل اندرو شک نمیکرد جاتون خالی قبل از خوابم یه شکلات داغو چنتا دونات خوردیم و خوابیدم صبح که پاشدم دیدم نوشین نیست ماشینشم نیست رفته بودش ههه امیر علی صبح داشت دنبال کلاهش میگشت اون 20 ساله سرشو تیغ میزنه برای همون بدون کلاه تو سرما هیجا نمیره از منم پرسید کلام و ندیدی خودمو یه طور کردم انگار نمیدونم کلاه چیه اصلا اون روز هم ما به گشتن سر کردیم و برگشتیم خونه یه هفته از این اوضاع گذشته بود من بخاطر کار هایی که برام پیش اومده بود رابطه ام با نوشین فقط شده بود مجازی مسیجو یاهو بعد یه ماه نوشین دل سرد شده بود و همش بحث خواستگاراشو پیش میکشید منم اون زمان سر مسائلی اعصابم سر جاش نبود و بی تفاوت شده بودم نوشین رابطه رو قطع کرد ممنم بی خیال شده بودم وقتی همه چیز درست شده بود بعد 4 ماه زنگ زدم بهش حالو احوالشو بپرسم گفت ازدواج کردم راست یا دروغش رو خدا ممیدونه من پیگیر نشدم پرونده نوشین بسته شد و من باز هم رفتم تو چت فقط متن شعر های قدییمی رو برای خودم مینوشتم وقتم بگذره که اونجا با سارا آشنا شدم دوستان این داستان تا اینجاش 2 ساعت طول کشید وقتم خیلی کمه باقیشو یه روز دیگه مینویسم رفع ابهام 1 دیگه از حشر داشتم کمر و پهلومو فشار میدادم اصلا آبم نمیومد دستمو گذاشتم رو کیرم وقتی ادم یه بار سکس میکنه کامل ارضا میشه و وقتی تو شرایطی مثل کوچه خیابون قرار داره استرس داره ابش اصلا نیماد ارضا نمیشه من اونقدر کمرم قوی نیست اینقد طول بکشه 2 فاصله باغ تا خونه شاید 20 دقیقه باشه و تو شهرای کوچیک 10 شب به بعد همه جا تعطیله کوچه جلویی ما هم که 3 فاصله جنگل گلستان تا شهر ما با ماشین شاید 4 ساعت دوستان من هیچوقت تو کوچه خیابون به کسی شماره ندادم و نمیدم هرچی تاالان داشتم فقط از اینترنت و خارج سایت های سکسی سایت های معمولی دو نفر بعدی هم از نت بودن فقط یکی خارج نت بود که اونم مینویسم ممنون از بچه های که سر داستان اول نظر دادن به خصوص که بهم انرژی داستان دومم رو داد الانم ساعت 12 ظهر نوشته اشکان

Date: April 18, 2020

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *